tilacacatus.blogspot.com

sharabenoor.blogspot.com

هزار و یک روزنه

http://sharabenoor.blogspot.com/2005_09_01_archive.html

به طور دائم امواج شادی و اندوه از اطراف ما میگذرند،استفاده از آنها بسته به اراده ماست. وقتی مهر"گذر زمان" روت بخوره،محو میشی،حال چه از قلب و خاطره، چه از صحنه ی روزگار. در کوچه سار شب. در این سرای بی کسی،کسی به در نمی زند. به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند. یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کند. کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند. نشسته ام درانتظار این غبار بی سوار. دریغ کز شبی چنین، سپیده سر نمی زند. گذرگهی است پرستم که اندرو به غیر غم. یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند. چه چشم پاسخ است ازین دریچه های بسته ات.

duronazdik.blogfa.com

خیلی دور, خیلی نزدیک... - کابوس

http://www.duronazdik.blogfa.com/post-65.aspx

خیلی دور, خیلی نزدیک. دیدار ما, چون ماه و آب. چه دور, چه نزدیک و درهم. شب كه بالا مي آيد. كابوس در تختم زاده مي شود. هر چه هم نور بالا ها از روبه رو بيايند. و هر چه هم سفيد ها. كه هستند ، نيستند ، هستند ، نيستند. باز هم روشني پيدايش نمي شود. مرا در ميان تو غافلگير كرده اند. رد سيگارت روي گونه ام مي ماسد. من بند بازي مي كنم. تو سرخ مي شوي. گل يا پوچ پاكي و هرزگي. اما لحاف تونل كنار نمي رود. وديگر در تاريكي حل شده ام. دستانت كه انگار گريه مي كنند. كه انگار قطره قطره مي چكم. تا نبض خیس صبح. به شکل خلوت خود.

duronazdik.blogfa.com

خیلی دور, خیلی نزدیک... - حضور

http://www.duronazdik.blogfa.com/post-52.aspx

خیلی دور, خیلی نزدیک. دیدار ما, چون ماه و آب. چه دور, چه نزدیک و درهم. هميشه حضورت را پيشاپيش احساس مي كردم وقلبم از نگاهت روشن مي شد. اما عاقبت روزي رسيد كه حتي اعجاز حضورت بيدارم نكرد. و آنروز بود كه دانستم , همه چيز از دست رفته است. ميان خاطراتمان قطعه گمشده پازل را جستجو مي كردم , كجا اشتباه كرده بوديم؟ ماه ها و فصل ها بي آنكه بخواهيم و فرا بخوانيمشان بي صدا گذشته بودند. تا آنكه عاقبت , دوست داشتن يكديگر را از ياد برده بوديم. روزهايي كه گذشتند , بي آنكه كلامي از محبت در گوش هم نجوا كنيم. آبی تر از آبی.

duronazdik.blogfa.com

خیلی دور, خیلی نزدیک... -

http://www.duronazdik.blogfa.com/post-59.aspx

خیلی دور, خیلی نزدیک. دیدار ما, چون ماه و آب. چه دور, چه نزدیک و درهم. بيهوده تلاش مي كنيم. آدميان بي رويا را. با زندگي آشتي دهيم. بي رويا و بي عشق. تاب سفري دوباره نيست. نوشته شده در جمعه ۲۸ مهر۱۳۸۵ساعت ۰ قبل از ظهر توسط یاسمن. دیدار ما, چون ماه و آب. چه دور, چه نزدیک و درهم. تا نبض خیس صبح. به شکل خلوت خود. آبی تر از آبی. حرف های بی حساب! چیزی میان 2 فریم. بگذریم از این ترانه های درد.

duronazdik.blogfa.com

خیلی دور, خیلی نزدیک... - برزخ

http://www.duronazdik.blogfa.com/post-63.aspx

خیلی دور, خیلی نزدیک. دیدار ما, چون ماه و آب. چه دور, چه نزدیک و درهم. در ميانه ترديد ايستاده ام ، در برزخ هزار بار مردن. دام همان است و بهانه همان! و باز هوس چيدن سيب از بلندترين شاخه ها در من مي جوشد. درونم كهكشاني است ، از هزاران آرزوي نشكفته ، اما. سالهاي نوري فاصله افتاده ميانمان. روح بي پناه عرياني شده ام ، زير باران ، با كوله باري از خاطرات ناخواسته ،نظاره گر گريز بي پايان فرصت ها در هرم فاصله ها. كجاست نور الهي تا چون كودكي دوباره غسلم دهد و پاكيزه ام كند؟ گامي به سوي بهشت ، گامي به سوي دوزخ!

duronazdik.blogfa.com

خیلی دور, خیلی نزدیک... - sleep walking

http://www.duronazdik.blogfa.com/post-67.aspx

خیلی دور, خیلی نزدیک. دیدار ما, چون ماه و آب. چه دور, چه نزدیک و درهم. خاطرات تو را که می پرند. از پرچین های خواب. یک ، دو ، سه . ، هفتاد و هشت ، هفتاد و نه. به صد نرسیده ، به هم رسیده ایم. نوای ساز ناکوکی می شود ، سکوت. تا کی ظهور کنی ، در قاب خالی پنجره ام. رنگ کلیشه شده ام. و شعرهایم بوی خاطرات مانده می دهد. این همه را از تو دارم. خالق سمپوزیم های عاشقانه. نوشته شده در سه شنبه ۲۹ مرداد۱۳۸۷ساعت ۱ قبل از ظهر توسط یاسمن. دیدار ما, چون ماه و آب. چه دور, چه نزدیک و درهم. تا نبض خیس صبح. به شکل خلوت خود.

duronazdik.blogfa.com

خیلی دور, خیلی نزدیک... - افق هاي دورتر

http://www.duronazdik.blogfa.com/post-53.aspx

خیلی دور, خیلی نزدیک. دیدار ما, چون ماه و آب. چه دور, چه نزدیک و درهم. دلي كه هميشه براي تو تنگ بود. چون فكر مي كرد تو انقدر بزرگي كه توش جا نمي شي. حالام دلتنگم اما ديگه نه براي تو. برگ آخر رو به اسم تو تموم كنم؟ نهنه كه هنوزم عاشقت باشم. اما تا ابد يادم مي مونه يه روز چقدر دوست داشتم. و من بر عكس خيلي آدما حرمت دوستي يادم نمي ره تا بگم تو نامرد بودي يا روزهام ازم گرفتي.هميشه مي گم كه جزئي از روزهاي رفته ام هستي. و حالام كه نيستي. راستي چند ساله كه اين دفتر بازه؟ يه سال ، دو سال.،هفت سال تموم! دیدار ما,...

duronazdik.blogfa.com

خیلی دور, خیلی نزدیک... - من فرزند انقلابم

http://www.duronazdik.blogfa.com/post-66.aspx

خیلی دور, خیلی نزدیک. دیدار ما, چون ماه و آب. چه دور, چه نزدیک و درهم. و تکفیر و تهدید و تبعید. گذشته ی غیر مجازم را. سال ها پیش باطل کردند و. به آن سوی مرز. و خاطره های نداشته ام. قرار است تا چند سال آینده. تهیه ، تا یید ، چاپ و منتشر شوند. و جنگ و فقر و زندان را. سنگریزه های سرزمین من. هرگونه رؤیای عاشقانه را. از هم می پاشند. و ریسمانهای جهان سومی اش. حنجره ی کودکان سیزده ساله را. با یک فنجان خشم تلخ. و چند حبه ناسزای انقلابی. عدالت ، ندیده ام. و حالم از مردم سالاری اسلامی. به هم می خورد. تا نبض خیس صبح.

duronazdik.blogfa.com

خیلی دور, خیلی نزدیک... - دل بی قرار

http://www.duronazdik.blogfa.com/post-55.aspx

خیلی دور, خیلی نزدیک. دیدار ما, چون ماه و آب. چه دور, چه نزدیک و درهم. ديگر نمي توانستم شب ها راحت بخوابم ، آدم هايي ناشناس در خواب هايم مي آمدند و مي رفتند ، بي آنكه هرگز. حرفي بزنند و ندايي دروني به من مي گفت اين حضور خاموش ، از اتفاقي نزديك خبر مي دهد. چنان نزديك كه گويي كافي بود دست دراز كنم و از شاخه سرنوشت بچينمش ، اما باز ،. همه چيز در سكوت. بي خبري مي گذشت و من احساس مي كردم كه در دستان نيرومند تقدير فشرده مي شوم. صبحي نزديك بيدار مي شود ومانند تمامي خواب ها ، مرا نيز به فراموشي مي سپارد!

duronazdik.blogfa.com

خیلی دور, خیلی نزدیک... -

http://www.duronazdik.blogfa.com/post-57.aspx

خیلی دور, خیلی نزدیک. دیدار ما, چون ماه و آب. چه دور, چه نزدیک و درهم. نوشته شده در پنجشنبه ۳۰ شهریور۱۳۸۵ساعت ۱۲ بعد از ظهر توسط یاسمن. دیدار ما, چون ماه و آب. چه دور, چه نزدیک و درهم. تا نبض خیس صبح. به شکل خلوت خود. آبی تر از آبی. حرف های بی حساب! چیزی میان 2 فریم. بگذریم از این ترانه های درد.