silvercorona.blogspot.com
Silver Corona: September 2013
http://silvercorona.blogspot.com/2013_09_01_archive.html
Sunday, September 22, 2013. زن روى نيمكت حك شد. شال گردنش بافته از جمجمه هاى صورتى. متاسفم اردك زيبا كه چيزى ندارم بدهم بخورى. من فقط يك دفتر دارم و يك خودكار كه نمى نويسد.]. زن از طوفان ديروز جان سالم به در . زير طوفان وحشى زمستان رانندگى مى كردم. باران و موسيقى زيباى امپايريوم؛ ماليخولياى دلچسبى تمام ماشينم را گرفته بود. تا رسيدم به اقيانوس.]. Subscribe to: Posts (Atom). View my complete profile. Http:/ dog-hug.blogspot.com/. Iranian history on this day. چرت کوتاه روی موزاییک های یخ زده.
silvercorona.blogspot.com
Silver Corona: July 2011
http://silvercorona.blogspot.com/2011_07_01_archive.html
Tuesday, July 5, 2011. سمت خاکستری زندگی کورونا ، شکمِ گنده چرب و چیلیِ رو به قبله ، به سمت پنجره، کمی متمایل به راست. همیشه کمی متمایل به راست. سمت خاکستری زندگی به کورونا یک دفتر سیاه داد. کورونا دفتر سیاه را باز کرد (کاغذهای شطرنجی زرد شده). با خودکار سیاه در صفحه اول نوشت:. چیزی دربارۀ مرکبی که می ریزه رو چیزی و چیزی دیگه که گم میشه لای اَشکال اتفاقی مرکب و چیزی که این وسط نشون میده و نمیده که کورونا عاشق کسیه] *. چیزی دربارۀ اشتیاق ابلهانه ، کودن ، خجالت آور ، آبرو ریز، مردی ...
silvercorona.blogspot.com
Silver Corona: February 2014
http://silvercorona.blogspot.com/2014_02_01_archive.html
Thursday, February 6, 2014. سرت به كار خودت باشد. سرت با تنت يكجا باشد. تنت تنها مى شود. سرت گم مى شود . مرد سياه سياه است. تنش سياه مات، سايه اش شفاف. پشتش پر از سفيد. تنش آهسته شفاف مى شود. شفاف تر از سايه اش تا حل مى شوند در سفيد . دستها فاصله بين كدر و شفاف را طى مى كنند. دستها آب مى شوند و از كنار گردنت روى بينهايت فقدان تنت مى ريزند. تنت گم شده و سرت هاج و واج. مى خواهد به كار خودت باشد. مى خواهد روى تنت باشد. مى خواهد ديگر گم نشود. Subscribe to: Posts (Atom). View my complete profile.
silvercorona.blogspot.com
Silver Corona: January 2010
http://silvercorona.blogspot.com/2010_01_01_archive.html
Sunday, January 31, 2010. Sorry seems to be the hardest word…. رنج کودکی ما پیچهای چالوس را صدا می کند. پژوی سفید دنده کنار فرمانمان از آسمان آبی ابری می گیرد تا پیاده شویم روی کوهها، با درختها تاج شاه بکاریم. جیرجیرکهای مرده کنار بشقاب چلوکباب در باغچه با صفا. آقا جون در سکوت دوغ می نوشد از تنگ گلی] بازی]. بازی با بره های سفید و گربه های سبز. بازی با اولد سانگ. وزخم گرد زانویم که کیف می کند از چغری در همان روزهای اول بهار. تونلهای چالوس را می شمارم. کاجهای کوه مادرم را می شمارم. امروز تکراری می گویم.
silvercorona.blogspot.com
Silver Corona: December 2009
http://silvercorona.blogspot.com/2009_12_01_archive.html
Friday, December 18, 2009. از ایران، از استرالیا، از جهان، از آسمان، یکی مرا مینویسد. من امروز خیلی کوچکم، صورتم سرخ و داغ؛ شاهزاد گم شدهایام در همهمههای نا آشنای این سالها و این ماهها. دور سرم میچرخد - تحولات اخیر، تحولات اخیر. کوتاهم، شیرینم، تنم همیشه داغ است و درد خیلی راحت اعصاب حسیام را انگولک میکند]. در شیدایی بچه وار گه گدارم، هیکل در مضیقهام پاورچین پاورچین بخار میشود، آب میروم. خونی روی تنم میریزد که جوان است و بوی تعفن نمیدهد. قرنهاست که ادرارم از کنترلم خارج است. مرا م...
silvercorona.blogspot.com
Silver Corona: August 2013
http://silvercorona.blogspot.com/2013_08_01_archive.html
Monday, August 26, 2013. بچه و مرگ و آب بازى. بچه كفنش را دورش پيچيد. تق گريه اش در آمد. كله عروسكش قل خورد تا زير پاى مردى. مرد روي مادر افتاد. از سر بچه بزرگتر. از سر مادر بزرگتر. حتا از سر پدربزرگ هم بزرگتر. كله خنديد و عروسك انگشت بچه را گرفت. كفن بچه را روي شانه هايش پيچيد تا سرما نخورد. بچه پا شد خنديد و دويد. دست عروسك را گرفت و دوتايي چرخيدند. عروسك قشنگ من كفن پوشيده]. بچه با روحش آب بازي كرد. يه روز مامان رفته بازار.]. با جسمش طناب بازي. بچه با مرگش دوست شد. كنار آن ديوار خاكي همه هم قد بودند.
silvercorona.blogspot.com
Silver Corona: April 2014
http://silvercorona.blogspot.com/2014_04_01_archive.html
Saturday, April 26, 2014. خستگى ناله مى كند. پاهايش را باز مى كند. دستهايش را دور گلويم فشار مى دهد. درد گلو اوغ مى زند. هولم مى دهد روى مبل. بهم تجاوز مى كند. روسرى را دور گلويم گره مى زند. گره درد مى شود. خستگى مى گريد و بغلم مى كند. درجا هم تلف مى شود. Wednesday, April 23, 2014. روزهايى بودند كه مادرم خوابش مى برد. روزهايى كه برف بى صدا مى باريد و شب را خصوصى من مى كرد. مادرم چيست حالا؟ مادرم سپيده دم است. آفتاب گرم بعد از باران است. مادرم مى خوابد لا به لاى هواى شهرى كه نبضش تند تند مى تپد.
silvercorona.blogspot.com
Silver Corona: May 2010
http://silvercorona.blogspot.com/2010_05_01_archive.html
Wednesday, May 26, 2010. Subscribe to: Posts (Atom). View my complete profile. Http:/ dog-hug.blogspot.com/. Iranian history on this day. چرت کوتاه روی موزاییک های یخ زده. Nothingness From The Other Side.
silvercorona.blogspot.com
Silver Corona: no title
http://silvercorona.blogspot.com/2011/05/normal-0-false-false-false-en-au-x-none.html
Wednesday, May 25, 2011. کوچک می خوابد روی تختِ فنری حوله ای صورتی. نورِ کمِ آباژور، لیوانِ آب و آسپیرینِ صورتی. شام کبابِ برگ - که جویده وتفاله آن را تف کرده - با سوپِ سبزِ تره فرنگی. خواب خوابِ قبر شکافته و دستِ کودکِ تی شرتِ آبی پوش از آن بیرون زده. بی تربیت ِنکبت. چه خوب که مُرد، اما کاش دستش از قبر بیرون نبود]. کاش همه دختر بودند، کاش همه زن بودند، کاش همه پیرزن بودند. نی نی ها بدند و آقاها سیاه. نی نی ها بدند و آقاها سیاه. کاش همه دختر بودند، کاش همه زن بودند، کاش همه پیرزن بودند. Nasty man ham ham...