sarayeayine.blogfa.com
ادب ایران کهن - غربت دل.....(ملک الشعرا)
http://sarayeayine.blogfa.com/post-41.aspx
غربت دل.(ملک الشعرا). شو بار سفر بند که یاران همه رفتند. آن گرد شتابنده که در دامن صحراست. گوید : چه نشینی؟ که سواران همه رفتند. داغ است دل لاله و نیلی است بر سرو. کز باغ جهان لالهعذاران همه رفتند. گر نادره معدوم شود هیچ عجب نیست. کز کاخ هنر نادرهکاران همه رفتند. افسوس که افسانهسرایان همه خفتند. اندوه که اندوهگساران همه رفتند. فریاد که گنجینهطرازان معانی. گنجینه نهادند به ماران، همه رفتند. یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران. تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند. از مژه در فرقت احباب. دیده بان محیط زیست.
tavazon.wordpress.com
لبخند بزرگ مرد: عکسهایی از دکتر محمد مصدق | توازن
https://tavazon.wordpress.com/2009/03/04/لبخند-بزرگ-مرد-عکسهایی-از-دکتر-محمد-مصد
روی خط اعتدال ……در مسیر آزادی. Laquo; نگاه رقابتی و جنگ قلمی بین مجلات اطلاعات هفتگی و زن روز قبل از انقلاب. لبخند بزرگ مرد: عکسهایی از دکتر محمد مصدق. نمی خواستم از خانه بروم. مرا بدزدند و نه. اینکه مرا بکشند …. غارتگران از. و نظامیان از عقب به خانۀ من هجوم آوردند و هر چه در خانۀ من و فرزندانم. بود ، حت ی در و. پنجره ها را از جا کندند و بردند. جای آن دارد از. آن افسری که در ایام توقیف من در. باشگاه افسران ، عینک مرا که در اتاق خوابم بود و برده بودند به من داد. تشکر کنم. دکتر محمد مصدق. From your own site.
sarayeayine.blogfa.com
ادب ایران کهن
http://sarayeayine.blogfa.com/8901.aspx
آ يا تا بحال متوجه شور و حالي که در نيايش هاي ادبيست شده ايد؟ نيايش هايي که معمولا با شور و سوز و گداز همراهند خواننده را به تواضع و تفکر مي کشانند.حال اي همراه ديرين از زبان بزرگان اهل دل به نيايش بنشين:. آن را که تو رهبري کسي گم نکند. وان را که تو گم کني کسي رهبر نيست. ناليدن من از درد از بيم زوال درد است. او که از زخم دوست بنالد در مهر دوست نامرد است. تا از مهر تو اثر آمد.اثر همه مهرها به سر آمد. گر زارم .در تو زاريدن خوش است ور نالم در تو ناليدن خوش است. مرا ديده اي ده کز هر نظر بهشتي سازم. عشق اینجا...
sarayeayine.blogfa.com
ادب ایران کهن
http://sarayeayine.blogfa.com/8906.aspx
رفتن پدر مجنون به خواستاری لیلی. و اکنون است هنگامي که پدر پاره تن خويش را آزرده و آواره مي بيند تصميم مي گيرد درد او را چاره کند :. چون راه دیار دوست بستند. بر جوی بریده پل شکستند. مجنون ز مشقت جدائی. کردی همه شب غزلسرائی. هردم ز دیار خویش پویان. بر نجد شدی سرود گویان. یاری دو سه از پس اوفتاده. چون او همه عور و سرگشاده. سودا زده زمانه گشته. در رسوائی فسانه گشته. خویشان همه در شکایت او. غمگین پدر از حکایت او. پندش دادند و پند نشیند. گفتند فسانه چند نشیند. پند ار چه هزار سودمند است. رنجور دل از برای فرزند.
sarayeayine.blogfa.com
ادب ایران کهن
http://sarayeayine.blogfa.com/8907.aspx
درود فراوان بر شما یاران همیشه همراه.همه ما کم و بیش از غزلهای حافظ شنیده و به گوش جان لذت برده ایم .به یاد این بزرگ مرد ایران زمین غزلی مشهور از او برای مستی یاران گزیده ام.۲۰ مهرماه بزرگداشت بزرگ شاعر ایران زمین خحسته باد و چه زیبا فرمود خواجه شیرازی :. یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور. کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور. ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن. وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور. گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن. چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور. به بوی تو مست. نماز شام قیامت ب...
sarayeayine.blogfa.com
ادب ایران کهن - بزرگداشت حافظ
http://sarayeayine.blogfa.com/post-36.aspx
درود فراوان بر شما یاران همیشه همراه.همه ما کم و بیش از غزلهای حافظ شنیده و به گوش جان لذت برده ایم .به یاد این بزرگ مرد ایران زمین غزلی مشهور از او برای مستی یاران گزیده ام.۲۰ مهرماه بزرگداشت بزرگ شاعر ایران زمین خحسته باد و چه زیبا فرمود خواجه شیرازی :. یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور. کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور. ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن. وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور. گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن. چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور. و گزيده است و ستايش از آن خداون...
sarayeayine.blogfa.com
ادب ایران کهن - زاری کردن مجنون در عشق لیلی
http://sarayeayine.blogfa.com/post-39.aspx
زاری کردن مجنون در عشق لیلی. واکنون ادامه داستان لیلی و مجنون. مجنون که از پندخویشان می رنجد خود را در این ورطه تنها می بیند و اینجاست که با تمام وجود زاری میکند:. مجنون چو شنید پند خویشان. از تلخی پند شد پریشان. زد دست و درید پیرهن را. کاین مرده چه میکند کفن را. آن کز دو جهان برون زند تخت. در پیرهنی کجا کشد رخت. چون وامق از آرزوی عذرا. گه کوه گرفت و گاه صحرا. ترکانه ز خانه رخت بربست. در کوچگه رحیل بنشست. دراعه درید و درع میدوخت. زنجیر برید و بند میسوخت. میگشت ز دور چون غریبان. دامن بدریده تا گریبان.
sarayeayine.blogfa.com
ادب ایران کهن
http://sarayeayine.blogfa.com/8911.aspx
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد. خداش در همه حال از بلا نگه دارد. حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست. که آشنا سخن آشنا نگه دارد. دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای. فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد. گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان. نگاه دار سر رشته تا نگه دارد. صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی. ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد. چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت. ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد. سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری. که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد. غبار راه راهگذارت کجاست تا حافظ. دیده بان محیط زیست.
sarayeayine.blogfa.com
ادب ایران کهن - ای ساربان آهسته ران،
http://sarayeayine.blogfa.com/post-37.aspx
ای ساربان آهسته ران،. درود بر ياران هميشه. غزلي سراسر سوز و گداز را براي دل خويشتن مي گذارم باشد كه دوستان نيز بهره اي جويند:. ای ساربان آهسته ران، کارام جانم می رود. وان دل که با خود داشتم، با دلستانم می رود. من مانده ام مهجور از او، بیچاره و رنجور ازو. گویی که نیشی دور ازو، در استخوانم میرود. گفتم به نیرنگ و فسون، پنهان کنم ریش درون. پنهان نمی ماند که خون، بر آستانم می رود. محمل بدار ای ساروان، تندی مکن با کاروان. کز عشق آن سرو روان، گویی روانم می رود. او می رود دامن کشان، من زهر تنهایی چشان. و دوري گز...
sarayeayine.blogfa.com
ادب ایران کهن
http://sarayeayine.blogfa.com/8812.aspx
نشود فاش كسی آنچه میان من و تو ست. تا اشارات نظر نامه رسان من و توست. گوش كن با لب خاموش سخن میگویم. پاسخم گو به نگاهی كه زبان من و توست. روزگاری شد و كس مرد ره عشق ندید. حالیا چشم جهانی نگران من و توست. گر چه در خلوت راز دل ما كس نرسید. همه جا زمزمه عشق نهان من و توست. گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ار نه. ای بسا باغ و بهاران كه خزان من و توست. این همه قصه فردوس و تمنای بهشت. گفت و گوئی و خیالی ز جهان من و توست. نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل. هر كجا نامه عشق است نشان من و توست. دیده بان محیط زیست.