SPUDSAYSHI.TYPEPAD.COM

hopefulgirl.blogfa.com

يك دختر اميدوار

http://hopefulgirl.blogfa.com/8810.aspx

آخ جون بالاخره برف بارید. امروز صبح رفتم دانشگاه دیدم همه ی درختها سفید شدن انقده ذوق کرددددم. اینجا پیاده روی خیابون اصلیه :. اینجا جاده ایه که از خیابون اصلی میره به دانشکده ی ما :. اینم یه درخت خوشگل جلوی جهاد دانشگاهی :. امروز ظهر که داشتم برمی گشتم خونه سوار یه تاکسی شدم که رانندش معلول بود. با دستهاش با ۲ تا میله که به گاز و ترمز وصل شده بود ماشینو می روند و با یه کمربند پاهاشو بسته بود به صندلیش یه دستشم با یه دستکش مخصوص به فرمون چسبیده بود. انقدر دلم براش سووووووخت کم مونده بود همون جا گریه کنم.

hopefulgirl.blogfa.com

يك دختر اميدوار

http://hopefulgirl.blogfa.com/8901.aspx

وای این روزها چقدر قشنگن . من عاشق این آب و هوا هستم دست خودم نیس چیکار کنم. البته اگر امتحان و کوئیز و جزوه نویسی بذاره .آخه نه اینکه امسال سال کار مضاعفه ، استادهای گرام هر موقع دلشون میخواد میان هر موقع هم که نمیخواد نمیان بعدشم میان کلاس فوق برنامه میذارن شونصد صفحه درس میدن میگن پس فردا همین شونصد صفحه امتحانه تشریحیه هر کی هم یه کلمه شو بندازه میانترم صفره. حالا من خیلی آدم باحالی هستم که با این همه ضد حال بازم تا این حد شارژم. راستی شما قورباغه ی منو دیدین؟ خب اگه ندیدین ببینین :. و این چقدر بد است.

hopefulgirl.blogfa.com

يك دختر اميدوار

http://hopefulgirl.blogfa.com/8808.aspx

وبلاگم هم مثل خودم گاهی سرزنده ست گاهی بی حال. احساس می کنم اونهایی که میان نظر میدن هم مجبوری این کارو می کنن. اگه اینجا دیگه جذاب نیست خودمم می دونم هیچ کسی مجبور نیست بیاد و بخونتش. اینها رو می نویسم تا یادم نره چند مدت طول می کشه تا به خودم بیام. نمی دونم کی قراره این وضعیت تموم بشه ولی می دونم که تموم میشه. چقدر من ماه نوامبر رو دوست دارم. شنبه وبلاگم یک ساله شد . تاريخ دوشنبه ۲۵ آبان۱۳۸۸ساعت ۲۳ بعد از ظهر نويسنده رويا. جمعه قراره بریم اردو. چه عجب مگه نه؟ دو ساله دانشجوییم تازه داریم میریم اردو.

hopefulgirl.blogfa.com

يك دختر اميدوار

http://hopefulgirl.blogfa.com/8905.aspx

ماه رمضونتون مبارک ایشالا همگی به خوبی شروعش کنیم و ازش استفاده کنیم. یادمون باشه همدیگه رو دعا کنیم. وای خداجون این سفره رو. از فردا ماه رمضون میاد و من همچنان امتحانات ترم تابستانی را در پیش دارم. خدا به دادمان برسد که با زبان روزه قرار است امتحان بدهیم. نمی دونم چرا از ترم تابستونی که میگم کتابی میشم من. اومدم بگم اینجا تا اطلاع ثانوی تعطیل می باشد به خاطر اینکه کامپیوتر و خط اینترنت این جانب به هم ریخته است. ولی به زودی بر می گردم ایشالااااا. تاريخ چهارشنبه ۲۰ مرداد۱۳۸۹ساعت ۲۲ بعد از ظهر نويسنده رويا.

hopefulgirl.blogfa.com

يك دختر اميدوار

http://hopefulgirl.blogfa.com/8909.aspx

از امام حسین ممنونم که با محرمش باعث شد تا سیاهم هنوز به تنم باشه و اشکم به چشمم. تاريخ یکشنبه ۲۱ آذر۱۳۸۹ساعت ۲۲ بعد از ظهر نويسنده رويا. Knitting to Stay Sane.

hopefulgirl.blogfa.com

يك دختر اميدوار

http://hopefulgirl.blogfa.com/8807.aspx

این بار هم مثل همیشه باهات که حرف زدم احساس تنبلی و بی خیالی کردم. اعتراف می کنم الهام همیشه به پشتکارت غبطه می خورم. از همون موقعی که واسه کنکور می خوندیم یادته؟ تو واسه پزشکی می خوندی من واسه تغذیه یادش بخیر. یادته اون موقع هی من جا میزدم تو شارژم می کردی؟ حالا خانوم فرانسوی تعجب می کنم از اینکه جا بزنی ها. ولی خودمونیم خیلی باحالی غصه هاتم باکلاسن ها ، آخه کی واسه خاطر خرخونی اینقدر غصه می خوره که تو می خوری. ولی از شوخی گذشته من مطمئنم ما دوتا یه روز آدمهای بزرگی میشیم. حالا ببین کی گفتم ها! همیشه آد...

hopefulgirl.blogfa.com

يك دختر اميدوار

http://hopefulgirl.blogfa.com/8911.aspx

امشب حالم خیلی بده. من آدم الکی خوشی نیستم . دمدمی مزاجم نیستم . ابر بهارم نیستم . شاید این حال هر روزم باشه شاید حال هر شبم شاید حال درونم که گاهی خودمم خودمو فراموش می کنمو با یه تلنگر دوباره فوران می کنم . فقط اینو می دونم که خسته شدم . خیلی خسته ام . نه از زندگیم نه از امتحاناش از هیچیه این دنیای قشنگ و زندگی قشنگی که دارم خسته نشدم . فقط از دست خودم خسته شدم . دیگه نمی تونم تحمل کنم . دلم خیلی برای بابام تنگ شده خیییییییییلییییییییییی. خدایا خودت می دونی من نه اهل شکایتم نه جزع فزع . This is my way.

hopefulgirl.blogfa.com

يك دختر اميدوار

http://hopefulgirl.blogfa.com/8902.aspx

یک دختر بی حوصله. وبلاگ نوشتنم حوصله میخواد دیگه نه؟ نگین حالا بعد از این همه وقت اومدی اونم اینجوری ضد حال. شما هم اگه واسه ویروس شناسی سمینار داشتین و دو ماه با oncovirinae (ویروس سرطان زا) دست به یقه بودین و کلی text book ترجمه می کردین حالتون بهتر از این نبود. با اینکه حوصله ندارم ولی از درون این شکلی هستم. تاريخ چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت۱۳۸۹ساعت ۱۷ بعد از ظهر نويسنده رويا. یک دختر به هم ریخته. یه عالمه جزوه ی پاکنویس نشده دارم ، یه عالمه درس دارم که هنوز نخوندم ، دو سه تا کتاب هست که خیلی وقته امانت گرفت...

hopefulgirl.blogfa.com

يك دختر اميدوار

http://hopefulgirl.blogfa.com/8809.aspx

تو دنیا برای من کاری لذت بخش تر از بافتنی وجود نداره. من عاااااشق بافتنی بافتنم هر وقت هم حوصله ام سر میره میرم توی پاساژ مخصوص کاموا می ایستم کامواهای خوشگل و رنگارنگ رو تماشا می کنم کلی ذوق میکنم و حالم میاد سر جاش. دلم می خواد یه عااالمه کاموای رنگارنگ بخرم و از اینترنت مدل بردارم برای خودم ببافم آخ که چه کیفی میده. تازه موقع بافتنش هم که آدم میره تو خلسه انگاری که میری تو یه دنیای دیگه. بهترین موقعیت برای فکر کردن و آروم شدن. گربه ها هم کاموا دوست دارن مگه نه؟ امشب که یاد من نیستی. که در حسرتت آب شد.