gisoom.blogspot.com
ریرا: September 2010
http://gisoom.blogspot.com/2010_09_01_archive.html
ه.ش. ۱۳۸۹ شهریور ۱۷, چهارشنبه. به نون. میم. چشم هایت سرخ اند. آه که تو را. زین چرخ ناتمام روزگار خویش. باش که به گردشی دوباره. ارمغان هزار بوسه ی سرخ. در آسمان دیده ام. پستهای قدیمیتر. اشتراک در: پستها (Atom). A Name for Nobody. Daily Dose of Imagery. رضا ناظم مینیمال ساز. قصه های عامه پسند. A Name for Nobody. Daily Dose of Imagery. رضا ناظم مینیمال ساز. قصه های عامه پسند. Watermark الگو. با پشتیبانی Blogger.
gisoom.blogspot.com
ریرا: March 2011
http://gisoom.blogspot.com/2011_03_01_archive.html
ه.ش. ۱۳۹۰ فروردین ۹, سهشنبه. شب سکوت . آتش. شب سکوت . آتش. که می رقصید و می نواخت. صد هزار ستاره در آسمان بود و. صد هزار خورشید کوچک بر خاک. صد هزار خورشید گدازان بر خاک. شب بود و ستاره ها. شب بود و سیاهی. و به ژرفاهای سیاهی. که می سرود و می رقصید. می رقصید و می نواخت. که ماه را به تمنا طلب می کردیم. گرد بر گرد آتش. بر ماسه های سرد نشسته. لیسه بر کهنه زخم های برآماسیده ی خویش می کشیدیم. من در هُرم شعله های تب او. می سوختم و او. چشم بر گدازه ها بسته. و من تو را می خواندم. به سکوت و به خاموشی.
gisoom.blogspot.com
ریرا: بازی
http://gisoom.blogspot.com/2011/01/blog-post.html
ه.ش. ۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه. و فقط ابر است. بر شیار زخم ها. رد پای خونی ست. رهگذار سال های دور. از پا سفت کردن. لمس سوزناک انگشتان من است. بر هر کجای آن. یه خورده ابر بفرست این ور. می خوام یکی رو ازش آویزون کنم. ۲۸ دی ۱۳۸۹ ه.ش.، ساعت ۶:۰۳. اشتراک در: نظرات پیام (Atom). A Name for Nobody. Daily Dose of Imagery. رضا ناظم مینیمال ساز. قصه های عامه پسند. A Name for Nobody. Daily Dose of Imagery. رضا ناظم مینیمال ساز. قصه های عامه پسند. Watermark الگو. با پشتیبانی Blogger.
gisoom.blogspot.com
ریرا: داستان غلامان: طرف
http://gisoom.blogspot.com/2011/10/blog-post.html
ه.ش. ۱۳۹۰ مهر ۱۲, سهشنبه. طرف داد زده بود: چرا حرف حساب حالی ات نیس؟ بعد نوبت خانوم سماوات بود که دوان دوان بیاید سمت اش و بگوید: بیاین. این کیسه یخ رو بذارید پای چشم تون ورم اش بخوابه. دستش بشکنه. چه دستش هم سنگین بود ذلیل مرده. رئیس بخش، آقای شهابی، کاغذی گذاشت روی میزش و گفت: آقای کاشفی. برات مرخصی رد کردم. بیا برو خونه استراحت کن. خانوم سماوات سرش را آورد نزدیک و آهسته ولی نه آنطور که نتواند بشنود گفت: ببخشید اما حالا کی بود این طرف؟ می شناختین اش؟ و از این قبیل حرف ها. نمی خواد. برو آماده شو ب...
gisoom.blogspot.com
ریرا: January 2011
http://gisoom.blogspot.com/2011_01_01_archive.html
ه.ش. ۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه. و فقط ابر است. بر شیار زخم ها. رد پای خونی ست. رهگذار سال های دور. از پا سفت کردن. لمس سوزناک انگشتان من است. بر هر کجای آن. پستهای قدیمیتر. اشتراک در: پستها (Atom). A Name for Nobody. Daily Dose of Imagery. رضا ناظم مینیمال ساز. قصه های عامه پسند. A Name for Nobody. Daily Dose of Imagery. رضا ناظم مینیمال ساز. قصه های عامه پسند. Watermark الگو. با پشتیبانی Blogger.
gisoom.blogspot.com
ریرا: August 2011
http://gisoom.blogspot.com/2011_08_01_archive.html
ه.ش. ۱۳۹۰ مرداد ۲۶, چهارشنبه. داستان غلامان: یا در باب آنها که چون پنبه زنان، گیرم با سازشان آب می زدند و سکنجبین عمل می آوردند. لیوانی در دست وارد اتاق شدم. همانطور که تند و تند هم می زدم و فضای خالی اتاق را با صدای برخورد لیوان و قاشق و یخ پر می کردم آمدم و نشستم کنارش. کیفی چرمی روی پایش گذاشته بود و سازی که درون جعبه اش بود را به صندلی تکیه داده بود. همه سر و صورت و لباس اش خیس خیس بود. پرسیدم: هنوز می باره، نه؟ هه، ای بابا. حالا می خوای لباساتو در بیار خشک بشن. نه نمی خواد. بشین. چه باید می گفتم...
gisoom.blogspot.com
ریرا: فاصله
http://gisoom.blogspot.com/2011/02/blog-post.html
ه.ش. ۱۳۸۹ اسفند ۶, جمعه. خرد و لغزان است. و دریغا که غفلت. فاصله ی من و توست. از لا به لای حجم دمار عشق. بی رحم رج می زند. ناهموار و سبک ست. سنگین شده از فاصله مان. آه که فریاد من. آن دم که چشم اشکبار مرا. به خون می نشاند. سنگین تر از سنگ. سنگ را بر غفلت مان. آباد و مأمن این ویرانه سقف بود. از رنج این دو دست. آری اگر به یاد. این شرحه سقف بود. دستان مرا و ترا نیاز. به زبانی دگر نبود. این پاره سنگ ها سنگر خوبی میشن. ۱۵ اسفند ۱۳۸۹ ه.ش.، ساعت ۲۰:۵۳. اشتراک در: نظرات پیام (Atom). A Name for Nobody.
gisoom.blogspot.com
ریرا: August 2010
http://gisoom.blogspot.com/2010_08_01_archive.html
ه.ش. ۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه. نه رازی مان با ستاره بود. نه پیوندی با شب. نه خنکای باد مرهمی بود و. کارد به استخوان می رسد؛. در گلو می میرد و. راهِ خود بسته می بیند. چه امیدی بود چشمانت! بر ظلمت شامِ این تنهایی. تو را گریزی از رخوت می خواستیم. ه.ش. ۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه. داستان غلامان: ساعت تجلیل. و کریم گویی نشنیده باشد همچنان شتابزده تقلا می کرد تا پای معلول اش را همساز خود کند. پیرزن جلوتر آمد و گفت: کریم آقا. چی بگم والا. به خانوم سلام برسونین. و ژاکت و کلاه کریم را گرفت و گوشه ای مرتب گذاشتشان.
gisoom.blogspot.com
ریرا: July 2010
http://gisoom.blogspot.com/2010_07_01_archive.html
ه.ش. ۱۳۸۹ مرداد ۸, جمعه. 171; تاب آر! که بر مدارِ شهاب ِ سکوتت. 171; رهایش کن. رهایش کن که تا چند. رُسته از دامنِ خاکستر. ز خیلِ سیاهِ خیالاتت. ه.ش. ۱۳۸۹ مرداد ۵, سهشنبه. سال ها زین پیشتر. بس پدر از جان و دل کوشید. تا مگر این پوستین را نو کند بنیاد. عرق سردی بر پیشانیم نشسته است: ته مانده ی خیلِ خیالاتِ خام شبانه. روز را بر ساحل پر حاصل چاردیواری اتاق می گذرانم، با اندرونِ مزین به نورِ معرفت. چه م اوفتاده؟ هانیه رفته ست؟! جُرم من فراموشی ست و مجازاتم، خزیدن در کنج اتاق و نشستن بر چارپایه ی...نه آن که ...
gisoom.blogspot.com
ریرا: راهی
http://gisoom.blogspot.com/2010/11/blog-post.html
ه.ش. ۱۳۸۹ آبان ۱۶, یکشنبه. قدمی هست ترا؟ با تو می گویم. گام بردار کین رفتن تو. تن این کهنه زمین را. جامه ای نو به برش برسازد. به نیاز و برکت. و خون همه آنان. که رفتند نا به گاه. تنها یکی قدم؟ خشکیده خون رفیقان به زیر و بر. دیرینه سال ترین ادعیه ها را. پاینده بر این دور،. بطالت مسخ شده اش را. تو گویی هجای لرزش دستان من ساخته. که کام ام را، روا خواسته. سعی میان صفا و مروه را. بر خشکیده جان من. بی رحم و بی سراب. قدمی بود پیش ازین. که شور شعله ور دستانت. قراول آن بود و چاوش اش. که حرمت پایداری آغوش مرا.