saramirsa.blogfa.com
هم چون کوچه ای بی انتها
http://www.saramirsa.blogfa.com/post-84.aspx
نوشتن را دوست دارم و بیشتر از آن اندیشیدن را. چهار ساله بودم که خواندن و نوشتن را آموختم و در شش سالگی اولین داستانم را با کلماتی که خوب تر بلد بودم (کلماتی که ظ و ض و غ و ث نداشتند) در باره بچه ای نوشتم که دوست داشت زودتر به مدرسه برود. از آن زمان تا به حال در این باب تلاش جدی تری نکرده ام، مگر همین گه گاه نوشتن. به قدر وسع بکوشم. چای با کیک شکلاتی. آشپزی کردن یادم رفته انگار! خاطرات کودکی برنگردد دریغا. برای به یاد داشتن. بوی گل مریم مرا یاد تو. عاشورا 1400 سال بعد! از کتاب نوشته های دوران جوانی.
saramirsa.blogfa.com
هم چون کوچه ای بی انتها
http://www.saramirsa.blogfa.com/post-83.aspx
نوشتن را دوست دارم و بیشتر از آن اندیشیدن را. چهار ساله بودم که خواندن و نوشتن را آموختم و در شش سالگی اولین داستانم را با کلماتی که خوب تر بلد بودم (کلماتی که ظ و ض و غ و ث نداشتند) در باره بچه ای نوشتم که دوست داشت زودتر به مدرسه برود. از آن زمان تا به حال در این باب تلاش جدی تری نکرده ام، مگر همین گه گاه نوشتن. به قدر وسع بکوشم. چای با کیک شکلاتی. آشپزی کردن یادم رفته انگار! خاطرات کودکی برنگردد دریغا. برای به یاد داشتن. بوی گل مریم مرا یاد تو. عاشورا 1400 سال بعد! از کتاب نوشته های دوران جوانی.
abho82.blogspot.com
جهانگرد: خانه جدید
http://abho82.blogspot.com/2008/07/blog-post.html
ه.ش. ۱۳۸۷ تیر ۱۵, شنبه. ما را از این به بعد در اینجا. تعقیب کنید ما می گریزیم شما هم به دنبال ما بدوید. هیچ نظری موجود نیست:. اشتراک در: نظرات پیام (Atom). مشاهده نمایه کامل من. به دنبال پرستوی مهاجر باش. دانلود نرم افزار / قالب وبلاگ. روز مرگی های من! زمزمه هایی از دیار غربت. ماجراهای سفید برفی در فرنگستان. کانادا از نگاه یک مهاجر. کتاب ، پیشنهاد. خاطرات، شنیدنی ها.
marjanfooladvand.blogfa.com
آدم و خدایانش - اعتراف
http://www.marjanfooladvand.blogfa.com/post-274.aspx
مگر نه این که مهم ترین دغدغه ی ما همین است؟ اندوه سنگی نیست که تو در برکه ی دیگری بیندازی و دورتر بنشینی و به دایره هایی که آب. را آشفته می کنند نگاه کنی. اندوه بومرنگ است. به سمت هرکس پرتابش کنی میچرخد و برمی گردد و محکم تر به. عصبانی و ترسیده بودم و بی انصاف تر از تمام عمرم، این بوم رنگ را به سمت دوستی پرت کردم. ته دلم فکر می کردم می فهمد و می بخشد. تمام اندوهی را که باعث شدم روز به روز چشیده ام و تلخ بوده ام. کاری نمی شود کرد. بخشی از دنیا برای من تمام شده است . خلاصه سخنرانی. شور بختی پهلوانی.
beahestegi.blogspot.com
به آهستگی: 03/08
http://beahestegi.blogspot.com/2008_03_01_archive.html
Thursday, March 20. پشت پنجره این قطارهای سریع السیر حتی به منظره ها هم نمی شود چشم دوخت. دشتهای سبز چنان به سرعت از مقابل چشم فرار می کنند که مغزت چند دقیقه بیشتر دوام نمی آ ورد. نگران بودم که به قطار نرسیم و من به آتش بازی چهارشنبه آ خر سال که همه را برایش بسیج کرده ام، اما آ خرش رسیده ایم. به دکتر جلالی که گفتم امشب چه خبر است یاد بچه گیهایش افتاد، نتوانستم آرزو کنم سال خوبی را شروع کند، شروع سال برایش سالهاست که به میانه زمستان عقب نشینی کرده. راستی سال نو مبارک. Friday, March 14. به شدت موافقم مریم.
beahestegi.blogspot.com
به آهستگی: 01/08
http://beahestegi.blogspot.com/2008_01_01_archive.html
Friday, January 18. رویاهای نوجوانیمان یادت هست؟ گیس های بلند بافته شده ، لیوان های دسته دار بزرگ پر از چای داغ. و سفر به معبدی که هم نام من بود و قلعه ای که تو عکسش را از روزنامه بریده بودی. من همین ها را یادم مانده، تو چطور؟ هیچ فکرش را می کردی چند هزار روز دیرتر و چندین هزار کیلومتر دورتر؟ من اما گاهی این روزها ترس برم می دارد. نگرانم برای بنایی که ساختنش بیست سال طول کشیده. گرچه آنقدز ذوق زده هستم که این نگرانی چند لحظه بیشتر دوام نیاورد. Sunday, January 6. Subscribe to: Posts (Atom). باز هم از سر نو.
beahestegi.blogspot.com
به آهستگی: 11/09
http://beahestegi.blogspot.com/2009_11_01_archive.html
Monday, November 16. دیروز عصر همه بچه ها آمدند اینجا، برای خداحافظی. به جز همه خرت و پرت هایی که گذاشته بودم اگر به کارشان می آید ببرند این بیست و چند تا گلدان هم بود. دم رفتن نفری یک گلدان زیر بغل هر کدامشان بود، هر کس از در بیرون رفت عادت های دوست جدیدش را برایش گفتم و با هر دو خداحافظی کردم. شهری که دوست می داشتم. از در مرکز خرید میزنم بیرون، باد سرد نوامبر می خورد توی صورتم شال را روی گوش هایم می کشم بالا. آدم ها رنگ و وارنگ از کنارم رد می شوند و بوی خوش عطرشان به دماغم می خورد. شهری که دوست می داشتم.
mahramian.blogfa.com
تنهایی یك دوندهی استقامت - نقش
http://www.mahramian.blogfa.com/post-529.aspx
تنهایی یك دوندهی استقامت. یادداشت های مهران محرمیان برای ایران . و برای . ایران. ترجمه انگليسي شعر كونتر گراس. وجدان ملت آلمان علیه اسرائیل سخن می گوید. خرید آن لاین کتاب مورتالیته و جیغ سیاه. خرید آن لاین کتاب ندای درون. نداي درون (كتاب جديد زويا طاوسيان). آخرين جرعه ي جام. زنده ياد فرامرز حجازي. اقتصاد خرد، بازار و خانوار. ساز نو آواز نو. حرف هاي يك پنجاه و چهاري. روي ماه خداوند را ببوس. دل نوشته های یه مشهدی. پيچك سر به هوا. شاعري در انتهاي خيابان هشتم. بودن هاي يك ميم. من کجای بازی توام؟
halemankhobast.blogfa.com
حال من خوب است اما تو باور مکن - قاصدک و امید
http://halemankhobast.blogfa.com/post-147.aspx
حال من خوب است اما تو باور مکن. گاهی چه ساده می توان دیگران را شاد کرد. کمی افسوس می خورم . حس می کنم خیلی دیر شده است. می گویند برای شادی هیچگاه دیر نیست. ولی باور کن که می تواند دیر باشد. می توان به سادگی به دیگران انرژی، لبخند و امید را هدیه کرد. و گاهی گویا امید تنها چیزی است که می تواند به زندگی رنگی دیگر ببخشد. گاهی آمدن یک قاصدک و امید به یک خبر می تواند همه چیز را تغییر دهد. باشد من هم چشم می دوزم و به امید آمدن خبر خوشی می مانم که قاصدک پیشاپیش آمدنش را مژده داده است. اینجا فرشته ها همه گریانند.
halemankhobast.blogfa.com
حال من خوب است اما تو باور مکن
http://halemankhobast.blogfa.com/9005.aspx
حال من خوب است اما تو باور مکن. منتظر چه هستم خودم هم نمی دانم. شاید منتظر اینکه یک روز دوباره صدایت در گوشی تلفن بپیچد و بپرسی "پس کی می آیی؟ و من در جواب بگویم: سعی می کنم زود! گویا خیلی دیر شده است. دیگر با من حرف نمی زنی. شایدم قر کرده ای؟ می دانم که باید نازت را بکشم. هر چقدر هم که طول بکشد. می گویند فاتحه بفرست.خیرات کن. من که نمی فهمم. ظاهرا اخیرا هیچ چیزی نمی فهمم. نوشته شده در شنبه بیست و نهم مرداد ۱۳۹۰ساعت 12:4 توسط ری را. اینجا فرشته ها همه گریانند. دلم از دنیا و آدماش خیلی گرفته.