VIRGOGIRL.BLOGFA.COM

thesacredsacrifice.blogfa.com

sacred sacrifice

http://www.thesacredsacrifice.blogfa.com/1391/03/3

سرم و خیلی عصبی و با تمسخر به عقب پرتاب میکنم ، تنها قسمت بلند موهام محکم توی صورتم می خوره ، میخندم ، بلند میخندم ، از اون خنده ها که دقیقا دویست و هفتاد روز پیش مرد. ما حرف می زنیم ، درستش می کنیم ، ببین! موی گربه رو از روی بلوزم بر میدارم. من هم از این گریه ها کردم ، اون موقع که هنوز احساس می کردم. دست هاش و میاره جلو و من خیلی سریع گارد می گیرم. بهم دست نزن ، به نفع خودت. من که دنبال سود و نفع نبودم ، تو میدونی! دستاش نزدیک تر میان ، ابرو هام و به حالت تهدید بالا نگاه می دارم . من هم تشویقت میکنم!

thesacredsacrifice.blogfa.com

sacred sacrifice

http://www.thesacredsacrifice.blogfa.com/1391/04/3

ذهنم در چاله ای سیاه سقوط کرد ، همین چند لحظه ی پیش ، پاهایم سست شدند . مداد از دستم سر خورده و حالا در ادامه ی خط های مرتب و حساب شده ام ، خطی کج و معوج و پریشان روی کاغذ نقش می بندد. دهانم نیمه باز و چشم هایم بی حالت است، تصویر جلوی چشمانم کم کم محو میشود و تنها بعد از لحظه ای کوتاه ، تاریکی همه جا را فرا میگیرد. حجم سیاهی به قفسه سینه ام می کوبد و قلبم را در مشت می گیرد ، خون غلیظ و تیره ای در رگ هایم جریان می. به درد که عادت کنی متوجه نمیشی چه قدر محکم داری دندون هات و رو هم فشار میدی. متهم ردیف 7 2 7.

thesacredsacrifice.blogfa.com

sacred sacrifice

http://www.thesacredsacrifice.blogfa.com/1391/08/3

ترسو نباشد، دروغ بگید. عزیزم میخوای برات از دروغ بگم؟ از دروغ های سفید ، سیاه ، دروغ های خاکستری؟ دروغ هایی که از روی مهربونی گفته میشن؟ یا اونایی که شر پشتشون پناه گرفته؟ اون هایی که درد و کم میکنه ، یا اون دسته که درد و پخش میکنه. هر حسی، هر لمسی ، هر نگاهی ، هر صدایی ، هر آدمی دروغ عزیزم . هر روز صبح که از خواب بیدار میشی ، هر چی که میبینی ، دروغ. هر شب که میخوابی ، تاریکی پشت پلک هات دروغ. عزیزم چی میخوای از دروغ بدونی؟ به تصویر اصلا اشاره نمیکنم ، اما اونی که میبینی و داری درست میبینی.

thesacredsacrifice.blogfa.com

sacred sacrifice

http://www.thesacredsacrifice.blogfa.com/1391/05/3

گنگ ، گم ، گور. یکی از همین روزهای لعنتی بود. دقیق ترش را یادم نمی آید ، دقیق ترش زیاد مهم نیست ، اصلا چه فرقی دارد کی ، ک ی و کجا ، گم وگور می شود! سوالم رو بی پاسخ نگذارید :. شخصیت آدم ها همون چیزی که باید می بوده یا بر اساس شرایط تغییر کرده؟ یعنی من از اول قرار بوده این دیوونه ای باشم که الان هستم؟ خون دادن کمترین کاری که ازمون بر میاد. Write on my wall. تصویر تزیین شده است! نوشته شده در 91/05/21. Write on my wall. یه شات زندگی (ستااااااره). پرسه هایی که تا ادامه می روند. وقتی که در خیابان سقوط میشوی.

thesacredsacrifice.blogfa.com

sacred sacrifice

http://www.thesacredsacrifice.blogfa.com/1391/07/3

شقیقه های دخترک نبض میزند ، رگ هایش متورم می شوند ، صدای شکستن استخوان هایش در سکوت سرد قله میپیچد ، درد مثل تیری در سرتاسر بدن نحیفش جریان می گیرد ، بوی خون و نم در مه گره می خورد. مردمک چشم هایش گشاد میشوند و در تیرگیشان انعکاسی تیره تر ، نقش می بندد ، رعشه ای از ترس ، دست های دخترک را از خاک بیرون میاورد و بدنش را در آغوش میگیرد. پوستش کش می آید و از منافذ بازش خون جاری میشود ، خون تیره پوست سفیدش را می سوزاند ، بوی گوشت سوخته ، خون و نم در مه گره می خورد. صدای ناله ی دخترک در نت های موسیقی خفه میشود.

thesacredsacrifice.blogfa.com

sacred sacrifice

http://www.thesacredsacrifice.blogfa.com/1391/04/1

من ، تباه ، عروسک. عروسک دشمنان را می تاراند و دوستانش را دوستان تو می داند، عروسک شب و روزش بخشیدن بود و دوست داشتن ، با اینکه دستانش سرد است ، با اینکه لبخندش کج است! میشه بهم اعتماد کنی و حرف بزنی؟ میشه بهت اعتماد کنم و یه حرفم و رک بزنم؟ پشیمونم که بهت اعتماد کردم. وجدان درد نگذاشت دهنم و ببندم ، همون باید میگذاشتم گربه تا تهش و بخوره. نوشته شده در 91/04/02. Write on my wall. یه شات زندگی (ستااااااره). پرسه هایی که تا ادامه می روند. وقتی که در خیابان سقوط میشوی. متهم ردیف 7 2 7. دختری روی ماه ( ژیسلا).

thesacredsacrifice.blogfa.com

sacred sacrifice - تا برنامه بعد

http://www.thesacredsacrifice.blogfa.com/post/64

برمی گردم ، کمی که سرم خلوت بشه. بهم سر بزنید و کامنت بگذارید ، جواب میدم. بهتون سر میزنم ، به خدا! نوشته شده در 91/06/27. Write on my wall. یه شات زندگی (ستااااااره). پرسه هایی که تا ادامه می روند. وقتی که در خیابان سقوط میشوی. متهم ردیف 7 2 7. دختری روی ماه ( ژیسلا). آدم ها دنباله دارند. من روی ماه زندگی میکنم. پچ پچ های شبانه لیلی. در خواب و بیدار.

thesacredsacrifice.blogfa.com

sacred sacrifice

http://www.thesacredsacrifice.blogfa.com/1391/05/2

پیکر سیاهپوش باز پیدایش شده بود ، توی کوچه ها راه میرفت و میخواند:. این درخشش از طلاست ، این درخشش جاودانه است . زنی ، از گوشه ی چشمش ، پیکر را می پایید، همین که نگاهشان به هم گره خورد ، زن خود را علاقه مند سنگ های خیابان نشان داد ، گویی اصلا یک زمین شناس بوده ، اصلا نبوده ، از اول خاک بوده ، سنگ بوده. سیاهی دوباره خواند ، طنین نت های سیاهش مثل م هی ، هوا را آکند:. این راه درست است ، این بهترین است ، این ضمانت دارد. مرد ، با دست و پایی که یادش نمی آمد کجا گمشان کرده ، کرکره را پایین کشید. خوب پس تنها کار...

thesacredsacrifice.blogfa.com

sacred sacrifice - ترسو نباشد، دروغ بگید

http://www.thesacredsacrifice.blogfa.com/post/68

ترسو نباشد، دروغ بگید. عزیزم میخوای برات از دروغ بگم؟ از دروغ های سفید ، سیاه ، دروغ های خاکستری؟ دروغ هایی که از روی مهربونی گفته میشن؟ یا اونایی که شر پشتشون پناه گرفته؟ اون هایی که درد و کم میکنه ، یا اون دسته که درد و پخش میکنه. هر حسی، هر لمسی ، هر نگاهی ، هر صدایی ، هر آدمی دروغ عزیزم . هر روز صبح که از خواب بیدار میشی ، هر چی که میبینی ، دروغ. هر شب که میخوابی ، تاریکی پشت پلک هات دروغ. عزیزم چی میخوای از دروغ بدونی؟ به تصویر اصلا اشاره نمیکنم ، اما اونی که میبینی و داری درست میبینی.

thesacredsacrifice.blogfa.com

sacred sacrifice

http://www.thesacredsacrifice.blogfa.com/1391/09/2

یادم می آید یک جایی نوشتم : فکر میکنم ، میدانم ، مرگ چه حسی دارد. بله من میدانم مرگ امید هایم ، مرگ آینده ام ، مرگ احساسم ، مرگ خواهرم ، مرگ باورهایم چه حسی است. من دیگر زنده به حساب نمی آیم که ندانم ، مردن چگونه است. دریافتم که آن هایی که میگویند زندگی همه اش دو روز است ، به اندازه کافی زندگی نکرده اند ، یا شاید به آن اندازه که باید زندگی آن ها را نکرده. یادم می آید آن زمانی که همه چیز شروع کرد به سیاه شدن ، لایه های خاکستری حتی ، سفید که پیشکش ، دیگر خاکستری هم نمانده . شرمنده ام که دیر است و کوتاه.