spoonfork.blogfa.com

friendsbax.blogfa.com

ⓕⓡⓘⓔⓝⓓⓢ ⓑⓐⓧ - عشق گل آفتابگردان به خورشید

http://www.friendsbax.blogfa.com/post-21.aspx

º Friends Bax º. عشق گل آفتابگردان به خورشید. گل آفتاب گردان رو به نور می چرخد و آدمی رو به خدا . ما همه آفتابگردانیم. اگر آفتابگردان به خاک خیره شود و به تیرگی. آفتابگردان کاشف معدن صبح است و با سیاهی نسبت ندارد. اینها را گل آفتابگردان به من گفت و من تماشایش میکردم که خورشید کوچکی بود در زمین و هر گلبرگش شعلهای بود و دایرهای داغ در دلش میسوخت. آفتابگردان به من گفت: وقتی دهقان بذر آفتابگردان را میکارد، مطمئن است که او خورشید را پیدا خواهد کرد. آفتابگردان راهش را بلد است و کارش. تب داشت و عاشق بود. قسم به...

friendsbax.blogfa.com

ⓕⓡⓘⓔⓝⓓⓢ ⓑⓐⓧ - يكي بود و يكي نبود!

http://www.friendsbax.blogfa.com/post-15.aspx

º Friends Bax º. يكي بود و يكي نبود! يكي بود و يكي نبود! يكي بود و يكي نبود! اوني كه بود تو بودي و اوني كه نبود من بودم. يك داشت و يكي نداشت! اوني كه داشت تو بودي و اوني كه تو رو نداشت من بودم. يكي خواست و يكي نخواست! اوني كه خواست تو بودي و اوني كه بي تو بودن رو نخواست من بودم. يكي اورد و يكي نياورد! اوني كه اورد تو بودي و اوني كه به هيچ كس ايمان نياورد من بودم. يكي برد و يكي نبرد! اوني كه برد تو بودي و اوني كه دل به تو باخت من بودم. يكي گفت و يكي نگفت! يكي موند يكي نموند! يكي رفت و يكي نرفت!

friendsbax.blogfa.com

ⓕⓡⓘⓔⓝⓓⓢ ⓑⓐⓧ -

http://www.friendsbax.blogfa.com/post-18.aspx

º Friends Bax º. I value my friends. More than I value my Life. So When I Say you'r my friend. It's just as good as saying you'r my Lif e. تاريخ چهارشنبه بیست و یکم مهر ۱۳۸۹ساعت 5:42 نويسنده -( `Darya )-. عشق گل آفتابگردان به خورشید. قسم به عشقمون قسم همش برات دلواپسم! Α ƒяιєη ƒσя ℓιƒєтιмє. يکي بود,يکي نبود. يكي بود و يكي نبود! º SpooN ForK º. ℓǿVέ * мєє .-' ).

friendsbax.blogfa.com

ⓕⓡⓘⓔⓝⓓⓢ ⓑⓐⓧ - قایقی خواهم ساخت...

http://www.friendsbax.blogfa.com/post-8.aspx

º Friends Bax º. خواهم انداخت به آب. خواهم شد از این خاک. که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق. که سر از آب. و در آن تابش. آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور. هیچ آئینه تالاری، سرخوشیها. که در آن پنجره. ها رو به تجلی باز. است، که به فواره هوش بشری. ده ساله شهر، شاخه معرفتی. شهر به یک چینه. که به یک شعله. به یک خواب لطیف. خاک موسیقی احساس تو را می شنود. و صدای پر مرغان اساططیر می آید در باد . که درآن وسعت خورشید. تاريخ دوشنبه هشتم شهریور ۱۳۸۹ساعت 23:12 نويسنده -( `JoJo )-. عشق گل آفتابگردان به خورشید.

friendsbax.blogfa.com

ⓕⓡⓘⓔⓝⓓⓢ ⓑⓐⓧ - زندگی

http://www.friendsbax.blogfa.com/post-6.aspx

º Friends Bax º. زندگی بافتن یک قالیست. نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی. نقشه را اوست که تعیین کرده. تو در این بین فقط می بافی. نقشه را خوب ببین. قالی زندگی ات را نخرند! تاريخ سه شنبه دوم شهریور ۱۳۸۹ساعت 17:22 نويسنده -( `Vida )-. عشق گل آفتابگردان به خورشید. قسم به عشقمون قسم همش برات دلواپسم! Α ƒяιєη ƒσя ℓιƒєтιмє. يکي بود,يکي نبود. يكي بود و يكي نبود! º SpooN ForK º. ℓǿVέ * мєє .-' ).

friendsbax.blogfa.com

ⓕⓡⓘⓔⓝⓓⓢ ⓑⓐⓧ - Be$T Friends fOrever

http://www.friendsbax.blogfa.com/post-14.aspx

º Friends Bax º. Friendships come from the heart. Someone who accepts you. FOr being the person you are. The person who is always there. Whenever you need them most. The person who gives you strength. When you feel that your strength has gone. A friend is someone who loves. JUST BECAUSE YOU ARE YOU. تاريخ شنبه دهم مهر ۱۳۸۹ساعت 8:24 نويسنده -( `Darya )-. عشق گل آفتابگردان به خورشید. قسم به عشقمون قسم همش برات دلواپسم! Α ƒяιєη ƒσя ℓιƒєтιмє. يکي بود,يکي نبود. يكي بود و يكي نبود! º SpooN ForK º.

friendsbax.blogfa.com

ⓕⓡⓘⓔⓝⓓⓢ ⓑⓐⓧ - حسنک کجایی؟ (داستان های آموزنده)

http://www.friendsbax.blogfa.com/post-9.aspx

º Friends Bax º. گاو ما ما می کرد. گوسفند بع بع می کرد. سگ واق واق می کرد. و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی. شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود.حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید.او به شهر. رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند.او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات. جلوی آینه به موهای خود ژل می زند. موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند. دیروز که حسنک با کبری چت می کرد .کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.کبری تصمیم داشت حسنک را. تاريخ سه شنبه نه...

friendsbax.blogfa.com

ⓕⓡⓘⓔⓝⓓⓢ ⓑⓐⓧ - شكلات

http://www.friendsbax.blogfa.com/post-4.aspx

º Friends Bax º. ا يك شكلات شروع شد. من يك شكلات گذاشتم كف دستش. او هم يك شكلات گذاشتم توي دستم. من بچه بودم، او هم بچه بود. سرم را بالا كردم. سرش را بالا كرد. ديد كه مرا مي شناسد. خنديدم. گفت: دوستيم؟ گفتم: دوست دوست گفت: تا كجا؟ گفتم: دوستي كه تا ندارد گفت: تا مرگ؟ گفتم: باشدهر بار يك شكلات مي گذاشتم توي دستش، او هم يك شكلات توي دست من. باز همديگر را نگاه مي كرديم. يعني كه دوستيم. دوست دوست. من تندي شكلاتم را باز مي كردم و مي گذاشتم توي دهانم و تند تند آن را مي مكيدم. مي گفت: شكمو! Α ƒяιєη ƒσя ℓιƒєтιмє.

friendsbax.blogfa.com

ⓕⓡⓘⓔⓝⓓⓢ ⓑⓐⓧ - Start

http://www.friendsbax.blogfa.com/post-1.aspx

º Friends Bax º. با سلام به دوستان. این اولین پستی که توی وبلاگمون فرند بکس میزنیم. امیدوارم از پستهای که بچهها میذارن خوشتون بید. امیدوارم لحظات خوشی رو توی فرند بکس سپری کنین. تاريخ دوشنبه یکم شهریور ۱۳۸۹ساعت 18:42 نويسنده Friends. عشق گل آفتابگردان به خورشید. قسم به عشقمون قسم همش برات دلواپسم! Α ƒяιєη ƒσя ℓιƒєтιмє. يکي بود,يکي نبود. يكي بود و يكي نبود! º SpooN ForK º. ℓǿVέ * мєє .-' ).

friendsbax.blogfa.com

ⓕⓡⓘⓔⓝⓓⓢ ⓑⓐⓧ - باید امشب بروم ...

http://www.friendsbax.blogfa.com/post-10.aspx

º Friends Bax º. باید امشب بروم . چه کسی بود صدا زد سهراب؟ مثل هوا با تن برگ . بوی هجرت می آید،. بالش من پ ر آواز پر چلچله هاست. باید امشب بروم . من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم، حرفی از جنس زمان نشنیدم! هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود،. کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد،. هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت،. باید امشب بروم . باید امشب چمدانی را که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم و. به سمتی بروم که درختان حماسی پیداست،. رو به آن وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند .