
YEKBARGRAI.PERSIANBLOG.IR
404 - Blog not foundوبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
http://yekbargrai.persianblog.ir/
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
http://yekbargrai.persianblog.ir/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Tuesday
LOAD TIME
1.5 seconds
PAGES IN
THIS WEBSITE
0
SSL
EXTERNAL LINKS
20
SITE IP
46.224.2.182
LOAD TIME
1.5 sec
SCORE
6.2
404 - Blog not found | yekbargrai.persianblog.ir Reviews
https://yekbargrai.persianblog.ir
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
هفت هیکل
http://7hikal.blogfa.com/post-50.aspx
بغل دستیش به پسرک گفت :نقاشی سیاه بکش! پسرک :یعنی چه جوری؟ بغل دستیش : یعنی توی زنگ نقاشی فقط با مداد سیاه نقاشی کن.یعنی حتی آسمانت رو هم. پسرک سر کلاس نقاشی یه نقاشی سیاه کشید. معلم نقاشی، مادر پسرک رو روز پنچ شنبه دعوت کرد . تا درمورد نقاشی پسرک با او صحبت کند. مادر پسرک آمد و معلم نقاشی در مورد نقاشی او از او توضیح خواست ولی مادر هیچ توضیحی نداشت . پسرک را به دفتر صدا زدند. پسرک تا مادرش رو دید، پرید در آغوش مادرش . حالا چون این کارو کردم دیگه مامان و بابام جدا نمیشوند. چشم ها را باید شست،.
هفت هیکل
http://7hikal.blogfa.com/post-41.aspx
دکتر روانپزشک به مرد میگه:چرا انقدر اضطراب داری؟ مرد :دیشب خواب دیدم وسط یه کوچه تاریک با دیوار های بلندم . دیوارها انقدر بلند بود که انتهاش رو نمیشد دید.متوجه میشید دیگه. بله شما ادامه بده. خیلی هوا گرم بود . شروع به راه رفتن کردم تا به پایان کوچه برسم. یکی از دوستای دبستانم رو دیدم .با همون قد و قیافه. با همون صدای کودکی گفت: من یادمه! یادمه تو پاکنم رو برداشتی. بعد یه لگد محکم زد به ساق پام .پام انگار داشت میشکست. با دست زدمش کنار و شروع به دویدن کردم.صدای گریه اش هنوز توی گوشمه! شروع به فرار کردم.
هفت هیکل
http://7hikal.blogfa.com/post-57.aspx
مرد دیگه تصمیم خودش رو گرفته بود. نه میخواست طلاق بده نه میخواست ادامه بده. همسرش و خودش رو سوار قایق کرد. به وسط دریاچه که رسیدند.میدونست که دیگه آخر خطه . قایق رو برعکس کرد. و چون میدونست زنش نمیتونه شنا کنه. خودش شروع به شنا کرد . صدای زنش هنوز به گوش میرسید :کمک .یکی کمک کنه! چند دقیق بعد پای مرد به یک جسمی برخورد کرد و شروع به خونریزی کرد. مرد با سرعت بیشتر شنا کرد. ولی دیگه دیر بود. فردا صبح جنازه مرد رو از آب گرفتند و چندین متر اونطرف تر. زن که خودش رو به چوب های فایق چسبانده بود نجات دادند.
هفت هیکل
http://7hikal.blogfa.com/post-59.aspx
مرد از گرما کلافه شده بود. پنکه زمان بیشتری روی بیمار کناری میماند. تشک بیمارستانم که طبق معمول گرما رو به خودش میگرفت باعث شده بود مرد توی عرق خوش غرق بشه. مرد شب بلند شد و پنکه رو به سمت خودش چرخوند . بوی بد عرق از بیمار بغل دستی مرد رو اذیت کرد. مرد بلند شد و با کمی غرغر پنکه رو به سمت بیمار چرخوند. کمی بعد مرد با صدای ناله مرد بغل دستی بیدار شد. پس از چند ساعت مرد بغل دستی جان سپرد. دکتر که بالای سر بیمار فوت شده آمده بود گفت :. این که نباید عفونت میکرد! نکنه اینجا خنک نبوده؟ چشم ها را باید شست،.
هفت هیکل
http://7hikal.blogfa.com/post-58.aspx
دو کودک در حال دیدن فیلم با موضوع جاسوسی بودند! ساعت از نه شب گذشته بود و فیلم خیلی تاثیرگزار بود . مرد جاسوس ریش و سبیل خود را زده بود و چهره خاصی داشت. هنگامی که فیلم تمام میشود زنگ در به صدا در می آید. کودکان دوان دوان به سمت در میروند و در را می گشایند . پدر با صورتی اصلاح کرده به خانه آمده بود . دو کودک که از فیلم آنچنان چیزی درنیافته بودند گریه کنان با سمت مادر میروند:. تو بابای ما نیستی! کودکان فقط و فقط این را دریافته بودند:. که جاسوسی کار بدی است اینگونه واکنش نشان دادند. پن:داستانی از کودکی من .
هفت هیکل
http://7hikal.blogfa.com/post-56.aspx
سه شنبه ۱۰ خرداد۱۳۹۰. ببین داره پدر من رو در میاره. یک تومن به من ضرر زده. می خواهم طوری بکشیش که تک تک بلاهایی رو که سر من آورده به یاد بیاره و خودش لعنت کنه. می خواهم بسوزونیش بعد اینکه کشتیش. خاکسترش هم بریزی توی توالت فرنگی تا هیچی ازش نمونه. راستی موقع ای که گرفتیش با من تماس بگیر تا راحت بشم. آهان اینو یادت نره! دست و پاشو رو جدا کن صدای زجرش رو برام ظبط کن تا بعدا لذت ببرم. امر دیگه ای نبود بیچاره فقط یه موشه که پنیر صبحونت رو خورده! چشم ها را باید شست،. جور دیگر باید دید. گرافیک و مجسمه سازی.
هفت هیکل
http://7hikal.blogfa.com/post-53.aspx
سه شنبه ۱۰ اسفند۱۳۸۹. دیروز رفته بودیم تا تخت و تشکی تازه بخرم. بعد از کلی گردش خریدیم و قرار شد فردا برایمان بیاورند. صبح به دانشگاه رفتم و حدود ساعت ۶ به خانه برگشتم. به اتاقم رفتم و تخت ، تشک جدیدم را نصب کرده دیدم . مادر و پدرم اندکی پس از من به خانه برگشتند. مادرم رفت درون اتاقش و در را قفل کرد. پدر با حالتی خاص در میزد و از مادرم خواهش می کرد در را باز کند تا با هم حرف بزنند. شب من به تخت رفتم و سعی در خوابیدن داشتم اما یکی دو ساعتی گذشت ولی تشکم سرد مانده بود. رفتم کنار مادرم و شروع به خواندن کردم.
هفت هیکل
http://7hikal.blogfa.com/post-55.aspx
سه شنبه ۳ خرداد۱۳۹۰. خداوندا زیباترین لحظه ها را نصیب مادرم کن. که زیباترین لحظه هایش را به خاطر من از دست داده است . . . مادرم دوستت دارم ، روزت مبارک. چشم ها را باید شست،. جور دیگر باید دید. گرافیک و مجسمه سازی. هفت هیکل(فقط نوشته های خودم). یک برگ رای (انتخابات). صدایی از سکوت تحلیلی. دلتنگیهایم از محیط اطراف. پایگاه پژوهشکده تخصصی ف ر و شی. یادش بخیر بچه بودیم! کاریکلماتور و استاد گل هاشم. Weblog Themes By Blog Skin.
هفت هیکل
http://7hikal.blogfa.com/post-43.aspx
به پيامکي که هم اکنون به دستم رسيد توجه کنيد! بخش نمايش برنامه دو قدم مانده به صبح:. مجري :جناب کارشناس (نمايش) پيامکي به دسته ما رسيده و اينگونه نوشته:جناب کارشناس کفش هاي زيبايي داريد. کارشناس:نظر لطف اين گراميه و بنده از ايشان سپاسگزارم. هفته بعد همان بخش:. مجري :جناب کارشناس پيامک ديگري به دست ما رسيده و و از کفش هاي زيبايتان تعريف کردند. کارشناس:واقعا من رو شرمنده ميکنيد و اين مهر و محبت شما بينندگان رو به من ميرسونه . در اين بين لختي ميرويم و ميايم.دست به سينه رو به روي شما هستيم. جناب کارشناس با ت...
هفت هیکل
http://7hikal.blogfa.com/post-62.aspx
سه شنبه ۲۲ اسفند۱۳۹۱. امروز تولد دخترک باباست. بابای دخترک تو راه برگش تصادف میکنه و از دنیا میره. خبر فوت بابا رو توی تولد به مادر دخترک میدن. دخترک: مامانی بابا کی میاد. دخترک:اگه بابا کیک نگرفته اشکال نداره بهش بگو بیاد. دخترک: مامان اگه کادو نگرفته هم مهم نیست بگو بیاد . بگو بیاد بوسم کنه. یا بیاد حداقل بغلم من. بهش بگو دیگه بیاد تو تولدم باشه دیگه! چشم ها را باید شست،. جور دیگر باید دید. گرافیک و مجسمه سازی. هفت هیکل(فقط نوشته های خودم). یک برگ رای (انتخابات). صدایی از سکوت تحلیلی.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
20
slave
ساعت ۸:٥۸ ق.ظ روز ۱۳٩۱/٤/۱٢ کلمات کلیدی:. تو راست گفتی دیگه انرژی برای ادامه وجود نداره . تو راست گفتی من هم دیگه انرژی ندارم. من هم دیگه نمی خوام این اتفاق بیوفته. دیگه حتی برام یه خواسته هم نیست . خیلی غم دارم خیلی . ساعت ٩:۳٤ ق.ظ روز ۱۳٩۱/۳/۱ کلمات کلیدی:. ازت متنفرم . تو احساسمو به گند کشیدی . ازت متنفرم . ساعت ٢:٥٥ ب.ظ روز ۱۳٩٠/٩/۱۳ کلمات کلیدی:. بهشت همین دنیاست وقتی تو اینجایی . دلم داره می ترکه لعنتی . اومدم چیزی بنویسم ولی . میشه از شر خودم و افکارم خلاص شم خدا؟ اونموقع قراره چی بشه؟
بر فرازستان معنا
ز چهره پرده برانداز تا سر اندازی.روان فشاند بر روی تو ز شیدایی. سید محمد صالح خشوعی. من و دل(تحریر آرزوهای نو). سه شنبه بیست و یکم شهریور 1391 ساعت 1:31. نوشته شده توسط بیداد. جمعه بیستم مرداد 1391 ساعت 11:57. اگر از آن خانه سر کوه بیرون می آمدی دیگر کجا می رفتی؟ همه سرنده های اصیل، چه اسکی بازها و چه موج سوارها اسکی روی آب را ناسزایی به مقدساتشان تلقی می کردند.اگر قرار باشد آدم با یک طناب دنبال یک موتور کشیده شود،چرا نرود خدمت سربازی؟ چرا نرود در یک دانشگاه اسم بنویسد؟ نوشته شده توسط بیداد.
یکبارگی
یکبارگی. قول نمیدهم خیالبافیهام را قاطی حقیقت نکنم. شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۲ ه.ش. شادی ِ دلها شوی، گرچه دلآزردهای*. شما هم پرت و پلا نمیگویید. بله که ممکن است اعضا را منتقل کنند و اما خواهرزاده هم از دست برود. اما در این لحظه که یکی بیشک از دست رفته، و یکی ممکن است (حتا یک درصد) زنده بماند، من همین تصمیم را خواهم گرفت. اگرچه سخت و سنگین. لینک مطلب و ساعت ارسال:. با ایمیل ارسال کنید. این را در وبلاگ بنویسید! 8207;در Twitter به اشتراک بگذارید. 8207;در Facebook به اشتراک بگذارید. مشاهده نمایه کامل من.
yekbarg.com | برگی از نیاز شماست
برگی از نیاز شماست. Change this content by adding new widgets in Customizer, panel "Widgets Top Sidebar". Use widget SG Image to create this section. See More Info in the theme Documentation. طراحی برد مدار چاپی. به وردپرس خوش آمدید.این نخستین نوشتهی شماست. میتوانید ویرایش یا پاکش کنید و پس از آن وبلاگ نویسی را آغاز کنید! طراحی برد مدار چاپی. تیر ۴, ۱۳۹۴. خرداد ۱۷, ۱۳۹۴.
یک برگ
جویبار لحظه ها جاری. ما همه نسبت به هم مسئولیم. معلمی از دیار زاوه. شان من گم شده است(معلم). سکوت تنها صدای خداست. برخیزبه خون دل وضویی بکنیم. درآب ترانه شستشویی بکنیم. عمر اندک وفرصت خموشی بسیار. تلخ است سکوت،گفتگوی بکنیم. در خواب شبی شهابی پیدا کردم. در رقص سراب آب پیدا کردم. این دفتر پر ترانه را هم روزی. در کوچه ی آفتاب پیدا کردم. پنجشنبه سوم مرداد 1392 ] [ 10:22 ] [ ترنم ]. جویبار لحظه ها جاری. جویبار لحظه ها جاری ست. چون سبوی تشنه کاندرخواب بیند آب، واندر آب بیند سنگ،. دوستان ودشمنان را می شناسم من.
مهد بازرگاني پارسيان
محصولات یکبار مصرف پزشکی. محصولات شوینده و بهداشتی. چسبفویل.استرچ.طلق.طاقه.سلفون. 1591;راحی وب سایت. 1662;اراکس وب.
Yekbas Evren Kasabası - Bogazkale - Sungurlu / Çorum
Yekbas ( Evren ) Belediyesi. Yekbas ( Evren ) Belediyesi. Resim, video ve köyümüzle ilgili tüm haberleri gönderebileceğiniz mail adreslerimiz osman@yekbas.net. Ş İsa Höçük İ.Okulu. Boğazkale ( Hattusas ). Harun KOCAMAN vefat etmiştir. 2015 Yılı Sponsorumuz Motif Çatı Oluk. Wwwavonuyeol.net - Avon üye ol - Avon temsilci ol. Bilgisayarı zamanlı kapatma programsız. Torba Kanun Meclis'ten geçti Ve milyonlarca kişiyi ilgilendiren torba kanun Mecl. Latif YİĞİT vefat etmiştir. Mehmet ATIL vefaat etmiştir. Mine ...
......YeKBaS EvReN KaSaBaSı..... YEKBASLININ SANAL ALEMDE BULUSMA NOKTASI - Ana Sayfa
SİTE YÖNETİCİLERİMİZ. Osman - Hacı - uSuLCa - Kardelen - Sevdalı. SİTENİ EKLE. Din Bölümü. Kasabamızın Tarihi. Kasabamızın Cografi Konumu. Yekbas yan menü. Hergüne Bir Dua. Uyandır bizi Rabbim, Sahip olduklarımızın bolluğuyla, Sana muhtaçlığımızı unutursak. Aşere-i Mübeşşere. Islam ve Akraba Evliliği. Komşuluk Hakkı. 199;ocuklar İçin. 199;ocuğun Edebi. Fırın Makarna. Arabaşı çorbası. Püreli köfte. 220;züm receli. 160; Sik kullanilanlara ekle. Ortak İnternet Sitesidir. BELDENİN TARİHİ. Yarın rabb...
Yekbas FM - www.yekbas.net - YekBaS Evren KASABASI
یاس کبود
ای آرزوی چشم تر عاشقان بیا. ای لنگر ثبات زمین و زمان بیا. آقا بیا که کاسه ی صبرم سر آمده. خونابه از نگاه دلم شد روان بیا. دارد کمیت کار دلم لنگ می زند. تا لزره نیست در خم این زانوان بیا. طوفان گرفته دور و برم را امام عشق. ای کشتی نجات دل شیعیان بیا. گر مهلتم نداد اجل تا ببینمت. یک دم کنار تربت این بی نشان بیا. ای وارث غریبی حیدر ظهور کن. ای روضه دار ماتم قد کمان بیا. آقا قسم به داغ دل نازدانه ها. ای داغدار طشت زر و خیزران بیا . سه شنبه 23 اردیبهشت1393 ] [ 19:59 ] [ یک بسیجی ] . این چنین بر دلم افتاد .