ZANI-KHAMUSH.BLOGFA.COM

hesi-gharib.blogfa.com

به کجا چنین شتابان؟ - 97.

http://www.hesi-gharib.blogfa.com/post-98.aspx

به کجا چنین شتابان؟ می خوام از حس دلم بگم. در آن زمان که شهر غرق نور و شور و شعور بود. چشمی سوسو میزد و تنها خواسته اش درخشش چشمان روشن تو بود. زمانی که دلم کور رنگی داشت و خاکستری نگاهت را به رنگ سبز زندگی می پنداشت. درست همان زمان که به بودنت امیدوار بودم! چه اگر نی نی چشمان من خواب شب از دیدگانت دزدیده بود. در این شب پر از نور آغوش نتومند تاریکی را به سینه نمی فشردم. اعتراف سختی است اما ناچارم! دیگر امیدی به آمدنت نیست. لبانت طعم سرد و گس سردخانه را به لبانم هدیه می دهد! من با ارواح هم بستر نخواهم شد.

hesi-gharib.blogfa.com

به کجا چنین شتابان؟

http://www.hesi-gharib.blogfa.com/8902.aspx

به کجا چنین شتابان؟ می خوام از حس دلم بگم. و جای خیلیا خالی بود. اینم ۲۵ شاخه گل رز تقدیم به خودم. نوشته شده در شنبه ۲۵ اردیبهشت۱۳۸۹ساعت 12 توسط یه آشنا. 93 جای همه خالی. واقعا جاتون خالی بود. هم فروشمون بالا بود هم بازدید بالا بود. کلا همه چی عالی بود. سحر جونم جای تورم خالی کردم. اول صبحمو با فال حافظی که آقای بهرنگ برام گرفت شروع کردم. یه چیزایی بهم گفت که من نزدیک بود چشمام بپره بیرون. حافظ خوب در گوشش پته ی منو ریخت رو آب. تا آخر شب خراب بودم و هر وقت که میدیدمشون داغ دلم تازه میشد. نمیدانم از هوش ر...

hesi-gharib.blogfa.com

به کجا چنین شتابان؟

http://www.hesi-gharib.blogfa.com/8812.aspx

به کجا چنین شتابان؟ می خوام از حس دلم بگم. امروز کفش و شلوار خریدم. یه عالمم باهاش راه رفتم تو این بارون. نوشته شده در شنبه ۸ اسفند۱۳۸۸ساعت 21 توسط یه آشنا. قرار بود ۸ واحد مهمان شم شهید بهشتی. نامه هامو گرفتم از این ور ( دانشگاه بی در و پیکر الزهرا) اوکی شد. گفت برو دوم اسفند بیا. رفتم دوم اسفند رفتم پیششون. ناممو دادم بهشون و یه کم از این راه رو به اون راه رو رفتم. فهمیدم به جای ۸ واحد فقط ۳ واحد ارئه میشه. اندکی موجود مذکر هی میومدن یه چیزی میگفتن و میرفتن. دیگه در حد ذوق مرگ بودم. ولی عجب روزی بود او...

hesi-gharib.blogfa.com

به کجا چنین شتابان؟ - 100.انکاری در کار نیست

http://www.hesi-gharib.blogfa.com/post-101.aspx

به کجا چنین شتابان؟ می خوام از حس دلم بگم. 100انکاری در کار نیست. انکار نمیکنم که یاد تو هنوز با منه. انکار نمیکنم که ازت دل بریدم. انکار نمیکنم که فکرت هنوز به خیال من گره خورده. انکار نمیکنم که نیستی. جایی برای انکار نیست. نوشته شده در دوشنبه ۱۴ تیر۱۳۸۹ساعت 22 توسط یه آشنا. Design By : Night Melody. وبلاگ قبلیم همچنان داره زندگی میکنه اما دیگه خیلی توش امنیت ندارم. خود خودم تا حد زیادی. زنده یاد سگ ولگرد. مرگ تدریجی یک رویا. ماجراهای پشت پرده سیاست. و خداي را در پستوي خانه نهان بايد كرد. از آب ها به بعد.

hesi-gharib.blogfa.com

به کجا چنین شتابان؟

http://www.hesi-gharib.blogfa.com/8907.aspx

به کجا چنین شتابان؟ می خوام از حس دلم بگم. زنی را می شناسم من. زنی را می شناسم من. بال و پر دارد. از بس که پ ر شور است. صد بیم از سفر دارد. را می شناسم من. در یک گوشه ی خانه. را می شناسم من. می گوید پشیمان است. دل را به او بسته. کجا او لایق آنست؟ هم زیر لب گوید. از خود چنین پرسد. کس موهای طفلم را. از من می زند شانه؟ می گرید و گوید. سینه شیر کم دارد. خو کرده با زنجیر. را می شناسم من. می میرد ز یک تحقیر. این است بازی تقدیر. با فقر می سازد. با اشک می خوابد. با حسرت و حیرت. مردم می کند مخفی. را می شناسم من.

hesi-gharib.blogfa.com

به کجا چنین شتابان؟

http://www.hesi-gharib.blogfa.com/8908.aspx

به کجا چنین شتابان؟ می خوام از حس دلم بگم. میگویند اسکندر قبل از حمله به ایران درمانده و مستأصل بود. از خود میپرسید. که چگونه باید بر مردمی که از مردم من بیشتر میفهمند حکومت کنم؟ یکی از مشاوران میگوید: کتابهایشان را بسوزان. بزرگان و خردمندانشان را بکش. و دستور بده به زنان و کودکانشان تجاوز کنند. اما ظاهرا یکی دیگر از مشاوران (به قول برخی، ارسطو) پاسخ میدهد: نیازی به. چنین کاری نیست. از میان مردم آن سرزمین، آنها را که نمیفهمند و کم سوادند،. پن: چقد این روش حکومتی برای من آشنا و ملموسه. خود خودم تا حد زیادی.

hesi-gharib.blogfa.com

به کجا چنین شتابان؟

http://www.hesi-gharib.blogfa.com/8903.aspx

به کجا چنین شتابان؟ می خوام از حس دلم بگم. در آن زمان که شهر غرق نور و شور و شعور بود. چشمی سوسو میزد و تنها خواسته اش درخشش چشمان روشن تو بود. زمانی که دلم کور رنگی داشت و خاکستری نگاهت را به رنگ سبز زندگی می پنداشت. درست همان زمان که به بودنت امیدوار بودم! چه اگر نی نی چشمان من خواب شب از دیدگانت دزدیده بود. در این شب پر از نور آغوش نتومند تاریکی را به سینه نمی فشردم. اعتراف سختی است اما ناچارم! دیگر امیدی به آمدنت نیست. لبانت طعم سرد و گس سردخانه را به لبانم هدیه می دهد! من با ارواح هم بستر نخواهم شد.

hesi-gharib.blogfa.com

به کجا چنین شتابان؟

http://www.hesi-gharib.blogfa.com/8904.aspx

به کجا چنین شتابان؟ می خوام از حس دلم بگم. به یادآوردن یه سری چیزا خوب نیست. تغییر شغل کار هیجان انگیزیه. به دست آوردن دوستای قدیمی که ازت دور شدن لذت بخشه. باید با زهرا حرف بزنم از دلش در بیارم. اومد و رفت من مشغول کار بودم،. شرمندگی خیلی حس بدیه. اما وقتی برای نگه داشتن یه نفر همه ی تلاشتو میکنی و نمیمونه دیگه شرمنده نمیشی. که عذاب وجدان نداری اما دلتنگی. دارم یه کارایی انجام میدم که امیدوارم به بهترین شکل ممکن انجام بشه. اگه نتیجه ای که میخوام از کارم بگیرم یه آژانس میگیرم نصفه شبی میرم بام تهران.

hesi-gharib.blogfa.com

به کجا چنین شتابان؟ - 101. حرف خالدار

http://www.hesi-gharib.blogfa.com/post-102.aspx

به کجا چنین شتابان؟ می خوام از حس دلم بگم. به یادآوردن یه سری چیزا خوب نیست. تغییر شغل کار هیجان انگیزیه. به دست آوردن دوستای قدیمی که ازت دور شدن لذت بخشه. باید با زهرا حرف بزنم از دلش در بیارم. اومد و رفت من مشغول کار بودم،. شرمندگی خیلی حس بدیه. اما وقتی برای نگه داشتن یه نفر همه ی تلاشتو میکنی و نمیمونه دیگه شرمنده نمیشی. که عذاب وجدان نداری اما دلتنگی. دارم یه کارایی انجام میدم که امیدوارم به بهترین شکل ممکن انجام بشه. اگه نتیجه ای که میخوام از کارم بگیرم یه آژانس میگیرم نصفه شبی میرم بام تهران.

hesi-gharib.blogfa.com

به کجا چنین شتابان؟

http://www.hesi-gharib.blogfa.com/8901.aspx

به کجا چنین شتابان؟ می خوام از حس دلم بگم. شبای خدا رو دوست دارم واسه تنهاییاش. واسه آسمون بی انتهاش. واسه از تو گذشتن. واسه به من رسیدن. واسه تا آخر ابرا رفتن. واسه رو قله ی ماه نشستن. واسه دیدن برق چشمات. واسه لمس گرمیه نفسهات. واسه سوسو زدن ستاره ها به رنگ چشمات. واسه دیدن رویا تو وجود زیبات. تو نباشی ستاره ها نور ندارن. تو نباشی چشمای من خواب ندارن. تو نباشی خنده هام رنگ ندارن. تو نباشی شادیام جون ندارن. شبای خدا رو دوست دارم. واسه همین عاشقونه هاش. سال نوی همگی مبارک. Design By : Night Melody.