SUNCENTER.MIHANBLOG.COM

soheilmirzaee.blogfa.com

خرده داستان

http://soheilmirzaee.blogfa.com/9203.aspx

داستانهای 55 کلمه ای. سه شنبه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۲. چیزی واسه فکر کردن. داری به چی فکر م کنی؟ مرد به خود آمد.دور و بر را از نظر گذراند. نگاهش روی دیوار سفید قفل شد. پرستار قرص را در دهان او گذاشت و لیوان آب را به او داد. مرد بی آنکه از دیوار چشم بردارد آب نوشید. پرستار لیوان را گرفت.به چشم مرد خیره شد. با دستمال لب و دهان او را. پاک کرد:خوبه باز چیزی واسه فکر کردن داری! مرد آب دهان را قورت داد:تو چی؟ کسی رو داری به اش فکر کنی؟ پرستار نگاهش روی دیوارسفید، مات شد. سالهاست که می نویسم. به وضوح می بینم.

soheilmirzaee.blogfa.com

خرده داستان

http://soheilmirzaee.blogfa.com/9401.aspx

داستانهای 55 کلمه ای. چهارشنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۴. قصه امروز قصه ی هر روز نیست. امروز قصه ام نمی اومد. ولی دیدم هر چی که بنویسم باز میشه یه قصه. نگاه به اسم خودم کردم و نوشتم :. بعضیا تو آسمون دنبال ستاره شون می گردن. بعضیا هم وسط هوا و زمین. بعضیا هم که اصلن براشون مهم نیست. بعضیا به یه ستاره راضی ان. بعضیا به صد تا هم راضی نیستن. بعضیای دیگه فقط ستاره می خوان.کاری ام به تعدادش ندارن. بعضیا هم که اصلن کاری به این کارا ندارن. بعضیا برای بدست آوردن ستاره دست به سمت آسمون دراز می کنن. من که فقط یه اسمم.

soheilmirzaee.blogfa.com

خرده داستان -

http://soheilmirzaee.blogfa.com/post-173.aspx

داستانهای 55 کلمه ای. شنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۴. اسم آن را گذاشت تقدير. حتي وقتي در آن باز بود. پشت ميله ها توي آسمان پرواز مي كرد. نوشته شده توسط سهیل میرزایی در 12:6 لینک ثابت. سالهاست که می نویسم. سال هایی که هر روزش را. به وضوح می بینم. روز هایی که شب شد. به امید این که روز بعد ،. روز بهتری باشد.ولی همان. روز قبل بود که می آمد و می گذشت. سهم من از زندگی ام. از بودن و شدن،شد داستان. روز ها،هفته ها،ماه ها. به امید این که یک روز برای همیشه. می دانم و ایمان دارم که می مانم. من زاییده ی روحی هستم که.

soheilmirzaee.blogfa.com

خرده داستان

http://soheilmirzaee.blogfa.com/9312.aspx

داستانهای 55 کلمه ای. سه شنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۹۳. زمان با خود برد. روزهایی را که به هم عادت کرده بودند. تا بهانه ايي باشد براي تاريخ. نوشته شده توسط سهیل میرزایی در 10:21 لینک ثابت. جمعه بیست و دوم اسفند ۱۳۹۳. آن شب بعد از رفتن آوا. زخمه نشست کنار قانون. و تا بود ، با خیال او. سایه می زد در بزم سکوت. نوشته شده توسط سهیل میرزایی در 20:53 لینک ثابت. سه شنبه نوزدهم اسفند ۱۳۹۳. آدرس ( 4 ). بازی عشق کدوم بازیه؟ همون که یه نفر چشماتو می بنده چند بار دور خودت می چرخوندت ، سرت گیج میره. می شود با تو بهار.

djvana.blogfa.com

رسم زمونه

http://www.djvana.blogfa.com/author-djvana.aspx

كاش ميشد با شقايق حرف زد. كاش ميشد آسمان را لمس كرد. كاش ميشد مثل يك غنچه شكفت. كاش ميشد زندگي را گرم كرد. كاش ميشد تا بباري مثل ابر. كاش ميشد سبز باشي چون درخت. كاش ميشد واژه واژه شعر شد. كاش ميشد از قفس آزاد شد. كاش ميشد عشق را تقسيم كرد. كاش ميشد عشق را تفسير كرد. كاش ميشد شعر عشقي را سرود. كاش ميشد از لب دل گل. نوشته شده در جمعه بیست و چهارم شهریور 1391ساعت 13:0 توسط اشنا. تو بدون عشقت,من بدون خواهرم. رفتم نشستم کنارش گفتم:برای چی نمیری گلات رو بفروشی؟ سلام امروز 4روزه که از تولد وبم گذشته. اگر چه ان...

soheilmirzaee.blogfa.com

خرده داستان - قصه امروز

http://soheilmirzaee.blogfa.com/post-175.aspx

داستانهای 55 کلمه ای. پنجشنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۴. روي صندلي پارك نشسته بود. و با دقت به تصاوير كتاب دخترك كبريت فروش. نوشته شده توسط سهیل میرزایی در 10:24 لینک ثابت. سالهاست که می نویسم. سال هایی که هر روزش را. به وضوح می بینم. روز هایی که شب شد. به امید این که روز بعد ،. روز بهتری باشد.ولی همان. روز قبل بود که می آمد و می گذشت. سهم من از زندگی ام. از بودن و شدن،شد داستان. روز ها،هفته ها،ماه ها. به امید این که یک روز برای همیشه. می دانم و ایمان دارم که می مانم. من زاییده ی روحی هستم که. این گونه باید باشم.

soheilmirzaee.blogfa.com

خرده داستان -

http://soheilmirzaee.blogfa.com/post-176.aspx

داستانهای 55 کلمه ای. یکشنبه بیست و یکم تیر ۱۳۹۴. تمام دلتنگی اش را پنهان کرده میان دو دست. گذاشته روی سینه اش. چشم به راه مردی که رفت. عطر خوشبوی وحشی ترین گل را بیاورد. با خاطره ایی سه هزار ساله از یک مرد. که میان دو دست. نوشته شده توسط سهیل میرزایی در 0:29 لینک ثابت. سالهاست که می نویسم. سال هایی که هر روزش را. به وضوح می بینم. روز هایی که شب شد. به امید این که روز بعد ،. روز بهتری باشد.ولی همان. روز قبل بود که می آمد و می گذشت. سهم من از زندگی ام. از بودن و شدن،شد داستان. روز ها،هفته ها،ماه ها. چند ک...

soheilmirzaee.blogfa.com

خرده داستان - شعر قصه امروز

http://soheilmirzaee.blogfa.com/post-167.aspx

داستانهای 55 کلمه ای. پنجشنبه چهاردهم اسفند ۱۳۹۳. آخر قصه را این گونه نوشت. می شود با تو بهار. بی تو ام ا. نوشته شده توسط سهیل میرزایی در 10:37 لینک ثابت. سالهاست که می نویسم. سال هایی که هر روزش را. به وضوح می بینم. روز هایی که شب شد. به امید این که روز بعد ،. روز بهتری باشد.ولی همان. روز قبل بود که می آمد و می گذشت. سهم من از زندگی ام. از بودن و شدن،شد داستان. روز ها،هفته ها،ماه ها. به امید این که یک روز برای همیشه. می دانم و ایمان دارم که می مانم. من زاییده ی روحی هستم که. این گونه باید باشم. 2 کتاب د...

soheilmirzaee.blogfa.com

خرده داستان

http://soheilmirzaee.blogfa.com/9209.aspx

داستانهای 55 کلمه ای. یکشنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۲. آدم خوبی شده ام. به هر عابری که بر می خورم. آشتی ام با همه. خودم را با کسی که خوشبخت است. نوشته شده توسط سهیل میرزایی در 17:0 لینک ثابت. سالهاست که می نویسم. سال هایی که هر روزش را. به وضوح می بینم. روز هایی که شب شد. به امید این که روز بعد ،. روز بهتری باشد.ولی همان. روز قبل بود که می آمد و می گذشت. سهم من از زندگی ام. از بودن و شدن،شد داستان. روز ها،هفته ها،ماه ها. به امید این که یک روز برای همیشه. می دانم و ایمان دارم که می مانم. این گونه باید باشم.

soheilmirzaee.blogfa.com

خرده داستان

http://soheilmirzaee.blogfa.com/9109.aspx

داستانهای 55 کلمه ای. شنبه یازدهم آذر ۱۳۹۱. قاضی روی میز خم شد:خب دخترم دلت می خواد با مادرت زندگی کنی یا پدرت؟ دخترک زیر چشمی به قاضی نگاه کرد.چشم گرداند. چند لحظه به زن و مرد خیره ماند. قاضی از مرد و زن خواست که برای چند دقیقه دادگاه را ترک کنند. دخترک با نگاه،رفتن آنها را دنبال کرد تا در بسته شد. قاضی از جا بلند شد. رفت و روی صندلی کنار او نشست:خب؟ دخترک آه کشید:گیج شدم. قاضی خم شد و همان طور که موی اورا نوازش می کرد،پرسید:چرا؟ دخترک رو به او کرد:آخه سارا میگه خودمو نصف کنم. یه نصفه رو بدم به پدر.