zendegiye-zibaye-man.blogfa.com
زندگی زیبای منزندگی زیبای من - داستان ، شعر ، خاطره
http://zendegiye-zibaye-man.blogfa.com/
زندگی زیبای من - داستان ، شعر ، خاطره
http://zendegiye-zibaye-man.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
0.3 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
19
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.297 sec
SCORE
6.2
زندگی زیبای من | zendegiye-zibaye-man.blogfa.com Reviews
https://zendegiye-zibaye-man.blogfa.com
زندگی زیبای من - داستان ، شعر ، خاطره
زندگی زیبای من
http://www.zendegiye-zibaye-man.blogfa.com/9007.aspx
داستان ، شعر ، خاطره. می خواستم به دنیا بیایم، در یک زایشگاه عمومی. پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی! پدر بزرگم گفت: مردم چی میگن؟ می خواستم به مدرسه بروم، همان مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! مادرم گفت: مردم چه میگن؟ به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! پدرم گفت: مردم چی میگن؟ با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. خواهرم گفت: مردم چی میگن؟ می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. گفتند: مردم چی میگن؟ مردمی که عمری ...
زندگی زیبای من - حرف های سر بسته ی یک زن و مرد ایرانی !
http://www.zendegiye-zibaye-man.blogfa.com/post-8.aspx
داستان ، شعر ، خاطره. حرف های سر بسته ی یک زن و مرد ایرانی! نامه یک زن ایرانی به مرد هموطنش". پیاده از کنارت گذشتم، گفتی: "قیمتت چنده خوشگله؟ سواره از کنارت گذشتم، گفتی: "برو پشت ماشین لباسشویی بشین! در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود. در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود. زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی. در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من. در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی. من با تو برابرم، مرد.
زندگی زیبای من
http://www.zendegiye-zibaye-man.blogfa.com/9011.aspx
داستان ، شعر ، خاطره. سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم. یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم. سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت...
زندگی زیبای من
http://www.zendegiye-zibaye-man.blogfa.com/posts
سه شنبه سی ام مهر ۱۳۹۲. دوشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۱. پنجشنبه دوم شهریور ۱۳۹۱. چهارشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۰. نشانه های فقر . سه شنبه نهم اسفند ۱۳۹۰. دوشنبه یکم اسفند ۱۳۹۰. شنبه هشتم بهمن ۱۳۹۰. شنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹۰. حرف های سر بسته ی یک زن و مرد ایرانی! شنبه پنجم آذر ۱۳۹۰. سه شنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۰. بچه های دهه شصت بخوانند . پنجشنبه پنجم آبان ۱۳۹۰. یکشنبه هفدهم مهر ۱۳۹۰. چرا ژاپن پیشرفته شد؟ چهارشنبه بیست و سوم شهریور ۱۳۹۰. هرزه گی دو سو دارد. سه شنبه پانزدهم شهریور ۱۳۹۰. ده فرمان برای زندگی.
زندگی زیبای من
http://www.zendegiye-zibaye-man.blogfa.com/9111.aspx
داستان ، شعر ، خاطره. شاگردی از استادش پرسید: استاد منطق چیست؟ استاد کمی فکر کرد و گفت: گوش کنید ، مثالی میزنم. دو مرد پیش من می آیند ، یکی تمیز و دیگری کثیف ، من به آنها پیشنهاد میکنم حمام کنند شما فکر میکنید کدام یک این کار را انجام میدهند؟ هر دو شاگرد یک زبان جواب دادند: خب مسلما کثیفه! استاد گفت: نه ، تمیزه. چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آنرا نمیداند ، پس چه کسی حمام میکند؟ در این زمان شاگردها میگویند: تمیزه. استاد جواب داد: نه! شاگردها این بار گفتند: کثیفه! استاد گفت: نه ، هر دو! بارانیم...
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
ندای آغاز
http://www.nedaye-aghaz.blogfa.com/post-58.aspx
رمضان مبارک. اول بر شما و بعد به خودم. تبریک. نه به جهت شادی بی حد و مرز. برای اتفاق خوب. مهمانی میمون. مهمانی که باید ارجش نهیم. از این برنامه ها سالی یک ماه اجرا می شود. و آن را او آفرید برای ما. برای ما آفرید تا فرصتی باشد برای ما. و چقدر او به فکر ماست. مهمانی برگزار می کند نه برای به رخ کشیدن ابهتش، بلکه برای برگشتن ما. برگردیم. به عقب نگاه کنیم. پشت سرمان شاید اتفاقاتی باشد برای حسرت خوردن. برای مغذرت خواهی شان. که عمرمان گذشت به نافرمانی. به غفلت. به پشت گوش انداختن. حرفی از جنس زمان نشنیدم.
ندای آغاز
http://www.nedaye-aghaz.blogfa.com/post-65.aspx
اسکار و از این حرفا . . ! بدون مقدمه های رایج و کلیشه ای و وقت گیر معمول و غیر معمول، جان سخنم یا همان خط خطی قدیمم را برایتان می گویم. شاید نظر شما در نقطه مقابل این خط خطی ها باشد لکن اصل را بر این می گیریم که هر کسی قادر به گفتن نظر خویش است. بنده خود، چند و چندین (نه زیاد! انتقاد جالب و از نظر خود، جدی، به جدایی . . . دارم. نه فقط از بابت ساختار و چیدمان عناصر سازنده یک فیلم، بلکه از نظر قصه هم. نکته ی دیگر این که به غلط و اشتباه سیاست و هنر را در هم داخل می کنیم(تعبیری از این بهتر به ذهنم نرسید!
ندای آغاز
http://www.nedaye-aghaz.blogfa.com/post-59.aspx
با این وجود به پایانش بیست روز مانده. بیست روز طلایی و زرد ناب. فرصت و فرصت و فرصت. فعلا نمی خواهم به مانده اش فکر کنم که اگر این طور شود رجایی می شود برای ادامه گناهانم که بر عکس آن به رفته اش می اندیشم تا خوفی باشد از آن چه کرده ام و بی هیچ ترسی نافرمانی اش کردم در این ده روز پشت سر. صادقانه بگویم. روز اول آن قدر دیر گذشت که گمان بردم نه تنها تا پایان ده روز بلکه تا آخر ماه نیز همین گونه خواهد گذشت. با خود گفتم پس فرصت هست برای عذر تقصیر بردن. مجال هست برای بازگشت. حرفی از جنس زمان نشنیدم. هیچ چشمی عاش...
ندای آغاز
http://www.nedaye-aghaz.blogfa.com/post-63.aspx
به خاطر یه مشت نمره. هر دانشجویی به اینجای سال که می رسد، غوغایی عجیب و غریب در دلش پیدا می شود. از جمع آوری تحقیق های کپی پیستی که بگذریم و جزوه های کپی گرفته را رد کنیم می رسیم به التماس از اساتید. بدتان نیاید به خاطر انتخاب عنوان. ممکن است در ظاهر امر صحبت کردن یا چیزی شبیه به این باشد اما در باطن همان التماس برای دادن نمره بیشتر برای بالابردن معدل های خراب و افتضاح است. عده ای کلاس ها را به بهانه تنبلی نیامده اند و حال می خواهند با التماس حاضری شان خورده شود. ۶- به موضوع ترم آخر بودن و دو رقم شماره د...
ندای آغاز
http://www.nedaye-aghaz.blogfa.com/post-66.aspx
نوروز امسال تلویزیون یا بهتر بگویم: رسانه ملی مان ملی تر از سال و سال های قبل حاوی پیام های خوب و بد زیادی بود. خوب بودنش از حیث بازشدن سد ورود فیلم های به روز در آن بود که البته و معمولا در تمام طول سال، این سد بسته شده و در ایام نوروز تنها و تنها برای جلوگیری از رفتن ملت همیشه در صحنه به سمت رسانه های اجنبی و بنگاه های دروغ پردازی(! ماهواره ای تشکیل می شد. اتفاقی که با تمام شدن ایام نوروز در همین روزهای اخیر هم، می شد به راحتی مشاهده کرد. به نظر می رسد در رسانه ملی مان یک مرجع تقلیدی به وجود آمده که نا...
ندای آغاز
http://www.nedaye-aghaz.blogfa.com/post-67.aspx
گاهی اوقات صاف می دود. مثل افسر سال ها در ارتش کار کرده. منظم و قدم به قدم. بی آن که تغییری در جهت و راستای قدم قبلی به بعدی احساس کند. به اش آموخته اند و او نیز لاجرم عادت کرده به راست راه رفتن. اگر محیط پیرامونش ساکن باشد یعنی به قول اهالی فیزیک هوا جریان نداشته باشد دودش مانند یک خط راست بالا می رود. می رود تا تأثیر بنیادش که به راهش انداخته را از بین ببرد. آن وقت مثل افسر ارتشی بازنشسته ای می ماند که هر جور دلش بخواهد راه می رود و دور خودش دایره می زند و بالا می رود. حرفی از جنس زمان نشنیدم. به خاطر ...
ندای آغاز
http://www.nedaye-aghaz.blogfa.com/post-62.aspx
آه، اتاق من. اتاق خوب من. زیبای خفته(اما نه! چارچوبت نگه دارنده قلب من است در درونت. و درت ورودی دلت به روی من است. ای بیننده تمام غم ها و اندوه ها و نگرانی ها و اضطراب های من. صاحب همه ی شادی ها و خنده ها و قهقهه های من. قالب صاف و صوف آفتابی که روی زمینت می افتد را دوست دارم. دوست دارم درونش دراز بکشم و سقفت را نگاه کنم. زیبایی ندیده شدنت را. تنها پنجره ات قبله من است به روی بینهایت. به روی هستی و خالقش. از آن، بیرونت پیداست. که اگر آن هم نبود درونت جذابیت خاص خود را دارد. آه، اتاق من . . .
ندای آغاز
http://www.nedaye-aghaz.blogfa.com/post-61.aspx
مگر آنها هنرمند نبودند؟ آیا تا به حال شده از خود بپرسیم که در میان نام و یاد هنرمندان ما، ممکن است خاطره هنرمندانی باشد که نم نم در حال گوشه گیر شدن اند؟ هنرمندانی که به عنوان قهرمان می نامیمشان. هنرمندانی که در ظاهر کار خشن و به دور از روح لطیف هنرمندانه شان باطن کارشان، بسیار نغز و دلکش می نمود. تا به حال پرسیده ایم چرا به جای تبریک تولد فلان هنرمند مثلا تبریک تولد حاج همت را نمی گوییم؟ مگر نمونه های کمی از این نابغه های رزمی و دفاعی داشتیم؟ مگر آن ها حرف متفاوت نزدند؟ حرفی از جنس زمان نشنیدم. هیچ چشمی...
ندای آغاز
http://www.nedaye-aghaz.blogfa.com/cat-1.aspx
لذت ها (قسمت چهارم). به ساعت نگاه مي كنيد. واضح است كه كمتر از سه يا چهار دقيقه به زمان افطار مانده. آنقدر در روز كارهاي مختلف انجام داده ايد كه براي چندمين بار وسوسه ي تشنگي سراغتان مي آيد. آن قدر گرسنه ايد كه فكر مي كنيد بعد از شروع اذان لحظه اي به سفره امان نخواهيد داد. و لحظه ي شكر فرا مي رسد. لحظه ي اذان. الله اكبر . . . الله اكبر . . . بعد از اين تفكرات ديگر آن صف بندي غذاها بي معنا مي شود. سعي مي كنيم در هر قاشقي كه درون دهان مي بريم و لقمه اي كه با دندان هايمان مي جويم شكري باشد به اندازه ي ي...
ندای آغاز
http://www.nedaye-aghaz.blogfa.com/cat-4.aspx
چه بخواهيم و چه نخواهيم، گذشته را از منظر حال مي بينيم. قدر مسلم آن كه اعمال و رفتار رفتگان زماني براي ما معاني قابل دركي دارد كه به كنه انگيزه ها، تضاد منافع و موقعيتي كه در آن زيسته اند، تا حدودي نزديك شويم. به همين دليل ساده، در اين نمايش اصراري به بازسازي مو به موي تاريخ نبوده است. لذا اجازه بدهيد جمله اي از كورت ونه گات برايتان نقل كنم:. در اين نمايش حضرت والا را با بازي خوب و تحسين برانگيز مهدي سلطاني مشاهده مي كنيم و عاطفه رضوي در سه نقش منير، پوران و سرور ظاهر شد كه از نظر بنده در ايفاي نقش منير ...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
19
zendegiye-sadeye-man.blogfa.com
.: زندگــے ساده ـے مـــטּ :.
زندگے ساده ے مט :. با زندگے نساز . زندگے رو بساز. يهو בيگہ בوستش ن. بہ خوבت ميگے اصلأ واسہ چے בوستش בارم . مگہ چے בاره ڪہ از همہ بهتر باشہ؟ مטּ ڪہ خيلے از اوטּ بهترم. ڪہ اصلأ واسہ چے اينقבر خودتو. يهو يہ چيزے ياבت. مياב يہ چيز خيلے ڪوچيڪ. يہ حرف , يه لبخن. و بعב . هميטּ . بشے ڪہ نمےتونے فراموشش. چهارشنبه هفتم اسفند 1392 12:23. Mr MemCY .: -. بشوב یا ל ﮧ. روزے مے رسב ڪﮧ בلت. براے هیچڪس به انבازه ے مל. تنگ ל خواهב شב. تڪرار בوباره ے مל. روزے دیگر ל یستم. جمعه بیست و پنجم بهمن 1392 20:59. Mr MemCY .: -. مט گری...
zendegiye sagi
دنیای مــــــــن دنیای مــــــــــــا
دنیای من دنیای ما. بيا لبخند بزنيم بدون انتظار هيچ پاسخي از دنيا . . . جشن رهایی از اسارت نفس و شکوفایی ایمان و یقین. عید سرسپردگی و بندگی. عید نزدیکی دلها به قرب الهی مبارک باد. نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم آبان ۱۳۸۹ساعت 13:41 توسط RaHa Jo0oN. چه قدر دوست داشتم تمام دلتنگي هاي اين روز ها را با كسي تقسيم مي كردم ،. و يا كسي بود براي گوش دادن و درد دل كردن ، بماند كه آنقدر فاصله زياد شده كه هرچه فرياد مي زنم گويا صدايم را نه تو مي شنوي و نه هيچ كس ديگر. بای همگی برای همیشه! پن4: رفتن من بهتر از موندنمه.
سایه روشن های یک زندگی دو نفره
نگارش در تاريخ شنبه یکم بهمن 1390 توسط حانیه. چندی پیش برای بالا بردن کلاس سایه روشنمان ، اتصالاتی در تنظیمات وبلاگ به دامنه ای به نام. بعد از پرس و جوهای گوناگون به این نکته پی بردیم که دامنه به تنهایی کافی نمی باشد و هاستی در کنار آن برای تکمیل کلاس کار نیاز است. بعد از پرس و جوهای گوناگون از سایتهای مختلف و میزبانی های پر رنگ و لعاب ، بالاخره یکی را انتخاب و در ساعاتی متوالی ، اقدام به نصب وردپرس و چپاندن کل مطالب وبلاگ به درون هاست مذکور نمودیم. باشد به حساب تنوع طلبی مان . بعد از مدتها سفره صبحانه.
زنـــدگی شیـــریـــن
آنجا که عشق فرمان می دهد،محال سر تسلیم فرود می آورد. نوشته شده در چهارشنبه یکم مهر ۱۳۹۴ساعت 14:10 توسط من و عشقم. تقدیم به همسر عزیزم. مخاطب عاشقانه های من ؟ زن نبوده ای که بدانی دستهای مردانه ات که در دستم باشد حکم تمام دنیا را برایم دارد ! من عاشق مردی شده ام که در روزهای بارانی برای دلم چتر میگیرد ! مرد رویاهای من ؟ بگذار هرچه میخواهد بشود ! تا وقتی دستهای گرمت را در دست دارم خوشبختم ! بگذار زمان از حسادت بترکد ! من عاشق مردی هستم که زمین مانند او ندارد ! من بی تو ! از تمام آفرینش بیگانه ام ! نوشته شد...
zendegiye-zibaye-man.blogfa.com
زندگی زیبای من
داستان ، شعر ، خاطره. طبیعت ، انسانهای ضعیف را می بلعد. پس بکوش و دانا باش. نوشته شده در سه شنبه سی ام مهر 1392ساعت 10:27 توسط کورش. شاگردی از استادش پرسید: استاد منطق چیست؟ استاد کمی فکر کرد و گفت: گوش کنید ، مثالی میزنم. دو مرد پیش من می آیند ، یکی تمیز و دیگری کثیف ، من به آنها پیشنهاد میکنم حمام کنند شما فکر میکنید کدام یک این کار را انجام میدهند؟ هر دو شاگرد یک زبان جواب دادند: خب مسلما کثیفه! استاد گفت: نه ، تمیزه. چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آنرا نمیداند ، پس چه کسی حمام میکند؟ یک رو...
زندگی دوباره
همدلي و همفكري براي مبارزه با اعتياد. قسمت دوم مقاله کنگره60. به نام خداوند هستیبخش. در کنگره60 به فرد مصرفکننده خواهان رهايي مسافر اطلاق میشود که سه سفر را در پيش رو دارد:. سفر اول: از آغاز درمان تا بازسازي سيستم شبه افيوني بدن که حدود يازده ماه طول میکشد. سفر دوم: از بازسازي سيستم شبه افيوني و قطع مواد تا رسيدن به خود (خودشناسی) که پايان آن مشخص نيست. سفر سوم: از رسيدن به خود تا رسیدن به خدا(خداشناسي) که هیچوقت پايان ندارد. با احترام و تشکر فراوان از جناب میلاد عیدی. نوشته شده در 93/09/17. گروه سوم هم ...
به سوی عشق
دل ، حرم خداست، پس جز خدا را در حرم خدا جاي مده. الهی به محسن بن علی ع. تفاوت در نحوه مقابله با استرس یا فشار روانی. یافتن فرعون و معجزه ی قران. یافتن شغل سوالات متقاضی. توصیه به دختر خانم ها برای ازدواج. توقف روابط از سوی خانمها. از سرماخوردگی تا ایدز. خانه احسان حضرت زهرا (س) حتما ببینید. به زور عروش شدم. عشقم رو پیدا کردم. یادداشت های یک نیمه. زندگی نصفه مشترک ما. مسایل جنسی قبل و بعد از ازدواج. خیلی دلم گرفته خیلی. بهترين عشق* * *تنهاترين عشق. روشهای سرمایه گذاری در بورسهای ایران. کمک به نیازمندان (1).
شاكي
قلبم درد گرفت وقتی این مطلب رو خوندم. خیلی خوشحالم که از اون مملکت اومدم بیرون. کثافت ها, آشغال ها. خیلی متاسفم که خیلی از ایرانی ها و حتی خارجی ها فکر می کنن که امثال من فقط برای آزادی حجاب و تفریح از مملکت زدن بیرون. تجمع دانش آموزان شین آبادی در اعتراض به "نصف شدن دیه" مقابل ساختمان ریاست جمهوری. استان وایر- دختران دانش آموزان شین آبادی به همراه خانواده های خود روز شنبه بیست و پنجم مرداد ماه در اعتراض به "نصف شدن دیه به. نوشته شده توسط نيوشا در ساعت 2:45 PM. این نامه که به امضای ۷۰ روزنامهنگار ایرانی ...
زندگی کن...
به تمام قاصدک ها بگویید من جزء برگشتنش آرزویی ندارم. بعد دو سال و شیش ماه بهم خیانت کرد. 8 ساعت از فهمیدنم میگذره. اهنگی روزی که باهاش اشنا شدم داره میخونه. هیچوقت فکر نمیکردم اخرش ینطوری بشه. تاری خ سه شنبه بیستم فروردین 1392ساع ت 17:44 نویسنده پریماه. بی خیال تر از همیشه ای ، بی وفاتر از گذشته ای ، با آن دل سنگت مرا تنها گذاشتی و داری میروی . . . نه فکر آنکه مرا وابسته کرده ای به خودت ، نه یاد آنکه خاطره ها نمی سوزاند دلت . . . پشت سرت جا گذاشته ای . . . اما هنوز دوستت دارم! چه هر کووفت دیگر ی. دنبال ک...
♥آلما♥
من آمده ام وای وای. سلام دوستای عزیز تر از جوووووون قررربون همتون بررررم شرمنده نبودم ی 10 ماهی :) زندگیه دیگه پستی بلندی داره. اوووف اینجا فوق العاده گرمه. راستی عبادات همتون قبول درگاه الهی. فعلا صرفا جهت اطلاع ک من برگشتم دوستون دارم .الکی :D. نوشته شده در سه شنبه 1393/04/31. ساعت 18:11 توسط alma. مستاجرم خانمی ۴۰ سن به بالان بعد خیلی حسود و ایش. اومده میگه من آرم {عارم} میشه تو صاحب خونمی. یعنی چی مثلا . بعد میگین آلما چرا دپرس شده.بخدا چند وقته رو مخمه . چنان جوابی بهش میدادم که . حالم بهتر بشه میام...