***1369XXX.BLOGFA.COM

hastyeman.blogfa.com

آسمان ابری - این متن از یکی از بهترین دوستای گلمه به نام شهاب MYSTIOUS GLOW!

http://hastyeman.blogfa.com/post-12.aspx

کوه های بزرگ پراز چشمه اندو قلب های بزرگ پر از اشک. این متن از یکی از بهترین دوستای گلمه به نام شهاب MYSTIOUS GLOW! آنقدر گرم این افکار بود که متوجه گرمای اطرافش نمیشد."شما هم از همین انفجار بوجود آمدین؟ این سوالی بود که شهاب سنگ دیگری که در کنارش بود از او پرسید.راستش خودش هم بدرستی نمیدانست که این شهاب سنگ کی به او نزدیک شده بود، و از او چه می خواهد.لحظه ای درنگ کرد و بی آنکه به سواش جواب بدهد آرام گفت:" با من می آیی؟ شهاب سنگ کوچولو با شگفتی پرسید "به کجا؟ اونجا رو ببین شهاب! گالری عکس فتو پرشیا.

booyesir.blogfa.com

دودهای رنگی

http://www.booyesir.blogfa.com/8907.aspx

گویا هنوز در جامعه ما:. دختر بودن یعنی كله قند و لی لی لی لی. دختر بودن یعنی الگوی خیاطی وسط مجله های درپیت. دختر بودن یعنی همونی باشی كه مادر وخاله وعمه ت هستن. دختر بودن یعنی " دخترو رو چه به رانندگی؟ تو باید چرخ خیاطی برونی! دختر بودن یعنی " شنیدی شوهر سیمین واسش یه سرویس طلا خریده 12 میلیون؟ دختر بودن یعنی باید فیلم مورد علاقه تو ول كنی پاشی چایی بریزی. دختر بودن یعنی نخواستن و خواسته شدن. دختر بودن یعنی حق هر چیزی رو فقط وقتی داری كه تو عقدنامه نوشته باشه. دختر بودن یعنی " به بابات گفتی؟ دختر بودن ی...

nirvanadelpak.blogfa.com

نیروانا -

http://www.nirvanadelpak.blogfa.com/post-39.aspx

از همان لحظه که از چشم یقین افتادند. چشم های نگران آینه ی تردیدند. نشد از سایه ی خود هم بگریزند دمی. هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند. چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود. همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند. غرق دریای تو بودند ولی ماهی وار. باز هم نام و نشان تو زهم پرسیدند. در پی دوست همه جای جهان را گشتند. کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند. سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است. فصل ها را همه با فاصله ات سنجیدند. تو بیایی همه ساعت ها و ثانیه ها. از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند. بودنم را هیچکس باور نکرد.

nirvanadelpak.blogfa.com

نیروانا

http://www.nirvanadelpak.blogfa.com/9002.aspx

حالمان بد نيست کم غم می خوريم کم که نه! هر روز کم کم می خوريم. آب می خواهم، سرابم می دهند عشق می ورزم عذابم می دهند. خنجری بر قلب بیمارم زدند بی گناهی بودم و دارم زدند. خود نمیدانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی آفتاب؟ دشنه ای نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست. سنگ را بستند و سگ آزاد شد يک شبه بيداد آمد داد شد. عشق آخر تيشه زد بر ريشه ام تيشه زد بر ريشه ی انديشه ام. عشق اگر اينست مرتد می شوم خوب اگر اينست من بد می شوم. بعد ازاين بابی کسی خو می کنم هر چه در دل داشتم رو می کنم. هيچ کس اشکی بر...

negar4800.blogfa.com

دنیای ممولی من - فرحزاد یا کن؟

http://negar4800.blogfa.com/post-71.aspx

خوب اول از همه بگم که منو لیلا جونم رفتیم باشگاه ثبت نام کردیمو قراره فیتنس شیم حسابی. هومن کلی تشویقم کرد و یه عالمه بهم خندید. دیروز هم که کوچولوی عزیز من کارش زود تموم شد و گفت زودی برو خونه که بریم بیرون منم رفتم خونه و با خواهریمو دوست هومن جونم رفتیم بیرون. اول رفتیم فرحزاد اما همه به اتفاق گفتن فرخزاد خیلی تکراری شده بریم کن و پیش بسوی کن. جاتون خالی در حد بنز هوا سرد بود تا رفتیم تو باغچه یخ زدیم تقریبا. شب هم من با هومن جونم حرف زدمو خوابیدم. به عشق بودنت عشق را دوست دارم. هفته دوم تیر ۱۳۹۰.

peymankiller.blogfa.com

๑♥๑بازم یکـــــــــــــــ دروغ دیگه๑♥๑

http://www.peymankiller.blogfa.com/89114.aspx

๑ ๑بازم یک دروغ دیگه๑ ๑. دخترو پسری با هم دوست بودن . دختر به پسر میگه برای همیشه پیشم میمونی؟ پسر میگه اره. دختر میگه حتی اگه چشمام کور باشه؟ پسر بازم میگه اره. بعد پسر به دختر میگه حالا اگه یه روز چشمات خوب شد تو پیشم میمونی؟ دختر میگه :شک نکن حتما پیشت میمونم. چند وقت میگذره به دختر خبر میدن دوتا چشم واسه پیوند اماده است. پیوند انجام میشه.و دختر خوب میشه و میتونه ببینه. روز قرار با پسر فرا میرسه. دختر میبینه که پسر کوره. بعد پسر به دختر میگه حالا پیشم میمونی؟ عشق بينائي را ميگيرد و دوست داشتن ميدهد.

peymankiller.blogfa.com

๑♥๑بازم یکـــــــــــــــ دروغ دیگه๑♥๑

http://www.peymankiller.blogfa.com/89034.aspx

๑ ๑بازم یک دروغ دیگه๑ ๑. مرد، دوباره آمد همانجای قدیمی. روی پله های بانک، توی فرو رفتگی دیوار. یک جایی شبیه دل خودش،. کارتن را انداخت روی زمین، دراز کشید،. کفشهایش را گذاشت زیر سرش، کیسه را کشید روی تنش،. دستهایش را مچاله کرد لای پاهایش. هوا سرد بود، دستهایش سردتر،. مچاله تر شد، باید زودتر خوابش میبرد. صدای گام هایی آمد و . رفت،. مرد با خودش فکر کرد، خوب است که کسی از حال دلش خبر ندارد،. خنده ای تلخ افتاد روی لبهایش. اگر کسی می فهمید او هم دلی دارد خیلی بد میشد، شاید مسخره اش می کردند،. صدای مبهم دلسوزی ...

peymankiller.blogfa.com

๑♥๑بازم یکـــــــــــــــ دروغ دیگه๑♥๑ - شاید فردا دیر باشد!!!!

http://www.peymankiller.blogfa.com/post-29.aspx

๑ ๑بازم یک دروغ دیگه๑ ๑. شاید فردا دیر باشد! ساعت 3 شب بود که صدای تلفن، پسری را از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود. پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟ مادر گفت: 25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی! فقط خواستم بگویم تولدت مبارک! پسر از این که دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد، صبح سراغ مادرش رفت. وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت، ولی مادر دیگر در این دنیا نبود ! نوشته شده در جمعه ۱۳۸۹/۰۴/۰۴ساعت 14:56 توسط پیمان. ๑ ๑قصر پاییزی๑ ๑.

peymankiller.blogfa.com

๑♥๑بازم یکـــــــــــــــ دروغ دیگه๑♥๑ - دنیایی بی رحم

http://www.peymankiller.blogfa.com/post-28.aspx

๑ ๑بازم یک دروغ دیگه๑ ๑. مرد، دوباره آمد همانجای قدیمی. روی پله های بانک، توی فرو رفتگی دیوار. یک جایی شبیه دل خودش،. کارتن را انداخت روی زمین، دراز کشید،. کفشهایش را گذاشت زیر سرش، کیسه را کشید روی تنش،. دستهایش را مچاله کرد لای پاهایش. هوا سرد بود، دستهایش سردتر،. مچاله تر شد، باید زودتر خوابش میبرد. صدای گام هایی آمد و . رفت،. مرد با خودش فکر کرد، خوب است که کسی از حال دلش خبر ندارد،. خنده ای تلخ افتاد روی لبهایش. اگر کسی می فهمید او هم دلی دارد خیلی بد میشد، شاید مسخره اش می کردند،. صدای مبهم دلسوزی ...