ZIBAEISM.BLOGFA.COM

bbyebdel.blogfa.com

شِکستـــــهـ هـای بُغـض نَشــــکستــهـــ - ×بی وجدان

http://www.bbyebdel.blogfa.com/post/170/×بی-وجدان

ش کسته های ب غض ن شکسته. چه رنجی می ک ش د آن ک س که ا نسان ا ست و ا ز ا حساس س رشار ا ست. درون سینه ام پژمرده حالی ست. اگرچه در نگاهم بی خیالی ست. ولیکن مردمان این حوالی. همه از سر مستند و از وجدان خالی. من از دنیای شما نیستم . خدای شما را نمی پرستم . مخاطب خاص ندارم . یک بار قلبم طپید ، به یکباره. و همه ی عشقم واژگون شد . یک منم و یک حس و یک دل. با حرفهای مانده در گلو. که نگفته می داندشان . ولی با خنده بخوانند. آنقدر دستهایت را باز نکن. کسی تو را در آغوش نمیگیرد. ایستادگی همیشه تنهایی می آورد. ح بس نف س.

bbyebdel.blogfa.com

شِکستـــــهـ هـای بُغـض نَشــــکستــهـــ - × فریاد...

http://www.bbyebdel.blogfa.com/post/176/×-فریاد-

ش کسته های ب غض ن شکسته. چه رنجی می ک ش د آن ک س که ا نسان ا ست و ا ز ا حساس س رشار ا ست. نفس در سینه ام جاریست. هوس را هیچ جایی نسیت. از بیگانگی هایم در این غربت کمی باقی ست. صدا کردم به فریادی به یکباره. که حتی دل سنگین کوه هم لرزید. باز بارید. باز، بارید. اما دگر فریادم بی صدا ماندست و. نگاهم رو به تاریکی ست. من از دنیای شما نیستم . خدای شما را نمی پرستم . مخاطب خاص ندارم . یک بار قلبم طپید ، به یکباره. و همه ی عشقم واژگون شد . یک منم و یک حس و یک دل. با حرفهای مانده در گلو. که نگفته می داندشان .

bbyebdel.blogfa.com

شِکستـــــهـ هـای بُغـض نَشــــکستــهـــ - × زمستان

http://www.bbyebdel.blogfa.com/post/171/×-زمستان

ش کسته های ب غض ن شکسته. چه رنجی می ک ش د آن ک س که ا نسان ا ست و ا ز ا حساس س رشار ا ست. کسی میان راه منتظرم نیست. درون سینه خفته است این دل. در این وحشت تاریک و سرد زمستانی. قرار بر ماندن آرام و قرار در من نیست. فرار می کنم از سقوط یک احساس. که مرا تا خیالی دروغین برد. کمی نگاه بسوی تو می بارد. از این نگاه ها تو را رهایی باد. صلابت یک کوه دگر نداری تو. پس از آنکه اوج و قله ات دیدم. نه دگر کسی بمن دل داد. نه دگر کسی زمن دل خواست. من از آن نگاه ها سیرم. که همه دروغ و نیرگند. در غم این باختن باشم.

bbyebdel.blogfa.com

شِکستـــــهـ هـای بُغـض نَشــــکستــهـــ - × مرگ

http://www.bbyebdel.blogfa.com/post/173/×-مرگ

ش کسته های ب غض ن شکسته. چه رنجی می ک ش د آن ک س که ا نسان ا ست و ا ز ا حساس س رشار ا ست. بوی مرگ می دهم. نفس، گندیده در سینه. شدم در گیر یک کینه. از این نا مردمان. کمی صبرم کمی طاقت. به من افسرده حالم ده. که من م ردم. درونم هیچ نبضی نیست. کمی از مرگ نجاتم ده. من از دنیای شما نیستم . خدای شما را نمی پرستم . مخاطب خاص ندارم . یک بار قلبم طپید ، به یکباره. و همه ی عشقم واژگون شد . یک منم و یک حس و یک دل. با حرفهای مانده در گلو. که نگفته می داندشان . ولی با خنده بخوانند. آنقدر دستهایت را باز نکن. ح بس نف س.

bbyebdel.blogfa.com

شِکستـــــهـ هـای بُغـض نَشــــکستــهـــ - ×باز باران...

http://www.bbyebdel.blogfa.com/post/177/×باز-باران-

ش کسته های ب غض ن شکسته. چه رنجی می ک ش د آن ک س که ا نسان ا ست و ا ز ا حساس س رشار ا ست. باز باران بی بهانه. در نگاهم زد جوانه. شور و شوقی بچگانه. خیس ، خسته ، مست. نخی سیگار هم در دست. من ز تکرار ضربت های قلبم سخت آشفته. آنهمه تشویش را او از نگاهم خوب خوانده. دگر طاقت بی تابی ندارم. طاقت این طپش های پنهانی را ندارم. ستمگر بوده ام شاید. ولی من عادت اینقدر تنهایی را ندارم. شانه از غم فردایم تکاند و نفهمید که من از امروز خود دلگیر بودم. من از دنیای شما نیستم . خدای شما را نمی پرستم . مخاطب خاص ندارم .

bbyebdel.blogfa.com

شِکستـــــهـ هـای بُغـض نَشــــکستــهـــ - × اَفسارگسیخته

http://www.bbyebdel.blogfa.com/post/180/×-اَفسارگسیخته

ش کسته های ب غض ن شکسته. چه رنجی می ک ش د آن ک س که ا نسان ا ست و ا ز ا حساس س رشار ا ست. خواب می بینم ، حقیقت. زار می زنم اندوه درون را. ای تو ، در سقوط اوج بگیر. نگو من مرده ام آیا؟ نگو زندگی را چه می شود آیا؟ در آستانه پرواز روحم را به خاک سپردم. و با لبخند راهی شدنم را دیدم. نگو تو را چه می شود آیا؟ که مرا افسار ، گسیخته است انگار. غرق سکوت تو گشتن و دوباره زنده بازگشتن. من آن گمگشته ای هستم که. در چشم تو پیدا نیست. بیا از راه من بگذر. دوباره سر براهم شو. من از دنیای شما نیستم . خدای شما را نمی پرستم .

bbyebdel.blogfa.com

شِکستـــــهـ هـای بُغـض نَشــــکستــهـــ - × به یاد آر...

http://www.bbyebdel.blogfa.com/post/183/×-به-یاد-آر-

ش کسته های ب غض ن شکسته. چه رنجی می ک ش د آن ک س که ا نسان ا ست و ا ز ا حساس س رشار ا ست. به یاد آر ، آن شکوه پری وار را در آستانه فصلی سرد. که آفتاب از برای او جنگید و غزال در ستایشش تن داد. به یاد آر ، آن اتشکده دو چشم را که دل نذرش می کردیم. به یاد آر ، سکوتی که با نفس آرامی شکسته می شد. به یاد آر ، ارتعاش دل را آنگاه که ظهور می کردیم. به یاد آر . تا لحظه های مرده به قیامت ذهنت باز گردند. آری به یاد آر. من از دنیای شما نیستم . خدای شما را نمی پرستم . مخاطب خاص ندارم . یک بار قلبم طپید ، به یکباره.

bbyebdel.blogfa.com

شِکستـــــهـ هـای بُغـض نَشــــکستــهـــ -

http://www.bbyebdel.blogfa.com/post/169

ش کسته های ب غض ن شکسته. چه رنجی می ک ش د آن ک س که ا نسان ا ست و ا ز ا حساس س رشار ا ست. من زخم خورده ی تفکری هستم که جان سگ دارد. می ترسم از هار بودن آن افکار. من از دنیای شما نیستم . خدای شما را نمی پرستم . مخاطب خاص ندارم . یک بار قلبم طپید ، به یکباره. و همه ی عشقم واژگون شد . یک منم و یک حس و یک دل. با حرفهای مانده در گلو. که نگفته می داندشان . ولی با خنده بخوانند. آنقدر دستهایت را باز نکن. کسی تو را در آغوش نمیگیرد. ایستادگی همیشه تنهایی می آورد. بي من هوا سرد است،. الان گرمی نمی فهمی. ح بس نف س.

bbyebdel.blogfa.com

شِکستـــــهـ هـای بُغـض نَشــــکستــهـــ - ×غوغای ماه...

http://www.bbyebdel.blogfa.com/post/178/×غوغای-ماه-

ش کسته های ب غض ن شکسته. چه رنجی می ک ش د آن ک س که ا نسان ا ست و ا ز ا حساس س رشار ا ست. هیس اینجا صدای بغض وارونه ست. نفس ها از درون پر از درد و پر از کینه ست. لبم از خنده سرشار است. ولی از گوشه چشمم چه شبنموار اشک می ریزد. خموشم در پناه شب ،در این فکرم. که چه غوغایی این ماه، در آغوش شبش دارد! من از دنیای شما نیستم . خدای شما را نمی پرستم . مخاطب خاص ندارم . یک بار قلبم طپید ، به یکباره. و همه ی عشقم واژگون شد . یک منم و یک حس و یک دل. با حرفهای مانده در گلو. که نگفته می داندشان . ولی با خنده بخوانند.

bbyebdel.blogfa.com

شِکستـــــهـ هـای بُغـض نَشــــکستــهـــ - ×آخر...

http://www.bbyebdel.blogfa.com/post/179/×آخر-

ش کسته های ب غض ن شکسته. چه رنجی می ک ش د آن ک س که ا نسان ا ست و ا ز ا حساس س رشار ا ست. از عاشقی ها آخرینش هم گذشت. آن غزل های خروشان آب شد. اولین باری که دستم را فشرد. آخرین لرزش دل در سینه ام احساس شد. کم نبود از بهر من غصه و غم. همه را چون رود برد. با بارشی این دلم سیلاب شد. صبوری کردم و دل را خموشش ساختم. باز هم از آتش چشمش طاقت من طاق شد. نفسم درون سینه ماند و. بغض من بیدار شد. از سرم بیرون نرفت آن خاطرش. تا واپسین لحظه ،لحظه به لحظه یاد شد. شاید به امید صبح این شب است. من از دنیای شما نیستم .