traene.persianblog.ir

only-god.blogfa.com

فقـــــــــــــــط خـــــــــــــــدا

http://only-god.blogfa.com/9010.aspx

حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است. کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد. صدایم را ، آوایم را از دست می دهم وقتی تو صدایم می کنی . زمانی که به تو می اندیشم. تصویری از تو در برابرم ظاهر می شود شفاف و واضح می توانم صورتت را ببینم. لا به لای گنجه های ذهنم را که می گردم خاطرات بسیاری پیدا می کنم از گذشته ها ی دور و نزدیک. خاطرات تلخ و شیرین بسیار ناگهان این صدا در سرم می پیچد .با لحنی الهی. در کنارم باش ، در کنارت هستم با همدیگر از این دالان تاریک تو در تو عبور می کنیم. در کنارت هستم . در کنارم باش .

only-god.blogfa.com

فقـــــــــــــــط خـــــــــــــــدا

http://only-god.blogfa.com/9006.aspx

نمی خواهم خدایم بیکران باشد. نمی خواهم عظیم و قادر و رحمان. نمی خواهم که باشد این چنین آخر. خدا را لمس باید کرد. خدا را می توان در باوری جا داد. که در احساس و ایمان غوطه ور باشد. خدا را می توان بویید. و این احساس شیرینی است. که کفر این است. که ما از بیکران مهربانیها. خدایی لامکان و بی نشان سازیم. خدا را در زمین و آسمان جستن. ندارد سودی ای آدم. تو باید عاشقش باشی. و باید گوش بسپاری. به بانگ هستی و عالم. که در هر خانه ای آخر خدایی هست. نمی خواهم خدایا زاهدی چون دیگران باشم. نمی خواهم خدایم را. از دیگران گس...

only-god.blogfa.com

فقـــــــــــــــط خـــــــــــــــدا - دوباره نوشت 2

http://only-god.blogfa.com/post-60.aspx

پنجره را باز گذاشته ام صدای باران است و باد و تاریکی پنجره را باز گذاشته ام تا باد بیاید و. همه دردها را با خودش ببرد و ببرد و ببرد. تا من دیگر این دل کوچکم را با سنجاق قفلی به تنم آویزان نکنم. گاهی این جور می شود دل کوچک ساده ام عجیب از این روزگار می گیرد دلم می خواهد بروم در. خوابهای بچه گیهایم زندگی کنم درست وسط پولکهای رنگی و شمهای روشن همانجا که پر بود از. تکه های شیشه های رنگی که وقتی نور شمها به آنها می خورد همه جا پر می شد از رنگ و. نور و قشنگی کاش توی خوابهای بچه گیم مانده بودم. ولی بازحرف دل منه.

only-god.blogfa.com

فقـــــــــــــــط خـــــــــــــــدا

http://only-god.blogfa.com/8912.aspx

السی " دخترکوچکی بود که با پدر و مادرش در خانه ای نزدیک ساحل دریا زندگی می کرد. و به همین خاطر روزی سه ، چهار ساعت داخل آب یا توی ساحل بود . در یکی از روزها " السی " از زبان پیرمردی که کنار ساحل بستنی می فروخت ،. داستانی در مورد پری دریایی شنید . از آن روز به بعد دخترک تمام هوش و حواسش پی آن بود که چگونه می تواند تبدیل به. یک پری دریایی شود . او ابتدا این سؤال را از پدرش پرسید ، اما پدر " السی " که تمام فکرش این بود که روزها. تعداد بیشتری پیراشکی در کنار ساحل بفروشد ، با بی حوصلگی به او جواب سربالا داد .

only-god.blogfa.com

فقـــــــــــــــط خـــــــــــــــدا

http://only-god.blogfa.com/9008.aspx

بحقیقت برو و بگو آمدم، اگر گفتند اینجا چرا آمدی؟ بگو به کجا روم و به کدام در رو کنم. این ره است و دیگر دوم ره نیست. این درست و دیگر دوم در نیست. اگر گفتند: به اذن کی آمدی؟ بر ضیافتخانه فیض نوالت منع نیست. در گشاده است و صلا در داده خوان انداخته. اگر گفتند تا بحال کجا بودی؟ بگو راه گم کرده بودم. اگر گفتند چی آوردی؟ دل شکسته که از شما نقل است:. در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس. بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است. جز نداری نبود مایه دارائی من. طمع بخششم از درگه سلطان من است. اگر گفتند برونش کنید بگو:. خورشی...

only-god.blogfa.com

فقـــــــــــــــط خـــــــــــــــدا - حریم عشق

http://only-god.blogfa.com/post-61.aspx

حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است. کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد. صدایم را ، آوایم را از دست می دهم وقتی تو صدایم می کنی . زمانی که به تو می اندیشم. تصویری از تو در برابرم ظاهر می شود شفاف و واضح می توانم صورتت را ببینم. لا به لای گنجه های ذهنم را که می گردم خاطرات بسیاری پیدا می کنم از گذشته ها ی دور و نزدیک. خاطرات تلخ و شیرین بسیار ناگهان این صدا در سرم می پیچد .با لحنی الهی. در کنارم باش ، در کنارت هستم با همدیگر از این دالان تاریک تو در تو عبور می کنیم. در کنارت هستم . در کنارم باش .

only-god.blogfa.com

فقـــــــــــــــط خـــــــــــــــدا

http://only-god.blogfa.com/9007.aspx

پیرمرد تهی دست ،زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی میگذراند وبا سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود،دهقان مقداری گندم در دامن لباسش ریخت و پیرمرد گوشه زهای آن را به هم گره زد و در. پیرمرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است .پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود. تو مبین اندردرختی یا به چاه،تو مرا بین که منم مفتاح راه(مولانا). آهنگری پس از گ...

only-god.blogfa.com

فقـــــــــــــــط خـــــــــــــــدا

http://only-god.blogfa.com/9004.aspx

حرف های من با تو. حرف های من با تو. بخوان مرا ،منم پروردگارت . خالقت از ذره ای ناچیز. صدایم کن مرا اموزگار قادر خود را. قلم را ،علم را ،من هدیه ات کردم. بخوان ما را منم معشوق زیبایت. منم نزدیک تر از تو به تو اینک صدایم کن. رها کن غیر ما را ، سوی ما باز آ. منم پروردگار پاک بی همتا. منم زیبا،که زیبا بنده ام را دوست می دارم. تو بگشا گوش دل. پروردگارت با تو می گوید. تو را در بیکران دنیای تنهایان. رهایت من نخواهم کرد. بساط روزی خود را به من بسپار. رها کن غصه ی یک لقمه نان و اب فردا را. من خدایی خوب می دانم.

only-god.blogfa.com

فقـــــــــــــــط خـــــــــــــــدا - با تو می گویم حرفهایم را...

http://only-god.blogfa.com/post-58.aspx

با تو می گویم حرفهایم را. با تو می گویم حرفهایم را. دلتنگیهای وجودم را. و آشفتگیهای درونم را. قلب مترسک تنها را دریاب. می دانم همین نزدیکیهای تو! و من بی فرجام چنان دورم از تو که گاهی نامت را نمی دانم. که نشانی ات را از هر که پرسیدم خود آواره دیارت بود. از من مپرس که پاسخی ندارم جز شرمندگی. جز درماندگی. از خویش هیچ نیاموخته ام مگر ندانستن. مگر نادانی. جواب از این بی دل آشفته حال دریغ مکن ور نه گم می شوم در سیاهی و دو رنگی روزگار. گم می شوم و راه پیدا نمی کنم در این سکوت بی نام نیمه شب. قطره های اشک پنهان...