zendegi-to-zibast.blogfa.com
تولد یک موجود عزیزتولد یک موجود عزیز -
http://zendegi-to-zibast.blogfa.com/
تولد یک موجود عزیز -
http://zendegi-to-zibast.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Monday
LOAD TIME
0.4 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
1
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.391 sec
SCORE
6.2
تولد یک موجود عزیز | zendegi-to-zibast.blogfa.com Reviews
https://zendegi-to-zibast.blogfa.com
تولد یک موجود عزیز -
zendegi-to-zibast.blogfa.com
تولد یک موجود عزیز
http://www.zendegi-to-zibast.blogfa.com/9204.aspx
تولد یک موجود عزیز. نوشته شده در یکشنبه نهم تیر ۱۳۹۲ساعت 11:32 توسط پدر. یک شب با تب! سلام بر عزیز دل بابا. زمین بعضی آسمان بعضی دیگر است. قالب های پارس اسكین. خرید ام پی تری پلیر.
تولد یک موجود عزیز
http://www.zendegi-to-zibast.blogfa.com/9312.aspx
تولد یک موجود عزیز. اصلا روم نمیشه برات بنویسم. فک نمیکردم انقد تاخیر داشته باشم. ولی خوب باباتم دیگه. خیلی حرفا برای گفتن دارم برات. از سفرمون به قشم. ازاینکه همش داری می گی بریم مشهد. از اینکه ماشین میخواهی. با هزارتا حرف دیگه. راستی 5 شنبه هفته پیش رفتیم با هم بازار. یعنی میشه 7 اسفند. بارون آمد و همه جا خیس شده بود. من رفتم از شرف الاسلامی جوجه بگیرم. شما با مامان عزیزم تو میدان سبزه میدان داشتید کنار آقای حباب ساز فروش بازی می کردی. بعد آمدم نشستیم ناهار خوردیم. آخراش گفتی میخوام برم بازی.
تولد یک موجود عزیز
http://www.zendegi-to-zibast.blogfa.com/9207.aspx
تولد یک موجود عزیز. ببخشید هزار هزار میلیون بار. خیلی وقته برات ننوشتم. امروز روز عرفه است. برات بهترینها را آرزو میکنم. دیشب برات یه کفش خریدیم بعدشم رفتیم عطاویچ شام کفشت خوردیم. جالبش اینجاست که کفشت 24 تومان شد و شامش 30. چند تا شعر کامل حفظ شدی و می خونی. که ماهترینشون شاه میاد با لشکرش. خدم و حشم پشت سرش. شاهزاده ها دور و برش. دخترم بخواد واسه پسرش. میدونی که بهار زندگیمونی. دعا کن همه مشکلاتمون حل شه. راستی هفته پیش اولین سفرت با مامان عزیزم بدون من رفتید. سه شنبه صبح رفتید قم تا جمعه شب.
تولد یک موجود عزیز
http://www.zendegi-to-zibast.blogfa.com/9212.aspx
تولد یک موجود عزیز. یک شب با تب! دیشب تا صبح تب داشتی عزیزم. البته دیروز یعنی جمعه 23 اسفند 92 از صبح بی حال بودی و یه کم تب داشتی. کم کم تبت رفت بالا. دکترم رفتیم گفت ویروسیه خوب میشه استامینیفون داد و سفکسیم اگه دلت درد گرفت و یک آمپول دگزا که اگه تبت پایین نیمد یک سومش بزنیم. دیشب مامان عزیزم تا صبح دستمال خیس میذاشت رو سرت که تبت بیاد پایین. ساعت حدود 2.30 بود که گفتی:. مامان عزیزم میشه یه دقیقه اینو نذاری یه ذره من بخوابم. ایشالله هیچوقت مریض نشی عزیز دلم. برات بهترینها را همیشه میخوام و دعا میکنم.
تولد یک موجود عزیز
http://www.zendegi-to-zibast.blogfa.com/9304.aspx
تولد یک موجود عزیز. سه شنبه 17 تیر 93 از خونه مامان جونت زدیم بیرون. رفتیم هایپر می خرید کردیم و حدود ساعت 1 نیمه شب یا 1 بامداد چهارشنبه راه افتادیم سمت خونه. شما تو ماشین شروع کردی که بریم کربلا. گفتیم دعا کن امن بشه بریم. ولی ول که نمی کردی عزیزم. هق هق گریه میکردی. میگفتی باید بریم کربلا. نرسیده به وصال مامان عزیزم گفت سیکا باز بود. دور زدم تا شاید بریم تو مغازه یه چیزی بخوری یادت بره. خوبم بود چون انجا پر از بادکنک بود و شما سرت گرم شد عزیزم. ولی گریت خیلی من اذیت کرد. حدود ساعت 9 هتل بودیم. اول رفت...
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
زنی در آستانه سی و پنج سالگی
زنی در آستانه سی و پنج سالگی. از همه جا نوشت. تاريخ : شنبه دوم آذر ۱۳۹۲ 14:53 نویسنده : من. فکر میکردم امیر علی به دنیا بیاد همه چیز تغییر میکنه. البته تا الان که امیر علی 18 ماهه شده همینجوری بود. اما همیشه همه چیز پایدار نیست بعضی وقتا بعضی. زخمها مثل یه دمل چرکی می مونه یه دفعه در باز. میکنه و هر چی کثافت داخلش میریزه بیرون و خوب میشه. تا یه مدت دیگه ازدواج منو امیرم اینجوری شده این مسئله. اختلاف هم همون دمل چرکیه که دوباره در باز کرده. دیگه نمیدونم چی درسته چی غلط دوباره گریه مهمونم. و یه سری حرفای ت...
کــــــلبـــه تنـــــــــــــهایـــمـ
گور ﺑآﺑآﯼ ﺍﻭﻧآﻳﻰ ﻛ. ﻭ ﻗﺘﻰ ﺧﻮﺷ ﻦ، [ﻣﻴﺲ ﻛآﻟ ﺸﻮﻧﻴم] . ﻭ قﺘﻰ ﺗ ﻨﻬآ ﻣﻴﺸ ﻦ، [ﺭ ﻓﻴﻖ ﻓآﺑ ﺸﻮﻧﻴم] . پنجشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۴ ساعت 22:45 توسط MaNi. آنقدر غم در دلم هست! آنقدر غم در دلم هست! آنقدر حسرت در من هست! دوست دارم همه را! همین حال اتش بزنم! جانم نیز با من اتش بگیرد نابود شوم! این روزها چشم های من عجیب بارانیست .هر ثانیه اش اشک. چهارشنبه بیست و یکم مرداد ۱۳۹۴ ساعت 0:5 توسط MaNi. دلم براى کسى تنگ است. دلم براى کسى تنگ است کسى که بى من ماند . سى که با من نیست. کسى که من .همیشه دلم برایش تنگ مى شود. یکی ( شیته ).
کلبه تنهایی من
حرف هایی از جنس تنهایی. چقدر حرف دارم من. چقدر حرف دارم من. دلم مي خواهد فرياد بزنم. حالا هي شب مي شود. شب مي شود و من در مسير اين باد نشسته ام كه كاغذهايم را پريشان مي كند. و موهايم را پريشان مي كند و اشكهايم را بر گونه مي خشكاند. بگو ببينم اصلآ چيزي يادت مي آيد؟ چقدر حرف دارم من. دلم مي خواهد بپرسم چقدر طول كشيد تا مرا رساندي به اينجا كه الان ايستاده ام؟ به گمانم تو يك مژه بر هم زدي و يك جمله نوشتي و آسمان باريد بر سرمن. آسمان باريد ودنیای من متروك شد. گم شد. فراموش شد. چقدر حرف. . . . . نوشته شده در ی...
_ نقطه سره خط .
نقطه سره خط . دیگه واسم مهم نیس کجایی چکار میکنی. نه دیگه برام مهمی نه دیگه میگم بیا ببینمت. یه ساعت ک هیچی یه سالم بگذره بهت پی ام نمیدم. صد نفرن بیان زیر پستات قربون صدقه برن چیزی نمیگم. همون قدر ک برام مهم بودی بی اهمیت میشی. تاريخ یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۴ساعت 14:52 نويسنده ن ف س. اینکه بدونی هستن هنوز کساییکه منتظرتن و نگرانت میشن خیلی به آدم حس خوبی میده ، اما وقتی نمیتونی جواب این محبتا رو بدی ناراحتیت بیشتر و بیشتر میشه. اینا رو گفتم که پیش درآمدی باشه واسه حال این روزام. معذرت میخوام اگه کامنتاتو...
تولد یک موجود عزیز
تولد یک موجود عزیز. اصلا روم نمیشه برات بنویسم. فک نمیکردم انقد تاخیر داشته باشم. ولی خوب باباتم دیگه. خیلی حرفا برای گفتن دارم برات. از سفرمون به قشم. ازاینکه همش داری می گی بریم مشهد. از اینکه ماشین میخواهی. با هزارتا حرف دیگه. راستی 5 شنبه هفته پیش رفتیم با هم بازار. یعنی میشه 7 اسفند. بارون آمد و همه جا خیس شده بود. من رفتم از شرف الاسلامی جوجه بگیرم. شما با مامان عزیزم تو میدان سبزه میدان داشتید کنار آقای حباب ساز فروش بازی می کردی. بعد آمدم نشستیم ناهار خوردیم. آخراش گفتی میخوام برم بازی. جدیدا آدر...
زندگی
روز نه چندان دلچسب. دیروز شنبه بود دیشب کلی با مامانم صحبت کردم راجع به همه چیز ، برادرم خواهرهام ، وقایع اتفاقیه ، درددل کردیم و حرف زدیم . امشب ساعت یک و نیمه شب 2 شنبه . نمی دونم از کی شاکی باشم از خودم ، مامانم ، سرنوشتم و یا نعوذبالله خدا . اعصابم داغونه برای جر و بحث هایی که داشتم دلم نمیخواد فکر کنم . حرفهایی زدم که نباید میزدم . وای یعنی چی میشه؟ درد دل با پروردگار :. خدایا : زندگی سخته یا من سخت میگیرم؟ نوشته شده در سوم مهر 1391ساعت 0 قبل از ظهر توسط من و خودم. انجامشون میدم به زودی . بعد یک هفت...
زرین شهر
مستند ساز و تدوینگر سینما، فرزند عباس کیارستمی. وی تا کنون هفت فیلم مستند ساخته که مورد تحسین منتقدان قرار گفته است. فرزند عزت الله انتظامی. او آهنگساز موسیقی فیلم، نوازنده ابوا و مدرس موسیقی است که در سال 89 به عنوان چهره ماندگار موسیقی مورد تقدیر قرار گفت. بازیگر سینما و تلوزیون فرزند مظاهر مصفا. شاعر ادیب و استاد دانشگاه تهران دکتر مظاهر مصفا یکی از برجسته ترین قصیدهسرایان ایرانی بعد از ملک الشعرای بهار. بازیگر سینما و تلوزیون پسر بازیگر سینما انوشیروان ارجمند. عموی وی داریوش ارجمند. دوست میداریم، الب...
zendegi-va-porharfi.persianblog.ir
زندگی و پرحرفیهای من
Design By : pichak.net-.-.-. زندگی و پرحرفیهای من. یادش به خیر . وبلاگستان چه برو بیایی داشت. چقدر ذوق داشتیم که هر روز بیایم و از روی ریدر وبلاگهای بروز شده رو دنبال کنیم. غافل از اینکه موبایل های هوشمند از راه میرسند و شبکه های اجتماعی اونقدر فراگیر میشه که دیگه یادمون میره یه زمانی وبلاگی داشتیم و کلی باهاش حال میکردیم و دفترچه خاطرات مون بود! چه دوستای خوبی رو تو همین دنیای مجازی پیدا کردم . یعنی واقعا دیگه عمر وبلاگ نویسی سر اومده؟ تو تا حالا هشتصد و نود و ده سالت شده؟ ما کی فوت می کنیم؟ ببین عزیزم ...
ღ عشق ღ
بعضی چیز هارو باید بنویسم. نه برای اینکه همه بخونن و بگن چه عالیه. برای اینکه خفه نشم. پنجشنبه سیزدهم تیر 1392 ] [ 0:35 ] [ admin ]. کسی محرم اسرارکسی نیست. یکشنبه بیست و دوم تیر 1393 ] [ 18:41 ] [ admin ]. هنوز هم نفس یک "گرگ پیر". می ارزد به صد "شغال امروزی". زنده باد رفیقان قدیم. چهارشنبه بیست و یکم خرداد 1393 ] [ 20:58 ] [ admin ]. فریدون فروغی چه زیبا میگفت:. اگر یاد کسی هستیم. یکشنبه بیست و یکم اردیبهشت 1393 ] [ 18:44 ] [ admin ]. مهلت بده لعنتی . . . . میروم . . . خدایا برگرد . . . شایدهفته ای یک ...
زندگی یا مرگ
کیمیای عشق ازهرعنصری طلا میسازد کافی است ان در قلب خود بیابیم. براى شادى ، سلامتى و تعجیل در فرج امام زمان (عج) 3 صلوات بفرستید. مى گویند این صلوات خواص عجیب و فوق العاده اى دارد و حتى ذکر کرده اند که: زنى هوسران که با پسر خود زنا کرده بود به خاطر اینکه در هر شب پنجشنبه بعد از نماز این صلوات را مى خواند مورد بخشایش قرار گرفت:. م ح م د و آل م ح م د و ب ار ک ع لى. م ح م د و آل م ح م د ک ا ف ض ل م ا ص ل ی ت و ب ار کت و ت ر ح م ت ع ل ى. ا ب راهیم و آل ا براهیم ا ن ک ح مید م جید و ل ع ن ة الله ع ل ى. نوشته شد...
