TAHAAA.BLOGSKY.COM

mamanmarzi.blogfa.com

نی نی های ناز ما - عید

http://www.mamanmarzi.blogfa.com/post-246.aspx

نی نی های ناز ما. بردیا همش میگفت امشب عیده کی میریم پیش دایی مهدی بریم دیگه بالاخره دوشنبه راه افتادیمم و شب رسیدیم که هر دو خواب بودند مامانم بردیا رو بغل کرد گفت کوچیکه ای یا بزرگه یکدفعه بردیا ازخواب پاشد گفت من بزرگه ام هر دو بلند شدند و تا نصفه شب مشغول بازی بودند. پوریا چند شبه که دیگه شبا هم شیر نمیخوره و کلا دیگه ترک مه کرده. توی ماشین که بودیم شب که شد پوریا میترسید محکم به من چسبیده بود و مثل موش قایم شده بود و آرومکی این ور اون ور رو نگاه میکرد. از پوشک گرفتن پوریا. مامان بهار و آرین جون.

mamanmarzi.blogfa.com

نی نی های ناز ما - از پوشک گرفتن پوریا

http://www.mamanmarzi.blogfa.com/post-254.aspx

نی نی های ناز ما. بردیا چند شب پیش اومده بود می گفت برام کارتون بذار بعد گفت من به هیجان نیاز دارم یک کارتونی بذار که توی همش هیجان باشه منم چشمم گرد شد. کلا جدیدا حرفایی می زنه که ما همینطور می مونیم از جا میاره. میرم بیرون لباس می خرم بردیا سریع خوشش میاد می پوشه پوریا میگه نخوام کلا باید خودشو ببری انتخاب کنه لباسهای کوچیکی بردیا رو هو نمی پوشه. پوریا هنوز هم خوب صحبت نمیکنه و به جز چند کلمه بقیه رو باایما و اشاره میگه. هر شب باهاش کار می کنیم اما اصلا گوش نمیده و تحویل نمیگیره. از پوشک گرفتن پوریا.

mamanmarzi.blogfa.com

نی نی های ناز ما

http://www.mamanmarzi.blogfa.com/9203.aspx

نی نی های ناز ما. پوریا یاد گرفته به آره میگه آهه چند کلمه میگه نه آهه (آره) نکن آب آبا(بابا) آیی(دایی) گاگا(غذا)هاپ(سگ)ووده (اسب)قوقوآ(مرغ و خروس و جوجه)قاقا(کلاغ)ما(گاو)آاا(شیر). پوریا خیلی هم ترسوست از تمام مجسمه ها یا اسباب بازی که شکل جیوان دارن می ترسه و فرار میکنه. این یک وبلاگه درباره کسی که مامانی شده و سعی می کنه اتفاقات جالب رو بنویسه. از پوشک گرفتن پوریا. اولین خرید تنهایی بردیا و اولی جیش گفتن پوریا. افتادن دوندون بردیا و حرف زدن پوریا. مامان بهار و آرین جون. تیستو مامان می شود.

mamanmarzi.blogfa.com

نی نی های ناز ما -

http://www.mamanmarzi.blogfa.com/post-255.aspx

نی نی های ناز ما. هر چیزی به بردیا میگم میگه چرا و باید یک دلیل عقلانی و منطقی بیارم وگرنه قبول نمیکنه.دیشب میگفت مامان اندازه کره زمین دوست دارم ولی بابا رو اندازه آمریکا دوست دارم. بردیا بچه کم حرف حساس وخیلی عاطفیه و می خواد فقط مال اون باشم وقتی پوریا مریضه و زیاد دور و برمه خیلی حساس میشه و توی بازیهاش به بهونه اونو میزنه بعد هم میگه حقشه. همیشه با خودم میگه چقدر الان خوشبختم که هر دو پسرم منو توی دنیا از همه بیشتر دوست دارند ای کاش وقتی بزرگتر هم شدند باز هم منو تا حدودی دوست داشته باشند. Advanced ...

mamanmarzi.blogfa.com

نی نی های ناز ما

http://www.mamanmarzi.blogfa.com/9201.aspx

نی نی های ناز ما. امروز یکدفعه صدای جیغ بردیا اومد رفتم دیدم بردیا دستش خون مردگی پیدا کرده و کلی داشت گریه میکرد. بردیا گفت داشتیم بازی می کردیم نوبت من بود اینجا بشینم پوریا لباسمو کشید منم گفتم نوبت منه اونم دستمو گاز گرفت خیلی درد می کنه خیلی با سوز گریه می کرد پوریا هم انگار نه انگار داشت برای خودش بازی می کرد کلی بغلش کردم و بوسیدمش گفت مامان باید بریم دکتر؟ بردیا به اسباب بازی میگه ادباب بازی به معلم میگه معمل. چند روز پیش وقتی رفتم دنبال بردیا و پوریا بردیا گفت مامان حالم خوب نیست توی مهد تب کرده...

mamanmarzi.blogfa.com

نی نی های ناز ما

http://www.mamanmarzi.blogfa.com/author-mamanmarzi.aspx

نی نی های ناز ما. هر چیزی به بردیا میگم میگه چرا و باید یک دلیل عقلانی و منطقی بیارم وگرنه قبول نمیکنه.دیشب میگفت مامان اندازه کره زمین دوست دارم ولی بابا رو اندازه آمریکا دوست دارم. بردیا بچه کم حرف حساس وخیلی عاطفیه و می خواد فقط مال اون باشم وقتی پوریا مریضه و زیاد دور و برمه خیلی حساس میشه و توی بازیهاش به بهونه اونو میزنه بعد هم میگه حقشه. همیشه با خودم میگه چقدر الان خوشبختم که هر دو پسرم منو توی دنیا از همه بیشتر دوست دارند ای کاش وقتی بزرگتر هم شدند باز هم منو تا حدودی دوست داشته باشند. امروز اول...

mamanmarzi.blogfa.com

نی نی های ناز ما

http://www.mamanmarzi.blogfa.com/9112.aspx

نی نی های ناز ما. بعد الظهر همون روز رفتیم مهد جشن عید داشتند یردیا نقش پیرمرد داشت و دو تا شعر خوند بعد هم برف بازی کرد و پذیرایی به روش سنتی داشتند خیلی خوب بود بردیا با اعتماد به نفس و بلند شعر می خند و همش ما رو نگاه میکرد پوریا هم غر میزد منم بذارین روی سکو وقتی نوبت بچه های سه ساله رسید پوریا رو گذاشتیم اونم همش خودشو با آهنگ حرکت میداد. این یک وبلاگه درباره کسی که مامانی شده و سعی می کنه اتفاقات جالب رو بنویسه. از پوشک گرفتن پوریا. اولین خرید تنهایی بردیا و اولی جیش گفتن پوریا. تیستو مامان می شود.

mamanmarzi.blogfa.com

نی نی های ناز ما - دندونای بردیا

http://www.mamanmarzi.blogfa.com/post-251.aspx

نی نی های ناز ما. پوریا یاد گرفته به آره میگه آهه چند کلمه میگه نه آهه (آره) نکن آب آبا(بابا) آیی(دایی) گاگا(غذا)هاپ(سگ)ووده (اسب)قوقوآ(مرغ و خروس و جوجه)قاقا(کلاغ)ما(گاو)آاا(شیر). پوریا خیلی هم ترسوست از تمام مجسمه ها یا اسباب بازی که شکل جیوان دارن می ترسه و فرار میکنه. این یک وبلاگه درباره کسی که مامانی شده و سعی می کنه اتفاقات جالب رو بنویسه. از پوشک گرفتن پوریا. اولین خرید تنهایی بردیا و اولی جیش گفتن پوریا. افتادن دوندون بردیا و حرف زدن پوریا. مامان بهار و آرین جون. تیستو مامان می شود.

mamanmarzi.blogfa.com

نی نی های ناز ما - عید

http://www.mamanmarzi.blogfa.com/post-247.aspx

نی نی های ناز ما. بردیا میگه میخوام عیدیمو جمع کنم تخت دو طبقه بخرم یک طبقه بابا و مامان یک طبقه من و پوریا بخوابیم سرسره هم داشته باشه. پوریا یک شب نصفه شب از خواب پاشد کلی گریه کرد هرکاری کردم ساکت نشد تا ایمکه بابای بابایی از خواب پاشد تا اونو دید پرید بغلش و تاصبح بغل اون خوابید. امروز رفتیم جشن تولد بردیا می رقصید پوریا هم پاشو از هم باز کرده بود و پوشکشو تکون میداد. این یک وبلاگه درباره کسی که مامانی شده و سعی می کنه اتفاقات جالب رو بنویسه. از پوشک گرفتن پوریا. افتادن دوندون بردیا و حرف زدن پوریا.

mamanmarzi.blogfa.com

نی نی های ناز ما

http://www.mamanmarzi.blogfa.com/9209.aspx

نی نی های ناز ما. امروز اولین باری بود که بردیا خودش تنهایی رفت خرید. بابا به بردیا پول داد و از بالا بردیا رو نگاه کرد . بردیا هم با آسانسور پایین رفت و از فروشگاه روبروی بلوک یک بطری شیر خرید و برگشت خونه .بعد هم گفت مامان چرا آقاهه بهم پول نداد. گفتم خوب به اندازه پولت خرید کردی. گفت ولی من دوست دارم بهم پول بده. مدتیه بردیا خجالتی شده هرجا میریم همش میگه خجالت میکشم و هرچی می خواد توی گوشم میگه موندم باهاش چکار کنم. این یک وبلاگه درباره کسی که مامانی شده و سعی می کنه اتفاقات جالب رو بنویسه. مامان شقا...