yedivooneh.persianblog.ir
وهمیاتِ یک ذهن خط خطی!وهمیاتِ یک ذهن خط خطی!
http://yedivooneh.persianblog.ir/
وهمیاتِ یک ذهن خط خطی!
http://yedivooneh.persianblog.ir/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Tuesday
LOAD TIME
4.5 seconds
16x16
32x32
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
52
SITE IP
46.224.2.182
LOAD TIME
4.538 sec
SCORE
6.2
وهمیاتِ یک ذهن خط خطی! | yedivooneh.persianblog.ir Reviews
https://yedivooneh.persianblog.ir
وهمیاتِ یک ذهن خط خطی!
وهمیاتِ یک ذهن خط خطی!
http://yedivooneh.persianblog.ir/1391/8
وهمیات یک ذهن خط خطی! حالا دیگر خیلی چیزها تغییر کرده. دیگر کسی روی کیس و مانیتورش کاور نمی کشد. همه لپ تاپی در بغل یا موبایل و تبلتی در دست گرفته ایم و شبانه روز کانکتیم. دیگر صدای بوق اشغال را نمی شنویم. دیگر کسی از پشت در بسته فریاد نمی کشد «قطعش کن، می خوام تلفن بزنم» حالا دیگر صدای قژ قژ وصل شدن به اینترنت نوستالژی محسوب می شود. مثل خیلی چیزهای دیگر. خط خطي شده توسط : elmira. پیام های ديگران . خط خطي شده توسط : elmira. پیام های ديگران . پروفایل مدیر : elmira. توهمات من تا الان. قبلا همه چیز بهتر بود.
وهمیاتِ یک ذهن خط خطی!
http://yedivooneh.persianblog.ir/1391/4
وهمیات یک ذهن خط خطی! این لبخندها را دوست دارم. این عکس ها و این آدم ها را. که تا آخر عمر توی این کادر می مانند و می گویند همه چیز خوب است. زندگی زیباست. چه خوب که از گذشته تصویر این آدم های ایده آل به جا می ماند. چه خوب که دست کم هنوز لبخندمان را از دوربین نگرفته ایم. خط خطي شده توسط : elmira. ساعت ٢:٤۸ ب.ظ روز یکشنبه ٤ تیر ۱۳٩۱. پیام های ديگران . پروفایل مدیر : elmira. توهمات من تا الان. قبلا همه چیز بهتر بود. زندگی با طعم فتوشاپ! Follow me on Twitter.
وهمیاتِ یک ذهن خط خطی!
http://yedivooneh.persianblog.ir/archive
وهمیات یک ذهن خط خطی! 1588;نبه ٥ امرداد ۱۳٩٢. قبلا همه چیز بهتر بود. 1662;نجشنبه ٥ اردیبهشت ۱۳٩٢. 1662;نجشنبه ۱٧ اسفند ۱۳٩۱. زندگی با طعم فتوشاپ! 1587;هشنبه ۱٩ دی ۱۳٩۱. 1670;هارشنبه ۱٥ آذر ۱۳٩۱. 1662;نجشنبه ٢٥ آبان ۱۳٩۱. 1662;نجشنبه ٢٥ آبان ۱۳٩۱. 1588;نبه ٢٢ مهر ۱۳٩۱. 1587;هشنبه ۳ امرداد ۱۳٩۱. 1740;کشنبه ٤ تیر ۱۳٩۱. 1662;نجشنبه ۸ دی ۱۳٩٠. تو فرود آی، برف تازه، سلام! 1580;معه ۱۸ آذر ۱۳٩٠. 1580;معه ۱ مهر ۱۳٩٠. ه ی بی حیا خودت رو جم کن :. یکشنبه ٢٢ فروردین ۱۳۸٩. Please leave me.now. چهارشنبه ٢۸ بهمن ۱۳۸۸.
قبلاً همه چیز بهتر بود - وهمیاتِ یک ذهن خط خطی!
http://yedivooneh.persianblog.ir/post/92
وهمیات یک ذهن خط خطی! قبلا همه چیز بهتر بود. این ها جوری با لذت از گذشته حرف می زنند و یک "یادش بخیر" آخر جمله ها می گذارند که انگار در آن دوره در قسمت عمیق خوشی و خوشبختی پای دوچرخه می زدند. دنبال پیت نفت و کپسول گاز دویدن و ساعت ها توی صف چه و چه ایستادن یادش بخیر دارد؟ دو نفری نشستن روی صندلی جلوی پیکان و سه نفری چپیدن روی نیمکت مدرسه و سیگار کشیدن توی اتوبوس و سینما و بلند شدن صدای سرفه این و آن و چسب ضربدری چسباندن روی شیشه پنجره دلتنگی دارد؟ خط خطي شده توسط : elmira. پیام های ديگران .
توهم - وهمیاتِ یک ذهن خط خطی!
http://yedivooneh.persianblog.ir/tag/توهم
وهمیات یک ذهن خط خطی! جوری طبیعی جواب داد که یک لحظه شک کردم نکند این خط از اول به کس دیگری تعلق داشته. مثلا به دختری لاغر با پاچه های گلی. گفتم ببخشید، شما همونی هستین که چند دقیقه قبل گوشی منو دزدید؟ Raquo;مکث کرد. یک مکث طولانی. جوری که فکر کردم شاید تماس قطع شده. گفتم الو.چرا همه در این شرایط می گویند الو؟ پس چی بگویند. نمی دانم چند دقیقه طول کشید تا بگوید بله خودم هستم. انگار که مثلا پرسیده باشم خانم عابدی؟ گفت پس فلان ساعت بیا فلان جا. ۳۰ ثانیه بعد روی سومین صندلی، کنار پدر طناب پیچ شده بودم. ساعت ...
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
پیامبر دیوانه
http://payambaredivaneh.blogfa.com/9206.aspx
پاییز را دوست دارم. بخاطر غریب و بی صدا آمدنش. بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش. بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش. بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش. بخاطر رفتن و رفتن. و خیس شدن زیر باران های پاییزی. بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها. بخاطر غروب های نارنجی و دلگیرش. بخاطر شب های سرد و طولانی ام. بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام. بخاطر معصومیت کودکی ام. بخاطر نشاط نوجوانی ام. بخاطر تنهایی جوانی ام. بخاطر اولین نفس هایم. بخاطر اولین گریه هایم. بخاطر اولین خنده هایم. بخاطر دوباره متولد شدن.
پیامبر دیوانه
http://payambaredivaneh.blogfa.com/9108.aspx
همۀ بادكنک ها روزی می تركند . حقايق و روياهای زندگی چون بادكنكی است كه كودكی در دست گرفته و به دنبال خود می كشد. كودك با شنيدن صدای تركيدن بادكنكش به گريه می افتد ، اما بعد به دنبال بادكنك تازه ای مي گردد . زندگی تسلسل بادكنك هاست ! ابرصورتی / عليرضا محمودی ايرانمهر. چند روز بود میخواستم واسه دل خودم و روشن موندن چراغ اینجا دو سه خطی بنویسم. اما تا چشمم به این نوشته افتاد دیدم خیلی ساده شاید اونچه که تو ذهن من جامۀ کلمات رو نمی پوشید به شیوایی تمام بیان کرده . قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت. هزار و یک شب.
پیامبر دیوانه
http://payambaredivaneh.blogfa.com/9109.aspx
همیشه فکر میکردم سی ساله های دیگه ، رسیدن نوک قله و سراشیبیشون از همون لحظه کلید میخوره . الان که از آستانۀ دروازه اش گذشتم نمیدونم حسم با اونچه که تو تمام این سالها فکر میکردم منطبقه یا نه . تمام دهۀ گذشته عادت کردم که سنم رو با پیشوند عدد 2 بشمارم و منم که خدای عادتم حالا برای بیان عدد 3 انگار که در حال انجام کار شاقی باشم ، هنوز باهاش کنار نیومدم . اینو واسه شوخی نوشتم اما خدائیش مقطع جدیدیه واسه خودش ، با مقتضیات تازه و متفاوت. راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد. شعری بخوان که با او رطل گران توان زد.
پیامبر دیوانه - دل نوشته
http://payambaredivaneh.blogfa.com/post-124.aspx
گاهی ممکن است از جایی ، موقعیتی ، از کسی ، رد شوی و تکه ای از تو به گوشه اش گیر کند و کنده شود . وقتی کمی از تو جایی جا ماند ، کم می شوی! بدون آنکه خودت بخواهی قسمتی از تو دیگر همراهت نیست ویک جایی بیدار ایستاده و از خاطراتت مراقبت می کند . گاهی تکه ای از تو جا می ماند لا به لای. نگاهش ، چند انگشت پائین تر از گوشش ، روی گردنش ، زیر پیراهنش ، پشت میز گوشۀ کافۀ همیشگی ، زیر یک درخت در انتهای باغ ، توی یک کوچه . تو جدا می شوی و تکه ای از تو جا می ماند ، بدون آنکه خودت جا بمانی . قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت.
پیامبر دیوانه
http://payambaredivaneh.blogfa.com/9102.aspx
چند سال پیش فیلم 21 گرم رو دیدم. اینکه وقتی آدم میمیره ، همون لحظه 21 گرم از وزنش کم میشه. که میگن وزن روح آدمه ! تا حالا خودتون رو وزن کردید؟ خلأتون از دید دیگران چقد محسوسه؟ یا بر عکس ، بودنتو از منظر دیگران چقد نمود داره؟ و یا حتی ورای دید دیگران :. از دید خودتون چقدید؟ بود و نبودنتو توفیری داره؟ من از جایی که 30 سال بودم رفتم. مدتش رو نمی دونم . چقد طول میکشه فقط خدا میدونه. اما این جابجایی . نوشته شده در یکشنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 17:13 توسط محمد. قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت. هزار و یک شب.
M!ss Amanuensis - GG'S 171
http://www.emerodaa.blogfa.com/post/257
On this blue day, I want to be nothing more than an Amanuensis. میان ن ت هاست که موسیقی می سازد. بدون. ای نمی تواند وجود داشته باشد. از روز شب جمعه تا حالا داره یکسره برف میباره اینجا من خعلی خوشحالم . چقدر خوبه روز تولدمم همچنان برف بود خعلی خوشحال شدم،تو ی روز برفی زیبا ب دنیا اومدم! خ ب امسال ع عزیز ی هدیه ی خعلی قشنگی بهم داد،خعلی دوسش دارم خعلی. مرسی ع عزیزم. از تنها کسی ک کادو گرفتم ع عزیز. خ ب اصن جشنی م نگرفتم،حتی خونوادگی! ولی خودم واس خودم ی کیک جدیدی پختم ،کیک اسفناج. اما حقم ندادن راضی نیسم!
M!ss Amanuensis - GG'S 172
http://www.emerodaa.blogfa.com/post/259
On this blue day, I want to be nothing more than an Amanuensis. زمين رو مدور آفريد تا به انسان بگه همون لحظه اي كه فكر مي كني به آخر دنيا رسيده اي. درست در نقطه آغاز هستي . خ ب بازم ی غیاب کوتاه مدت داشتم و روزای پر دردسر! 3 شنبه شب دوستم سمیرا زنگ زد که قرار خوابگاه رو جمع کنن و تا 25 م وقت داریم ک وسایلمون جمع کنیم از خوابگاه بریم ب خوابگاه جدید! از قضا خوابگاه جدیدم میگن خعلی افتضاحه! بعد ک رسیدم نصف وسایلم جمع کردم بعدم رفتیم بیرون خرید کردیم(آفتابه ازین چیزا. :. پس فردا مشخص میشه :(. اینم از وضع من!
M!ss Amanuensis
http://www.emerodaa.blogfa.com/1392/11
On this blue day, I want to be nothing more than an Amanuensis. هرچند کوچک اول صبح،همه ی روزت را تغییر خواهد داد. دیروز اومدم ساری ، به خونه ی جدیدمون. خوابگاه رو بیشتر از اینجا دوس دارم ولی بازم خوبه ، راضی ام ب رضای خدا! داشتم،هردورو رفتم سر کلاس. استاد ساختمان دادمون همونی ک ترم پیشم باهاش داشتم کلی از مارو انداخت،امروز کلی ضایعمون کرد! از امشب هم میخوام زبان. رو شروغ کنم دوباره! درسامم بیشتر از ترم قبلم بخونم بترکونم. چون ی درس انداخته من دلیل نمیشه ک دست رو دست بزرام بگم هرچی شد دیگه نمیخونم! از قضا...
M!ss Amanuensis - sth i hate
http://www.emerodaa.blogfa.com/tag/Sth-I-hate
On this blue day, I want to be nothing more than an Amanuensis. زمين رو مدور آفريد تا به انسان بگه همون لحظه اي كه فكر مي كني به آخر دنيا رسيده اي. درست در نقطه آغاز هستي . خ ب بازم ی غیاب کوتاه مدت داشتم و روزای پر دردسر! 3 شنبه شب دوستم سمیرا زنگ زد که قرار خوابگاه رو جمع کنن و تا 25 م وقت داریم ک وسایلمون جمع کنیم از خوابگاه بریم ب خوابگاه جدید! از قضا خوابگاه جدیدم میگن خعلی افتضاحه! بعد ک رسیدم نصف وسایلم جمع کردم بعدم رفتیم بیرون خرید کردیم(آفتابه ازین چیزا. :. پس فردا مشخص میشه :(. اینم از وضع من!
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
52
حرفای یه دیوونه
من چقدر می ارزم؟ ارزش مادی، ارزش معنوی مهم نیست، فقط میخوام بدونم قیمت من چنده؟ قیمت و ارزش گذاری هیچکس دیگه ای هم برام مهم نیست فکر و ایده و باور خودم چیه؟ مهم اینه.آره مهم اینه.خودم باید به این باور برسم. آخه من چقدر می ارزم؟ آخه این دیگه چه سوالیه که این روزا فکرم رو بخودش مشغول کرده؟ همش به ارزش و نرخ و قیمت فکر میکنم.شاید بخاطر اینه که همه جا صحبت و موضوع غالب همینه و مردم کلا دنبال بدست آوردن قیمت مناسب هستند. اما چرا همه دنبال قیمت پایین هستند؟ چرا این سوال دست از سرم برنمیداره؟ اونقدر گریه میکردم...
شبی زیر باران
یک ساعت که آفتاب بتابد خاطره آنهمه شبهای بارانی از یاد میرود.این است حکایت آدمها, فراموشی. بی خودی خندیدیم که بگوییم دلی خوش داریم. بی خودی حرف زدیم که بگوییم زبان هم داریم. و قفس هامان را زود زود رنگ زدیم. و نشستیم لب رود و به آب سنگ زدیم. ما به هر دیواری آینه بخشیدیم. که تصور بکنیم یک نفر با ما هست. ما زمان را دیدیم خسته در ثانیه ها. باز با خود گفتیم شب زیبایی هست. بی خودی پرسه زدیم صبحمان شب بشود. بی خودی حرص زدیم سهممان کم نشود. بی خودی داد زدیم که بگوییم توانا هستیم. بی خودی پرسیدیم حال همدیگر را.
❥روزمَرٍگیـ ـهـ ـایـِ 1 چُلمَن❤
روزم ر گی ه ای 1 چ لم ن. پ نج مین د ل نو شت. خدایا . . . از این به بعد به مخلوقاتت. یک مترجم ضمیمه کن. هیچ کس را نمی فهمد. ده مین روزنو شت. تو ماشین نشسته بودیم امیر حواسش نبود پا گذاشت رو کفشم. منم بهش گفتم: امیر پا گذاشتی روی پام؟ میگه: پ ن پ پا نگذاشتم رو پات. کف بر شدیم هممون. ن ه مین روزنو شت. بابا اینا رفتن خیابون وقتی برگشته بودن امیر ۳ تا لواشک دستش بود. یکیشو خورد ، اون یکیو هم زهرا ازش گرفت یکی موند که واسه من بود. امیر میگفت باید بخوریش گفتم امیر روزه ام .اذون گفتن میخورم. هشت مین روزنو شت.
یـــــــــــه دیـــــونـــــــــه
کلیه مطالب این وبلاگ. طراح قالب : آی تم. دلنوشته های در هم و بر هم. برچسبه ا : ساده. پنجشنبه سوم بهمن ۱۳۹۲ 18:40. ɪʼᆻ ɩǫʂţ ŵɪţʜǫǔţ ȳǫǔ. حتی کفش هم اگر تنگ باشد زخم می کند وای به وقتی که دل تنگ باشد. جمعه نوزدهم دی ۱۳۹۳ 15:26. ɪʼᆻ ɩǫʂţ ŵɪţʜǫǔţ ȳǫǔ. شمع تولد سال دیگه ام رو سنگ قبرم روشن کنید. شب تولدم همه گفتن آرزو بکن شعمتو فوت کن. چشمام بستم آرزو کردم و شمع فوت کردم. مامانم گفت من میدونم چی آرزو کردی.پول. دوستام گفتن ی عشق. پولدار و خوب . من به همشون نگاه کردم و خندیدم .تو دلم گفتم. به سلامتی اون شب.
وهمیاتِ یک ذهن خط خطی!
وهمیات یک ذهن خط خطی! این روزها بیشتر از هر وقت دیگری یاد جمله «آدمیزاد به همه چیز عادت می کند» می افتم. یادم می افتد که چطور می شود به هر شرایطی اعم از خوب تا چرند خو گرفت. آدم گاهی یادش می رود که چطور می تواند خودش را با شرایط مختلف سازگار کند و نمیرد. خط خطي شده توسط : elmira. ساعت ۱٢:۳۱ ب.ظ روز شنبه ٥ امرداد ۱۳٩٢. تگ ها : دلتنگ. پیام های ديگران . قبلا همه چیز بهتر بود. شاید یادآوری روزهایی که نوجوانی و بچگی مان در آن گذشته، شیرین باشد و یادمان بیفتد که چه چیزها را از سر گذرانده ایم تا به امروز رسیده...
ƳƐ ƊǀƲOOƝƐH
نمیدانم می دانی یا نه؟ لحظه تولد من به زم. انی بر میگردد که برای اولین بار بهم گفتی. شنبه هشتم آذر 1393 ساعت 12:59 ب ه قلم ZEYNAB. ترسيدن از سوسک بهانه بود. شنبه هشتم آذر 1393 ساعت 12:59 ب ه قلم ZEYNAB. ز ند گی یآد م بیآر ک یآ ک شتن م. کیآ پ شت م ب ودن حآلآ د شم نن ه ه. شنبه هشتم آذر 1393 ساعت 12:55 ب ه قلم ZEYNAB. آقا ما نه خاص یم! ما ، فقط دورمون کلی رفیق " خا ص " داریم.بخدا. شنبه هشتم آذر 1393 ساعت 12:53 ب ه قلم ZEYNAB. گاهی وقتا . . . یه نفر . . . باعث می شه که حس کنی . . . جدیدے ها با سنگ شڪیل تر.
خونه یه دیوونه
اینجا خونه منه. خونه یه دیوونه. خونه یه زنجیری. سلام واقعا خوشحالم خیلی خیلی خیلی ممنونم از دوستایی که بعد از این همه مدت اومدن بهم سر زدند واقعا منور کردید به قول یکی از دوستای قدیمی منورم کردی که خدا مکدرت نکنه دوستای گلی مثل منیژه عزیزم و فرزاد خوبم. ووی ووی ووی خیلی خوشحالم. و اما قبل از اینا یعنی از قبل از این تا آپ قبلی یا به عبارتی برعکس اینی که خوندی :. دوساعتی که این وسط برای استراحت و ناهار گذاشتم همه باهام دعوا میکنن که چه خبره؟ از تو باید میگذشتم ولی افسوس نتونستم . نمیدونم چرا اما از وقتی فه...
تنهایی یه دیووونه
خط خطی های یه دیووونه. از اون جایی که دو وبلاگ بودن برای منی که حوصله نفس کشیدن را هم ندارم سخته. اون یکی وبلاگ آپ نخواهد شد. و جاش همین جا مینویسم. تاريخ : سه شنبه شانزدهم اردیبهشت 1393 12:15 نویسنده : DivOoOoOne. به وب من خیلی خیلی خوش اومدین. من نیایش هستم معروف به دیووونه. همونی که شاید خیلی هاتون بشناسینش. البته اسم واقعیم نیایش نیستا(اولین بار بود که تو محیط وب اعتراف کردم). حالا اسمم مهم نیست. این وب را ساختم واسه دلم. هر چی هر چی دلم بخواد توش میذارم. چه خنده چه غم. اینم آدرس اون یکی وبم. خدای من...
یــــہ בیـــوونـــہ
جمعه دوم اسفند 1392. جمعه پنجم مهر 1392. دوستای عزییییییییییییییزم نیستم فعلا. تابستون تموم ش د. شنبه بیست و سوم شهریور 1392. مدرسه ها از انچه در تقویم می بینید به شما نزدیک تر است. لعنتی این تابستون چه زوووود تموم ش د:. جمعه بیست و دوم شهریور 1392. این روزا خواننده نشدن خیلی سخت تر از خواننده شدنه:. جمعه بیست و دوم شهریور 1392. واقعا خودم از خودم خجالت می کشم که یه زمانی بعضی هارو دوست خطاب می کردم. خ طاب به خ داا. جمعه بیست و دوم شهریور 1392. یه لحظه گوش کن خدا! نه بچه بازی نه ادا و اطوار.
هستی من
باران رحمت خدا همیشه می بارد، تقصیر ماست که کاسه هایمان را برعکس گرفتیم. هیچ دلی بی بهانه نمی تپد . نمیدانم بهانه ها دلگیرند یا دلها بهانه گیر؟ نوشته شده در 91/07/03. ساعت 20:23 توسط هستی. خدایا مرا که آفریدی گارانتی هم داشتم؟ دلم از کار افتاده! نوشته شده در 91/05/03. ساعت 17:4 توسط هستی. مینویسم نامه و روزی از اینجا میروم. با خیال او ولی تنهای تنها میروم. در جوابم شاید او حتی نگوید کیستی. شاید او حتی بگوید لایق من نیستی. مینویسم من که عمری با خیالت زیستم. گاهی از من یاد کن حالا که دیگر نیستم. 1705;ž...
SOCIAL ENGAGEMENT