UNREQUITEDLOVE.BLOGFA.COM

bist9.blogfa.com

اتاق 29 - پدیده

http://www.bist9.blogfa.com/post-46.aspx

چن روز قبل جای شما خالی با سه تا دیگه از برو بچ باهم رفتیم یه کافه.پدیده. آخه ما باز به هم رسیدیم تو دل تابستون از صدقه سر کلاسای مثلا کنکور.آخه منو چه به.بگذریم بهتره :). همینطوری که دور هم بودیمو گپی میزدیم باهم یکی از بچه ها اون دفترچه رو که رو میز گذاشته بود دید و از سر فضولی همیشگی دخترونه(توجه بفرماین که پسرونه ش سواستا! یه گریزی زد به درونش. بعله داشتم میگفتم .خدا عالمه کدوم آدم خلاقی اینو گذاشته بود که هرکی هرچی میخواهد دل تنگش توش بنویسه. از اولش هرچی برگ بزنی همه دو نفری سه نفری صد نفری! من پرم...

bist9.blogfa.com

اتاق 29

http://www.bist9.blogfa.com/9103.aspx

فاطی و زهرا داشتن تو نماز خونه درس میخوندن،یکی از این پشه خسته ها هست که نمیپرن.اومده بود دور و برشون هی جست میزد.حالا ساعت دو سه نصف شبه. زهرا یه نگاه افسوس داری کرد بهش بعد گفت:. کاششششششششکی من جای تو بودم الان میرفتم میخوابیدم! یه دعایی چیزی بنمویید برامون.اوضامون خیلی داغونه. نوشته شده در شنبه سیزدهم خرداد 1391ساعت 8:58 توسط من. الان تقریبا دیگه نصف امتحانا رو دادیم.پدری ازمون در اومده اصلا امید ندارم تموم شن.انگار باید تا آخر عمرمون امتحان بدیم.سیرمونی نداره که. گفتار آبرو بر فاقد ارزش. از ماه بوی ...

bist9.blogfa.com

اتاق 29 - تابستونه...فصل شادی و خنده ه ه ه ه ...

http://www.bist9.blogfa.com/post-51.aspx

تابستونه.فصل شادی و خنده ه ه ه ه . این آهنگه هم دیگه پخش نمیشه نه؟ تابستون بس گرمی بود و همچنان هس،جوری که آدم رسما تبخیر میشد ولی از این به بعد دیگه نمیشه! بعد ما رفتیم ، کنکور دادیم.داغون رفتیم،له برگشتیم.بله! اما از اونجا که من همیشه ی خدا جیب خالی پز عالی بودم،همچنان امید دارم که همین امسال بالاخره یکجوری بشود که برم دانشگاه و با اجازه تون حتمنم یه رشته ای باشه که دوس داشته باشم. چون من اصولا کاری که دوس نداشته باشم انجام نمیدم. من از همین تریبون از آقا یا خانوم کنکور تقاضا دارم که به من وقعی بنهه!

bist9.blogfa.com

اتاق 29

http://www.bist9.blogfa.com/9201.aspx

آخرین بار که یچیزی نوشتم خیلی پیشتر بوده نه؟ خب دیگه کار و بار و زندگی و گرفتاری و بدبختی و . : ) هرکی ندونه باور میکنه که این چیزا واقعا بوده! دخترا معمولا اگه بخوان از هم جدا شن گریه میکنن.من حتی یذره هم گریه م نگرفت روز آخر.بعضیا که حتی با من صمیمیم نبودن وختی گفتم خدافظ من دیگه دارم میرم بغلم کردن و زار زدن و گفتن که منو خیلی دوس داشتن،گرچه مطمئنا منظورشون از "خیلی"خیلیم "خیلی"نبوده! نه که من آدم بی احساسی باشم اتفاقا خیلیم با احساسم(با احساس هموم احساساتی نیستا! چرت و پرت گو(رضا).

bist9.blogfa.com

اتاق 29

http://www.bist9.blogfa.com/9107.aspx

قدیما من یه عادتی داشتم.نمیتونستم تنها غذا بخورم نه که نخوام.نمیتونستم. همیشه شاکی بودم از این اخلاقم.فک میکردم عادت بدیه. بعدش یه روز که خونه بودم و کسی نبود و منم داشتم تو اتاق خودم واسه خودم خاطرات مینوشتم وسطش بلند شدم یه نودلیت درست کردم ریختم تو کاسه و شروع کردم به خوردنش.یه موقع به خودم اومدم دیدم نصفش تموم شده و من اصلا نفهمیدم تنها بودم.خیلی از خودم تعجب کردم.انتظار داشتم حالا که یادم اومده دیگه نتونم بقشیو بخورم.اما خوردم.یهو فهمیدم عادت کردم به تنها غذا خوردن. اتاق 29 از دست رفت. اون اول اتاقه...

bist9.blogfa.com

اتاق 29 - اندر احوالات امتحانات

http://www.bist9.blogfa.com/post-45.aspx

فاطی و زهرا داشتن تو نماز خونه درس میخوندن،یکی از این پشه خسته ها هست که نمیپرن.اومده بود دور و برشون هی جست میزد.حالا ساعت دو سه نصف شبه. زهرا یه نگاه افسوس داری کرد بهش بعد گفت:. کاششششششششکی من جای تو بودم الان میرفتم میخوابیدم! یه دعایی چیزی بنمویید برامون.اوضامون خیلی داغونه. نوشته شده در شنبه سیزدهم خرداد ۱۳۹۱ساعت 8:58 توسط من. چرت و پرت گو(رضا). وقتی ما بودیم , هیشکی نبود(لادن). من پرم از نگفتن(عبلس رجب پور). از ماه بوی کتان سوخته می آید.

bist9.blogfa.com

اتاق 29 - اندر احوالات امتحانات

http://www.bist9.blogfa.com/post-44.aspx

الان تقریبا دیگه نصف امتحانا رو دادیم.پدری ازمون در اومده اصلا امید ندارم تموم شن.انگار باید تا آخر عمرمون امتحان بدیم.سیرمونی نداره که. با توجه به اینکه اصولا ما با کتابا آشنایی نداشتیم تا همین یک ماه پیش.حالا شب و روز نداریم دیگه.شبای امتحان که اصلا نمیخوابیم روزها دو ساعت شبای قبل از امتحانم پنج ساعت بطور متوسط. بعد به خاطر همین بیخوابیا گاف* میدیم در حد تیم ملی،اتاق شده تپق خونه.توجه بنمویید:. در یکی از روزها نزدیک ظهر فرشته ی وحی آمد: در یکی از زور ها نزدیک وحی فرشته ی ظهر آمد! چرت و پرت گو(رضا).

bist9.blogfa.com

اتاق 29 -

http://www.bist9.blogfa.com/post-53.aspx

بعله من الان پشت سد کنکورم. داره کم کمک هوا خوب میشه،دیروز تهران بارون بود آره؟ اینجا من یه باغبون حسابی شدم.هرروز دارم یه تیکه از حیاطو خاکشو زیر و رو میکنم،یا دارم گلی تو گلدون میکارم،یا گل گلدونو منتقل میکنم به باغچه.یا بذر میپاشم یا. وقتی چیزی میکارم احساس بیمصرفیم فروکش میکنه و فک میکنم به یه دردی میخورم :). وضعیت روحیم آرومه.خوبه.مرتبه. مغشوش و شلوغ پلوغ! میشینم به همه چیز نگاه میکنم و فکر میکنم.به همه چی.داستان میسازم و مینویسم و . با اینحال از چیزی ناراضی نیستم و ناراحتم نیستم. چرت و پرت گو(رضا).

bist9.blogfa.com

اتاق 29 - بر باد رفته...

http://www.bist9.blogfa.com/post-47.aspx

اتاق 29 از دست رفت. امسال سیما و رابعه رو اجازه ندادن بیان تو خوابگاه .ژیلام که خودش رفته. تعدادمون کم شده واسه همین نمیشه تو اتاق هش نفره مون بمونیم.مارو انداختن تو اتاق نه سوییت.پنج تاییم تو اتاق شیش نفره. فرش عزیزمون.بیشتر از همه واسه فرشه سوختیم! روز اول که رفتیم مدرسه با سودی و فاطی رفتیم از اتاق 29 چیزایی که از سال قبل مونده بود و ورداریم .فرشه چشمک میزد ینی. آی خندیدیم تو راه.عین دزدا هی اینور اونورو میپاییدیم که کسی نبیندمون! البته اینا به خاطر اتاق نبود به خاطر ماها بود.:). مام چپه ش کردیم بردیم...