yagaem.blogfa.com
گلبرگ جامعه
http://www.yagaem.blogfa.com/8901.aspx
مطالب اجتماعی - مذهبی و. کسب در آمد از اینترنت فقط با کلیک کردن. برای کسب اطلاعات بیشتر بر روی بنرهای تبلیغاتی کلیک کنید . با ما در ارتباط باشید. با ما در ارتباط باشید. نوشته شده در یکشنبه 1389/01/29. ساعت 23:27 توسط مصطفی خدایی. رفتار اجتماعی و تست سلامتی روحی. رفتار و روابط اجتماعی. نوشته شده در پنجشنبه 1389/01/26. ساعت 23:32 توسط مصطفی خدایی. اطلاعات عمومی خواندنی و جالب. آیا می دانستید که. نوشته شده در پنجشنبه 1389/01/26. ساعت 23:28 توسط مصطفی خدایی. جملات زیبا و شعر. شعری زیبا در مورد یار.
sevgisarayi.mihanblog.com
سئوگیلی شعرلر - عمر
http://sevgisarayi.mihanblog.com/post/45
دوشنبه 24 آبان 1389 12:40 ب.ظ. نوع مطلب: ( داستان های كوتاه. توی تاكسی بودم. همه كرایه خودشونو داشتن حساب می كردن. ناگهان یكی از مسافران به پول راننده تاكسی اعتراض كرد كه این پول خیلی قدیمیه و هیچ كس اونو ازش قبول نمی كنه. بحث شروع شد. راننده گفت: تقصیر مردمه كه پولو اونقدر مچاله كردن كه به این روز افتاده. مسافره گفت: نه این تقصیر دولته، دولت باید پولو كوچكتر از اینی كه هست چاپ كنه تا در اثر تا شدن به این زودی از بین نره و . مرا بخاطر بسپار :. ارسال نظر خصوصی :. سئوگی چهارشنبه 10 آذر 1389. دنیای اس ام اس.
sevgisarayi.mihanblog.com
سئوگیلی شعرلر - آدم و دنیا
http://sevgisarayi.mihanblog.com/post/40
دوشنبه 24 آبان 1389 12:33 ب.ظ. نوع مطلب: ( داستان های كوتاه. پدر داشت روزنامه می. خواند پسر که حوصله اش سر رفته بود پیش پدرش رفت و. گفت : پدر بیا بازی کنیم پدر که بی حوصله بود چند. تکه از روزنامه که عکس نقشه دنیا بود تکه تکه کرد. و به پسرش داد و گفت برو درستش کن . پسر هم رفت و. بعد از مدتی عکس را به پدرش داد. پدر دید پسرش. نقشه جهان رو کاملا درست جمع کرده از او پرسید که. از کجا یاد گرفتی؟ پسر گفت : من عکس. اون آدم پشت صفحه رو درست کردم . وقتی آدمها درست. بشن دنیا هم درست میشه. مرا بخاطر بسپار :.
sevgisarayi.mihanblog.com
سئوگیلی شعرلر - طنز الاغ
http://sevgisarayi.mihanblog.com/post/36
دوشنبه 24 آبان 1389 12:15 ب.ظ. نوع مطلب: ( داستان های كوتاه. می گویند مردی روستایی با چند الاغش وارد شهر. شد هنگامی كه كارش تمام شد و خواست به روستا بازگردد، الاغ ها. را سرشماری كرد. دست بر قضا سه رأس از الاغ ها را نیافت. سراسیمه به سراغ اهالی رفت و سراغ الاغ های گمشده را گرفت. از. قرار معلوم كسی الاغ ها را ندیده بود. نزدیك ظهر، در حالی كه. مرد روستایی خسته و ناامید شده بود، رهگذری به او پیشنهاد كرد،. وقت نماز سری به مسجد جامع شهر بزند و از امام جماعت بخواهد تا. كه از مال دنیا بیزار باشد؟ استنفرد یاد بود...
sevgisarayi.mihanblog.com
سئوگیلی شعرلر - پیرزن
http://sevgisarayi.mihanblog.com/post/37
دوشنبه 24 آبان 1389 12:27 ب.ظ. نوع مطلب: ( داستان های كوتاه. توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و. یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون. دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم. آقای قصاب شروع کرد به بریدن. فیله و جدا کردن اضافههاش . همینجور که داشت کارشو میکرد رو به پیرزن کرد. گفت: چی م خی ن نه؟ پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو. گفت: ه مینو گ وشت بده ن نه. قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت. پ ونص د ت وم ن ف ق ط ا شغال گوشت م ش ه ن نه بدم؟ پیرزن یه فکری کرد گفت. ترفند كتا...
sevgisarayi.mihanblog.com
سئوگیلی شعرلر - شاهزاده و عروسک هایش
http://sevgisarayi.mihanblog.com/post/38
دوشنبه 24 آبان 1389 12:28 ب.ظ. شاهزاده و عروسک هایش. نوع مطلب: ( داستان های كوتاه. روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر می. کرد شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و به. سرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند. عارف به حضور شاه شرفیاب شد. شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته. ای آموزنده به شاهزاده جوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر. گذار شود. استاد دستش را به داخل کیسه فرو برد و سه عروسک از. آن بیرون آورد و به شاهزاده عرضه نمود و گفت: بیا اینان. عارف پیر پاسخ داد: ...
sevgisarayi.mihanblog.com
سئوگیلی شعرلر - داستان خنده دار
http://sevgisarayi.mihanblog.com/post/34
دوشنبه 24 آبان 1389 12:12 ب.ظ. نوع مطلب: ( داستان های كوتاه. من خیلی خوشحال بودم. من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم. والدینم خیلی کمکم کردند. دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم. دختر فوق العاده ای بود. فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون. هم خواهر نامزدم بود. اون دختر باحال، زیبا و جذابی بود که گاهی. اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من احساس. مرا بخاطر بسپار :. ارسال نظر خصوصی :. سئوگی چهارشنبه 10 آذر 1389. عمر دوشنبه 24 آبان 1389. خیریه دوشنبه 24 آبان 1389.
sevgisarayi.mihanblog.com
سئوگیلی شعرلر - خیریه
http://sevgisarayi.mihanblog.com/post/42
دوشنبه 24 آبان 1389 12:35 ب.ظ. نوع مطلب: ( داستان های كوتاه. خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در. شهرشان زندگی میکند و تا کنون حتی یک. ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس. یکی از افرادشان را نزد او فرستادند. مسئول خیریه: آقای وکیل ما در مورد. شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که. الحمدالله از درآمد بسیار خوبی. برخوردارید ولی تا کنون هیچ کمکی به. خیریه نکردهاید. نمیخواهید در این. امر خیر شرکت کنید؟ وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد. من کردید متوجه شدید. که مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه. کار کند و زن و.
sevgisarayi.mihanblog.com
سئوگیلی شعرلر - استنفرد یاد بود پسری که هاروارد به او اهمیت نداد
http://sevgisarayi.mihanblog.com/post/39
دوشنبه 24 آبان 1389 12:32 ب.ظ. استنفرد یاد بود پسری که هاروارد به او اهمیت نداد. نوع مطلب: ( داستان های كوتاه. خانمی با لباس کتان راه راه وشوهرش با کت وشلوار دست دوز و. کهنه در شهر بوستن از قطار پایین آمدند و بدون هیچ قرار. قبلی راهی دفتر رییس دانشگاه هاروارد شدند. منشی فورا متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد. ندارند و احتمالا اشتباهی وارد دانشگاه شده اند. مرد به. آرامی گفت: مایل هستیم رییس را ببینیم. منشی با بی حوصلگی گفت: ایشان امروز گرفتارند. خانم جواب داد: ما منتظر خواهیم شد. خانم یک لحظه س...