khanoomi93.blogfa.com
خانم گل - بخاطر خودم و خودت ..........
http://www.khanoomi93.blogfa.com/post/70
بخاطر خودم و خودت . در مصرفت صرفه جویی می کنیم. بخاطر آن کودک تشنه دیارم. بخاطر آن غنچه قشنگ درون باغچه ام. بخاطر خودم و خودت . یکشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۳ / 21:50 / خانم گل /. خيلي خوش حالم كه به وبلاگم اومدي. فقط تمام خاطراتم واقعي هستن لطفا ديگه نپرسيد. روی پسرها باید کم شود. دختره خل و چل. کلبه ی تنهایی ی پسر. دنیای من با همه فرق داره . روزام سخته ولی دنیام شیرین. هرچی می خوای بیا تو. دکان در هم بر هم خنده. خودم اسیر غم شدم*. اين جا همه چيز دخترونست. حرف هاي من براي عشقم. چه ساده میتوان از یادهارفت.
behdone.persianblog.ir
بهدونه
http://behdone.persianblog.ir/post/172
ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم. ترا،ای کهن بوم و بر دوست دارم. ترا،ای کهن پیر جاوید برنا. ترا دوست دارم،اگر دوست دارم. ترا ای گرامی گهر دوست دارم. ترا ای کهن زاد بوم بزرگان. بزرگ آفرین نامور دوست دارم. هنروار اندیشه ات رخشد و من. هم اندیشه ات،هم هنر دوست دارم. اگر قول افسانه،یا متن تاریخ. وگر نقد و نقل س ی ر دوست دارم. اگر خامه تیشه ست و خط نقر در سنگ. بر اوراق کوه و کمر دوست دارم. و گر ضبط دفتر ز مشکین مرکب. نئین خامه،یا کلک پ ر دوست دارم. گمان های تو چون یقین می ستایم. عیان های تو چون خبر دوست دارم.
behdone.persianblog.ir
بهدونه
http://behdone.persianblog.ir/post/176
سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی. خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی. دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصودست. بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی. قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز. ورای حد تقریرست شرح آرزومندی. الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور. پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی. جهان پیر رعنا را ترح م در جبل ت نیست. ز مهر او چه می پرسی درو هم ت چه می بندی. همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی. دریغ آن سایه ی هم ت که بر نا اهل افکندی. در این بازار اگر سودیست با درویش خرسندست. فقط به خاطر او.
behdone.persianblog.ir
بهدونه
http://behdone.persianblog.ir/post/162
شنیدم که نابالغی روزه داشت. به صد محنت آورد روزی به چاشت. به ک تابش آن روز سائق نب رد. بزرگ آمدش طاعت از طفل خ رد. پدر دیده بوسید و مادر سرش. فشاندند بادام و زر بر سرش. چو بر وی گذر کرد یک نیمه روز. فتاد اندر او ز آتش معده سوز. بدل گفت اگر لقمه چندی خورم. چه داند پدر غیب یا مادرم؟ چو روی پسر در پدر بود و قوم. نهان خورد و پیدا بسر برد صوم. که داند که در بند حق نیستی. اگر بی وضو در نماز ایستی؟ پس این پیر از آن طفل نادان ترست. که از بهر مردم به طاعت د ر ست. کلید در دوزخ است آن نماز. که در چشم مردم گزاری دراز.
behdone.persianblog.ir
بهدونه
http://behdone.persianblog.ir/post/163
هر که پروره ی دست وطنی. من،منم،دور ز دنیای توام. تو،تویی،دور ز دنیای منی. زیر آرامش خود ریخته ام. جوش تشویش به هر قطره ی خون. تو که خویشی و ز خود باخبری. هیچ دانی که منم اکنون چون؟ من هم ای دوست. در دل خلوت بیگانه تو. شاید اندر پس آباد تو هست. تلخی خانه ی ویرانه ی تو. نا شناسیم و به پندار، شناس. آشنا،لیک به پهنای فریب. هر چه از رشته به باطن داریم. دیگری راست تمنای غریب. آنقدر خیره ی بازی هستیم. که ز اندیشه ی پهلو ماندیم. در غروری که نگون باد،نگون. اسب دیوانه ی خود را راندیم. نام شهر تو به گوشم نرسید.
behdone.persianblog.ir
بهدونه
http://behdone.persianblog.ir/post/168
صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوشست. وقت گل خوش باد کز وی وقت میخواران خوشست. از صبا هر دم مشام جان ما خوش می شود. آری آری طیب انفاس هواداران خوشست. نا گشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد. ناله کن بلبل که گلبانگ دل افگاران خوشست. مرغ خوش خوان را بشارت باد کاندر راه عشق. دوست را با ناله ی شبهای بیداران خوشست. نیست در بازار عالم خوشدلی ور زانکه هست. شیوه ی رندی و خوشباشی عیاران خوشست. از زبان سوسن آزاده ام آمد به گوش. کاندرین دیر کهن کار سبکباران خوشست. حافظا ترک جهان گفتن طریق خوشدلیست. پنجشنبه ٢٦ آذر ،۱۳٩٤.
behdone.persianblog.ir
بهدونه
http://behdone.persianblog.ir/post/175
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن. در کوی او گدایی به خسروی گزیدن. از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن. از دوستان جانی مشکل توان بریدن. خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ. وآنجا به نیک نامی پیراهنی دریدن. گه چون نسیم با گل راز نهفته گفتن. گه سر عشقبازی از بلبلان شنیدن. بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار. کاخر ملول گردی از دست و لب گزیدن. فرصت شمار صحبت کز این دو راهه منزل. چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن. گویی برفت حافظ از یاد شاه یحیی. یارب بیادش آور درویش پروریدن. Laquo; حافظ». بوستان و گلستان سعدی(۱٩).
behdone.persianblog.ir
بهدونه
http://behdone.persianblog.ir/post/169
من بی می ناب زیستن نتوانم. بی باده کشیده بار تن نتوانم. من بنده ی آن دمم که ساقی گوید. یک جام دگر بگیر و من نتوانم. Laquo; خیام». موضوعات مرتبط: رباعیات خیام. تاريخ : یکشنبه ۱٩ بهمن ،۱۳٩۳ ۱۱:۳٦ ق.ظ نویسنده : گیلدا شیوا نظرات . بوستان و گلستان سعدی(۱٩). ترانه های محلی ایران(٢). چو ایران نباشد تن من مباد(۱). پنجشنبه ٢٦ آذر ،۱۳٩٤. شنبه ٢۳ آبان ،۱۳٩٤. چهارشنبه ۱٦ اردیبهشت ،۱۳٩٤. دوشنبه ٧ اردیبهشت ،۱۳٩٤. دوشنبه ٢٤ فروردین ،۱۳٩٤. چهارشنبه ۱٩ فروردین ،۱۳٩٤. یکشنبه ٢٦ بهمن ،۱۳٩۳. یکشنبه ٢٦ بهمن ،۱۳٩۳.
behdone.persianblog.ir
بهدونه
http://behdone.persianblog.ir/post/167
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن. منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن. وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم. که در طریقت ما کافریست رنجیدن. به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات. بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن. مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست. بدست مردم چشم از رخ تو گل چیدن. به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب. که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن. به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه. کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن. عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس. که وعظ بی عملان واجبست نشنیدن. ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب.
behdone.persianblog.ir
بهدونه
http://behdone.persianblog.ir/post/173
فقیهی بر افتاده مستی گذشت. به مستوری خویش مغرور گشت. ز نخوت بر او التفاتی نکرد. جوان سر برآورد کای پیرمرد. تکبر نکن چون به نعمت دری. که محرومی آید ز م ستکب ری. یکی را که در بند بینی مخند. مبادا که ناگه در افتی به بند. نه آخر در امکان تقدیر هست. که فردا چو من باشی افتاده مست؟ تو را آسمان خط به مسجد نبشت. مزن طعنه بر دیگری در ک ن شت. ببند ای مسلمان بشکرانه دست. که زن ار م غ بر میانت نبست. نه خود می رود هر که جویان اوست. بع نف ش کشان می برد لطف دوست. Laquo; بوستان سعدی». موضوعات مرتبط: بوستان و گلستان سعدی.