varezardi.mihanblog.com

foroozanbeiranvand.blogfa.com

زنـدگی ســـرد - همسایه دلم

http://www.foroozanbeiranvand.blogfa.com/post/64/همسایه-دلم

به پشت سرت جاری . . . نوشته شده در Fri 10 Jul 2015. قالب جدید وبلاگ پيچك دات نت. دور از این هیاهو. دلم کویر می خواهد و. تنهایی و سکوت و. آغوش سرد شبی که آتشم را فرو نشاند. نه دستی که بیرونم کشد از دنیایم،. نه پایی که در نوردد مرزهایم،. نه قلبی که بشکند سکوتم،. نه ذهنی که سنگینم کند از حرف،. نه روحی که آویزانم شود. تنهایی ژرفی که نور ستارگان روشنش می کند. و آرامشی که قبل از هیچ طوفانی نیست! به صرف کتاب(خیال خام). اهدا عضو اهدا زندگی. حسین غلامی خواه (نگذاشتند روی خط لبت بوسه بنویسم ). عینک رانندگی در شب.

foroozanbeiranvand.blogfa.com

زنـدگی ســـرد - تنهایی م ...

http://www.foroozanbeiranvand.blogfa.com/post/69/تنهایی-م-

نوشته شده در Sat 18 Jul 2015. قالب جدید وبلاگ پيچك دات نت. دور از این هیاهو. دلم کویر می خواهد و. تنهایی و سکوت و. آغوش سرد شبی که آتشم را فرو نشاند. نه دستی که بیرونم کشد از دنیایم،. نه پایی که در نوردد مرزهایم،. نه قلبی که بشکند سکوتم،. نه ذهنی که سنگینم کند از حرف،. نه روحی که آویزانم شود. تنهایی ژرفی که نور ستارگان روشنش می کند. و آرامشی که قبل از هیچ طوفانی نیست! به صرف کتاب(خیال خام). اهدا عضو اهدا زندگی. حسین غلامی خواه (نگذاشتند روی خط لبت بوسه بنویسم ). بهار نبش قبر پرستوهاست. عینک رانندگی در شب.

azaran87.blogfa.com

آذران - وداع با اسلحه

http://azaran87.blogfa.com/post-39.aspx

با این همه باران نباریده. با این گاو ، که لای دندان های من است وداع کن. با این قرارگاه ، در بریدگی های پیاپی. با تکه های بزرگ بیست سالگی ام در بیست سالگی ات. با قرمزی ملافه ها که به تابلو کشیده شد ،. مثل مباحثه ای با تکه های به دقت بریده شده ی ترکش، که بر قطعنامه ای. از خنده های بریده بریده ات. و اگر می خواهی، با دندان ها چیزهای دیگری هم بودند. وکسی بلند نامت را. می خواهی اصلن نامت را. می خواهی این خودکار همینجور در اعماق بماند. می خواهی آنرا از شقیقه ات عبور دهم تا اذهان جوهری ا م را تیترکنی به سحرگاه.

foroozanbeiranvand.blogfa.com

زنـدگی ســـرد -

http://www.foroozanbeiranvand.blogfa.com/post/63

یک رفتن هایی هست که تمام شعرهای دنیا را به پایش بریزی . . . برنمیگردد. . ! نوشته شده در Wed 8 Jul 2015. قالب جدید وبلاگ پيچك دات نت. دور از این هیاهو. دلم کویر می خواهد و. تنهایی و سکوت و. آغوش سرد شبی که آتشم را فرو نشاند. نه دستی که بیرونم کشد از دنیایم،. نه پایی که در نوردد مرزهایم،. نه قلبی که بشکند سکوتم،. نه ذهنی که سنگینم کند از حرف،. نه روحی که آویزانم شود. تنهایی ژرفی که نور ستارگان روشنش می کند. و آرامشی که قبل از هیچ طوفانی نیست! به صرف کتاب(خیال خام). اهدا عضو اهدا زندگی. عینک رانندگی در شب.

azaran87.blogfa.com

آذران

http://azaran87.blogfa.com/9209.aspx

با این همه باران نباریده. چیزی اینجا افتاده دمر شده. شکلش از تاشدگی پشت، کمرنگ تر. عقوبت باران در راهبندان ،کلمات را از تکرار بی نصیب کرده. کلمات درخون خود غلتان. بریده، و ابر رادر سفیدی خود غلتان. وچنارهای با سر به خیابان رفته را. به آذری که پشت میله های سفید، در چنارها، غلتان درخون خود اند. برق رفته گی به برف گرفته گی دچار شده. که روزهای رفته باید از روزهای نرفته برگردند. چکمه های گلی برگردند. تا، اوهام جمعی جمع، به مراسم ختم، ختم شود. جای خالی اشیاء گم شده. بگذارد در وارونگی بماند. و همه چیز ختم شود.

azaran87.blogfa.com

آذران - اعتصاب

http://azaran87.blogfa.com/post-38.aspx

با این همه باران نباریده. از موها شروع شد. پندار غمی که شکل تمنا داشت دیوانه اش می کرد. مهارت خاصی می خواست که از عصاره ی گیاهان. و صمغ چسبناک درختان، مومیایی جان سختی باشی. و از پیچیدگی لای کتان سفید و دندانهای جرم دار. زن آویزان در عضله های مردانه ات،. وبازار داغ تسلیحات خاورمیانه ازفرق سر، قاچ شود همچون هندوانه ای. تا ، با دست های مهاتما گاندی و شکمی بر آمده. گند بزنی به شامپاین. و علف های داغ. گذشته از چند و چون خطوط لباست. که حالا چسبیده اند به انگشتهای استخوانی ات. در بیان غول آسای اتاق اند.

azaran87.blogfa.com

آذران - "ختم"

http://azaran87.blogfa.com/post-43.aspx

با این همه باران نباریده. چیزی اینجا افتاده دمر شده. شکلش از تاشدگی پشت، کمرنگ تر. عقوبت باران در راهبندان ،کلمات را از تکرار بی نصیب کرده. کلمات درخون خود غلتان. بریده، و ابر رادر سفیدی خود غلتان. وچنارهای با سر به خیابان رفته را. به آذری که پشت میله های سفید، در چنارها، غلتان درخون خود اند. برق رفته گی به برف گرفته گی دچار شده. که روزهای رفته باید از روزهای نرفته برگردند. چکمه های گلی برگردند. تا، اوهام جمعی جمع، به مراسم ختم، ختم شود. جای خالی اشیاء گم شده. بگذارد در وارونگی بماند. و همه چیز ختم شود.

fafa2020.blogfa.com

داستان نویسی

http://www.fafa2020.blogfa.com/1391/10/3

چهارشنبه بیستم دی ۱۳۹۱. صقل ، درد ، حزن. دختردست پسر را که میان خودش و دیگران حایل شده چنگ می زند و همراه چند نفردیگر. هل می دهد . آرام اما تهدید آمیز می گوید : " گفته بودم یه بار دیگه از این امل بازیا در بیاری. می ذارم می رم! بعد تند می چرخد . از میان توده مردها راهش را می کشد تا ته واگن . می ایستد و خشمگین با انگشتهای هر دو دست شقیقه هایش را می مالد . پسر نه می. چرخد نه به خود می گیرد . امیدوار است کسی نفهمیده باشد منظور دختر چه کسی بود. رخ دختر می اندازد . خبری از غم و اندوه قبلی نیست از شادی و بی...

fafa2020.blogfa.com

داستان نویسی - آهسته برو آهسته بیا

http://www.fafa2020.blogfa.com/post/25

یکشنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۹۳. آهسته برو آهسته بیا. عنوان : آهسته برو آهسته بیا. آخ خ خ این لرز لا مصب هم دس ور دار نی! با تق تق دندونایی که هستن و نیستن ، و این. حس بودن و نبودن که دود از کله ی آدم . کله؟ بیشتر تقصیر این کپه خاک تیره ی نموره اوف ف ف اون پایین ببین! با گودال تنگ و. تاریکش ، جوری دهن وا کرده که زهره آدم آب . آب؟ کاش آب می کرد هنو هم گرمای. آب توی تنم می پیچه ، خب درسته که همچی هم گرم نبوداما حسابی دلچسب بود ، پیش یخ. دیشب که استخون آدم می ترکوند . عجب شب لاکرداری! زنده ام یه طرف . بارها گف...

fafa2020.blogfa.com

داستان نویسی

http://www.fafa2020.blogfa.com/1391/12/2

جمعه یازدهم اسفند ۱۳۹۱. زن پالتوپوش وقتی متوجه نگاههای کنجکاو زن نیمکت روبه رو می شود چند درجه ای سرش را می چرخاند . بی فایده است اما! حالا نگاه زن را با سوزی سردتر از بادی که ابر و آفتاب را به بازی گرفته روی نیم رخ خود حس می کند. یک مرتبه بلند می شود و داد می زند :. بعد با عجله می دود پشت ردیف شمشادها . زن کنجکاو زیر لب تکرار می کند :. عسل ، عسل ، شیرین ، شیرین چه تناسب جالبی! مادر دستپاچه می چرخد . وقتی می اومدیم فقط یه کلاغ اینجا بود ، مگه نه؟ من چه می دونم شاید زود باش باید برگردیم . چی می گن مامان؟