vanille.ir

4pm.blogfa.com

بعد از 4 بعد از ظهر - ولی عصر

http://www.4pm.blogfa.com/tag/ولی-عصر

بعد از 4 بعد از ظهر. و تولد ما رو اینطور بی ربط جلوه بده. خلاصه امروز که منزل رفیق شفقمان دعوت شدیم تا بعد از مدتها همدیگر را زیارت کنیم .بیو زنگ زد که کار دارد و دنبالم نمیاد .ما هم گفتیم چی از این بهتر! سرما و ولی عصر و پاییزو پیاده رویی . از قضا امروز هوای نهران الوده نیست و احتمالا زنده به میدان ونک میرسیم. پن:تقدیم میشود به برفی که خیلی دلم میخواهد ببارد. نوشته شده در شنبه شانزدهم آذر 1392ساعت 19:53 توسط سمی. امروز راس ۴ بعد از ظهر. بعد از شب هزارویکم. قالب های پارس اسكین. ارسال اس ام اس.

4pm.blogfa.com

بعد از 4 بعد از ظهر - نمدونم

http://www.4pm.blogfa.com/tag/نمدونم

بعد از 4 بعد از ظهر. نمیدونم خوشحال باشم که مامان و بابای بیو دارن میرن شمال و احتمالا به منو و بیو و پاری خیلی خوش بگذره! یا ناراحت باشم از این بختکی که 25 ساله افتاده توی زندگیمون و من حتی وقت نکردم یک بار هم زندگی و رو بدون نفرتش بشناسم اومده و اینجا مونده. نمیدوم این فکر استرالیا و ایلتس که افتاده تو مخم و بفرستمش بره بیرون یا دو دستی بچسبم بهش؟ نمیدونم از اینکه ممکنه سال دیگه میتونم (احتمالا اگه کسی نمیره)لباس عروس بپوشم باید خوشحال باشم یا نه و اینکه اصلا این مسیله برام مهم نیست عادی ه یا نه!

4pm.blogfa.com

بعد از 4 بعد از ظهر - بعد از چهار بعد از ظهر

http://www.4pm.blogfa.com/tag/بعد-از-چهار-بعد-از-ظهر

بعد از 4 بعد از ظهر. امروز راس ۴ بعد از ظهر. یک دوست که همین پنجشنبه اینقدر بیکار باشه که باهام تجریش قرار بذاره تا دوتایی بریم ظهیرالسلام اگرم دیر اومد سر قرار اصلا غر نزنم خب تقصیر اون چیه که من همیشه زودتر میرسم؟ بعد پیاده برگردیم تا تجریش .دلش بستنی بخواد منم مهمونش کنم .اما نشد. اصن مگه چند وقت دیگه زمستون ه؟ تابستون که دوست فراوونه. پ ن۱ :اگر همچین دوستی دارید قدرشو بدونید. پ ن و :دوست بدشم خوبه. بعد از چهار بعد از ظهر. نوشته شده در چهارشنبه سیزدهم آذر 1392ساعت 1:59 توسط سمی. امروز راس ۴ بعد از ظهر.

4pm.blogfa.com

بعد از 4 بعد از ظهر - ۳۰

http://www.4pm.blogfa.com/post/3

بعد از 4 بعد از ظهر. چند هفته است که گلوم درد میکنه ۳ تا دکتر رفتم که میگن هیچی نیست اما من دارم خفه میشم! نمیدونم یا من نمیفهمم یا این دکتر ها. شدیدا به اینکه یکی بهم زنگ میزنه و یک پیشنهاد درخشان میده اعتقاد دارم. نوشته شده در یکشنبه پانزدهم دی 1392ساعت 0:36 توسط سمی. امروز راس ۴ بعد از ظهر. بعد از شب هزارویکم. قالب های پارس اسكین. عصرارتباطات نمایندگی محصولات مخابراتی پاناسونیک. ارسال اس ام اس. خرید ظرف غذای کودک اصل.

lajbazi-ba-to.blogfa.com

یک زن عادی - روودی روود

http://www.lajbazi-ba-to.blogfa.com/post-843.aspx

اگر مادرش سعی نمی کرد ساکتش کنه شاید نمی فهمیدم اشاره تحقیر آمیزش با منه! خندم گرفت . به روی خودم نیوردم . ساکت شد . سر کالاس نیومد . تو جمع مترجم بودم . ردیف دوم نشسته بود مثله طلبکارا با پوزخند ذل زده بود به همون وسی که اینه خطابش کرده بود . بی سلام اومده بود . جلسه تموم شده نشده . دیگه ندیدمش . بی خداحافظ . برام جالبه . چقدر بعضیها گستاخن! پیش خودن گفتم نکنه من هم بودم . نکنه باشم؟ ترسیدم . نکنه روزی به کسی اشاره ای کرده باشم! خدا نکنه . خدا نخواد اینطور باشم! سایه های بی سر. دست نوشته های من.

jourab.blogfa.com

جوراب پاره و انگشت آزاد -

http://jourab.blogfa.com/post-505.aspx

جوراب پاره و انگشت آزاد. نوشته های یه جوراب پاره که گذاشته انگشتش نفسی بکشه.همون دختر اردیبهشتی. این اهنگ را دوست می دارم . ایا می توانید دانلود کنید؟ اولین بارم است اخر . نوشته شده در شنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۴ساعت 0:5 توسط جوراب. وبلاگ قبلی من . دختر اردیبهشتی. دوستای خوشگل من . دوسشون دارم. همه زندگی من و زنم.من و شوهرم. دختری در این حوالی. زندگی را خنک بنوش. فعلا علوم پایه ای. آسمان فیروزه ای زندگی من. گیلاس خانومی هستم جدید. بوی عود عطر ارل گری. گاهی شبیه رویای تو می شوم. زن مش ماشالا بی درد.

jourab.blogfa.com

جوراب پاره و انگشت آزاد -

http://jourab.blogfa.com/post-502.aspx

جوراب پاره و انگشت آزاد. نوشته های یه جوراب پاره که گذاشته انگشتش نفسی بکشه.همون دختر اردیبهشتی. دیشب خواب دیدم عید شده و یکی از فامیلامون با خونواده اومدن خونمون بعدش همه بهشون داشتن عیدی می دادن جز ما یعنی من و میمجان ۰بعد که رفتن به مامانم گفتم مامانم گفت اره باید شما هم می دادین تو خواب به مامانم غر زدم که خوب پس چرا همون موقع نگفتین اخه ما پارسال بهشون عیدی داده بودیم! بعد قیافش تغییر کرده بود یا ابوالفضل. یعنی اصلا اوضاعی بود بعدش خوابه باز ادامه داشت ۰۰۰ یه روز ما سر کار نرفتیما! دختری در این حوالی.

jourab.blogfa.com

جوراب پاره و انگشت آزاد -

http://jourab.blogfa.com/post-506.aspx

جوراب پاره و انگشت آزاد. نوشته های یه جوراب پاره که گذاشته انگشتش نفسی بکشه.همون دختر اردیبهشتی. روش نوجوان را اولین بار برادرم برایم خرید وقتی که من کلاس پنجم ابتدایی بودم در یک بعدازظهر تابستانی ۰۰۰. من که تمام ' کیهان بچه ها ' هایم را خوانده بودم ناگهان با نثر جدید و عجیبی روبرو شدم ۰نثر ساده , صمیمی و دوست داشتنی ۰. ۰۰تمام مجله را دو سه ساعته خواندم ۰۰۰۰ ستون سردبیر اسمش بود ' حرف های خودمانی ' و چقدر هم خودمانی بود ۰. پایین ستون یک اسم سخت بود ۰ قیصر امین پور '. روحت شاد و تولدت مبارک ۰. من و جعبه م...

jourab.blogfa.com

جوراب پاره و انگشت آزاد -

http://jourab.blogfa.com/post-497.aspx

جوراب پاره و انگشت آزاد. نوشته های یه جوراب پاره که گذاشته انگشتش نفسی بکشه.همون دختر اردیبهشتی. یعنی من عادت ندارم به سال یکی این جور مودب و بافرهنگ ۰ اصلا یه جوری شدم بعد مرنینگ اومد ازم تشکر کرد مرسی بابت راهنمایی تون ۰دیگه من شا خام در اومده بود ۰ یاد پارسال افتادم که ۰۰۰۰۰۰ بی خیال ولش کن. وای ' یو ' دوباره صداشو انداخته رو سرش ۰ سرم درد گرفت ۰ پاویون پر شده از صداش ۰شیطونه میگه برم دعواش کنما! حیف که بعدش می خواد تا فرداشب ازت معذرت بخواد هی بگه ببخشیدا! سرتاپامو نگاه می کنه می گه خوابیده بودی مگه?

lajbazi-ba-to.blogfa.com

یک زن عادی - سوال بی جواب شد

http://www.lajbazi-ba-to.blogfa.com/post-851.aspx

سوال بی جواب شد. برگشت . یعنی من برگشتم سر خونه ام انگار . هر چند انگار بخشی از این 17 ماه اخیر زندگیم پاک شده . گله ای نیست . هر چند تا مغز استخونم تیر کشید از شنیدن حقیقت . اما هیچ کسو جز خودم برای سرزنش کردن ندارم . من از حقیقت فرار نمی کنم . تا حالاش هم سفت و محکم پای تاوان خیلی اشتباهات کرده و نکرده ایستادم . حالا کمی حقیقت تلخ سوزان هم روش . باید شاد باشم . باید شادتر باشم . باید محکم تر بایستم و باید . باید فراموش کنم. نوشته شده در شنبه ششم تیر ۱۳۹۴ساعت 4:17 توسط لجباز. سایه های بی سر.