silenus.blogfa.com

sonaarma.blogfa.com

بی خیال

http://www.sonaarma.blogfa.com/8809.aspx

تنها تویی کنار من .خدای من. مرا به خدایت بسپار و برو. تو سالهاست که نیستی. گویی این سالها خورشید را در پس ثانیه هایش می بلعد. و چکاوک را بر روی درختی خشک. تو سالهاست که تنهاییم را معنا دادی. در پای درخت سیب. در کنار رودی از جنس ماهیان انتظار. سالهای امید برای لحظه ای شنا کردن در دریای خیال. خیال تو با هزاران خاطره. تو سالهاست که مرا در خود جا گذاشتی. و خود را درمن. تو سالهاست که سرزمینم را آب ندادی. تو سالهاست که ماندنم را خاکستر کردی. و نماندنم را رویا. آری عزیز سالهاست که تنها بودم. سالیان دراز که گذشت.

sonaarma.blogfa.com

بی خیال -

http://www.sonaarma.blogfa.com/post-199.aspx

تنها تویی کنار من .خدای من. تا چشم به جهان گشودم. طوفانی آنچنان به پا خواست. که در آغاز سفر. بازیه مخوف روزگار را نشناختم. آه که این دنیا. چه به سخره گرفته. ذهن بازیگوش کودکی من را. ای راه بلدان گم کرده راه. چنان می گریزید که گویی. نطفه درونتان بسته شده در بستر خونی خاک. از آسمان چه می خواهید؟ طلب استغفار میکنید تا گناه بزرگتان که در آغاز. ثوابی بزرگ بوده ، ببخشاید؟ هه ، چه بیهوده. در قاب خالی غروب. این عابران سیه پوش. مجسمه ای بیش نیستند. در این کوچه های تهی. در این سیاهی ملول. این مجسمه های بی مقدار.

sonaarma.blogfa.com

بی خیال - روشنک

http://www.sonaarma.blogfa.com/post-204.aspx

تنها تویی کنار من .خدای من. بی پرواترین لحظه ها را دانه دانه می شمارم. سرک میکشم در خاطره های روشن شهر. از آن نقطه همیشگی. گویی شهر روشن تر است در کنار ستاره ها. منو تو با هم به ستاره های کوچک شهر می نگریم. و پرنده کوچک خوشبختی. نوشته شده در شنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۸۹ساعت توسط بی خیال. از وسوسه های گريز می ترسم. بوسه بر آن نتوان کرد. بی خیال - bk. پشت خواب سبز لادن. و خدا خواهد بود(شراب). عشق من عاشقم باش.

sonaarma.blogfa.com

بی خیال

http://www.sonaarma.blogfa.com/8612.aspx

تنها تویی کنار من .خدای من. نوشته شده در یکشنبه نوزدهم اسفند 1386ساعت توسط بی خیال. از وسوسه های گريز می ترسم. بوسه بر آن نتوان کرد. بی خیال - bk. پشت خواب سبز لادن. و خدا خواهد بود(شراب). عشق من عاشقم باش. روح من دیوانه پرواز.

sonaarma.blogfa.com

بی خیال

http://www.sonaarma.blogfa.com/8702.aspx

تنها تویی کنار من .خدای من. ابرها پر از باران اشکند. آسمان این شهر گرفته. کلاغها بر بام کوچه ها پرسه میزنند. کبوترها دیگر آوازی سر نمی دهند. پرستوهای عاشق از سفر باز نگشته اند. آبی کو . آسمان آبی کجاست؟ دریا خروشان تر از همیشه فریاد میزند. بر کناره ساحل این بوم. مردمان این شهر در پی لقمه ای نان. بر آنان خرده نگیر. خسته تر از همیشه. آنان نانی ندارند. نایی ندارند. آنان همیشه بزرگ بودند. سر ریز از پاکی. دیگر بر آنان خرده نگیر. به پستی کشیده او را. دنیایی بی رمق به رنگ خاکستری. همیشه سیاه . بدون سفید.

sonaarma.blogfa.com

بی خیال

http://www.sonaarma.blogfa.com/8909.aspx

تنها تویی کنار من .خدای من. بی پرواترین لحظه ها را دانه دانه می شمارم. سرک میکشم در خاطره های روشن شهر. از آن نقطه همیشگی. گویی شهر روشن تر است در کنار ستاره ها. منو تو با هم به ستاره های کوچک شهر می نگریم. و پرنده کوچک خوشبختی. نوشته شده در شنبه بیست و هفتم آذر 1389ساعت توسط بی خیال. از وسوسه های گريز می ترسم. بوسه بر آن نتوان کرد. بی خیال - bk. پشت خواب سبز لادن. و خدا خواهد بود(شراب). عشق من عاشقم باش. روح من دیوانه پرواز.

sonaarma.blogfa.com

بی خیال - بوسه بر طناب

http://www.sonaarma.blogfa.com/post-203.aspx

تنها تویی کنار من .خدای من. ستاره صحنه بر روی سر ماه گریه خواهد کرد. صحنه ای از صحن صاحب عزا. صدایی از مرثیه غزل در شعری بی هوا. او خواب نداشت بر چشمان خود و دنیازدگان را برهنگانی می دید. که گویی در توهم پرواز بر آسمان خوشبختی، شب را به صبح می رسانند. ولی او هنوز بیدار بود و به فرجام رای امیر فکر می کرد. و او گریه می کرد برای باران که نمی بارید. و زجه می کشید برای سر بریده گل سرخ به دست باغبانی که از نسل توهش به سرزمینش پای گذاشته. او می خواند و سروده هایش بسان رعدی ، برق آسا بر سرش کوفته می شد. به رسم م...

sonaarma.blogfa.com

بی خیال

http://www.sonaarma.blogfa.com/8708.aspx

تنها تویی کنار من .خدای من. زندگی بود که با من بود. و از هر چه بود زیبا تر بود. زندگی مردگان ، هستی. زندگی ،بچه بازی بزرگی شده. ما مخفیانه با هم زندگی می کنیم. با هم گرم می گیریم. می خندیم گریه میکنیم. در قعر جاده های زندگی می دویم. و هیچ از هم نمیدانیم. و چه بد در انتظار توفانم. توفانی که شاهراهها را محو میکند. و کوههایی را که در آغاز به سهولت یافته بودیم. چه سخت است که باز نمی یابیم. آری زندگی جمله آغاز ناتمامی ها. در عروج صداقت آسمانیم. اينک افتاده ام به دره ای خاکی. به پای ندیدنها، نشنیدنها.