sarekoocheh.wordpress.com
دسامبر | 2009 | سر کوچه(دسترسي به راحتي مقدور نيست)
https://sarekoocheh.wordpress.com/2009/12
سر کوچه(دسترسي به راحتي مقدور نيست). به sr82.wordpress نقل مکان کردم. Archive for دسامبر 2009. با همه مردم شهر تنهایی. تمام شد …. دسامبر 25, 2009 at 19:49. نوشته شده در Uncategorized. بلیط بخت ازمایی پوچ بود. تهران و …؟ دسامبر 25, 2009 at 19:47. نوشته شده در Uncategorized. مثل همه روز های دیگه بود پیاده رو خیابون. درخت های بلند که بر عکس من چترشون رو تو 2 فصل اول سال با خودشون می اوردن. خیابون رو با خط های وسطش دوره می کردند. بیدارش نکردم اخه دیشب شب سختی بود حداقل 50 نفر میشدند. سالگرد ازدواج من با اون.
sarekoocheh.wordpress.com
سپتامبر | 2009 | سر کوچه(دسترسي به راحتي مقدور نيست)
https://sarekoocheh.wordpress.com/2009/09
سر کوچه(دسترسي به راحتي مقدور نيست). به sr82.wordpress نقل مکان کردم. Archive for سپتامبر 2009. Leave a comment ». اين رو ميشد از پارچه هاي سياه فهميد. اين رو از صداي گريه ها. حجم دسته گل ها ميشد فهميد. يك روز برفي بود. و تو رفته بودي. و من هنوز رفتن ات را باور نمي كنم. سپتامبر 30, 2009 at 08:30. نوشته شده در Uncategorized. قسم به خدای انگور. قسم به برگ مو. قسم به سرخی شراب. سلامتی روز های بهتر. سپتامبر 25, 2009 at 20:40. نوشته شده در Uncategorized. برف مو هایم را سفید کرد. سپتامبر 13, 2009 at 09:59.
hesamedin.wordpress.com
بشنو از نی | Senti Della Nay | Page 2
https://hesamedin.wordpress.com/page/2
امید عافیتم بود، روزگار نخواست. یاد تو ، مست. سحر آنگاه ، می بردم. عاقبت روح ،اوج می گیرد. می رود تا فرا سوی درجات. رحم الله من یقرا. On August 3, 2011 at 5:26 pm Leave a Comment. حباب وار، بر افشانم از نشاط ، کلاه. گاهی بلای عشق اندیشه ی تورا ویرانه و تبه شده بر باد میدهد. وانگاه آرزو تب دار و خیره سر دشنه به دست دیده ی جلاد می دهد. هر روز صبح زود از خواب می پرد خورشید شب نشین شده از اشتیاق تو. می لرزد این جهان. در دل صدای تیشه ی فرهاد می دهد. On July 21, 2011 at 8:25 pm Comments (3). این شوره زار را.
hesamedin.wordpress.com
July | 2014 | بشنو از نی
https://hesamedin.wordpress.com/2014/07
شب رسید و خیال ، با تب و لرز. ترسم امشب که توبه را شکنم. عطر لبهات ، می کشد دهنم. چشمم به عکس تو افتاد. خاطراتت گذاشت سر به سرم. میزد از لای پنجره مهتاب. خنده ات ، گونه ات ، نگات. بازم امشب خیال توبه شکست. بوی لب هات می دهد. On July 12, 2014 at 6:08 pm Comments (5). 8212;—————————————————————. شب رسید و خیال ، با تب و لرز. حکایات عاشقانه ی مناره های مسجد جامع یزد. Where is my mind? امشب ، مثل هر شب. آدامس با طعم کروکودیل. سکوت بی صدا نیست. Create a free website or blog at WordPress.com.
hesamedin.wordpress.com
شهر تو گم تا نشود ، پیدا نشود | بشنو از نی
https://hesamedin.wordpress.com/2013/06/16/شهر-تو-گم-تا-نشود-،-پیدا-نشود
شهر تو گم تا نشود ، پیدا نشود. آرام باید بود و. باید تا ثریا رفت. چشمی به قرنی قبل. باید سوی فردا رفت. هر چند هم این خانه را دزدان بگردانند. هر چند مردی ، صداقت ، عشق حتی هم به یغما رفت. هر چند خاموش است خانه،کوچه، حتی شهر. باید شبی تا اخر این راه. موج است آری موج و گرداب و. نا خدایی هست با او تا به دریا رفت؟ شاید اگر مادر مرا جای دگر میزاد. میشد ز هر جا بود و شاید هم به هر جا رفت. دلتنگی هر روز و هر شامم. یک لحظه بی تو می شود آیا ز دنیا رفت؟ منظو م و شعر و رنج و بیخوابی. آید شبی گویم که برخیزید یارانم.
hesamedin.wordpress.com
ز فلک، فتــــــــاد تشتم | بشنو از نی
https://hesamedin.wordpress.com/2011/08/16/ز-فلک،-فتــــــــاد-تشتم
ز فلک، فتاد تشتم. دلم گرفته از این شهر. از این حصار گرفته. از این شکاف عجیب. از اینکه مردم اینجا دچار اهمال اند. به حال کودک بی جان. به حال غنچه ی سیب. از این که جای گله نیست زین شکیب خراب. که گل به مویه به کنجیست. از خراب شکیب. از این که سرب چنان شیر مادر است حلال. و سیل دود نفس کش فقط تو راست نصیب. از عمر صف شده از کودکان آواره. از این پیاده روی مملو از بساط رغیب. از این که روزی و نان نیست هم به حد نصاب. ولی دروغ و ریا را بود هزار ضریب. از این که جرم و جنایت نشسته اند فراز. صفا و صدق و محبت. You are co...
hesamedin.wordpress.com
مردم ز اشتیاق و نیامد صدای تو | بشنو از نی
https://hesamedin.wordpress.com/2012/03/12/مردم-ز-اشتیاق-و-نیامد-صدای-تو
مردم ز اشتیاق و نیامد صدای تو. مرگ برایم دسته گل های خشک شده. که امروز بخواهم فریاد بر آورم. دوستت دارم های فراوان نگفته ام. بوسه های فراوان نچیده ام. من مرگ برایم بی حیا دخترک بزک کرده ایست. که چند سال دیگر. جا پای مادر روسپی اش. یک لحظه اگر درد داشته باشد. درد از این دنیا رفتن نیست. درد بی تو از این دنیا رفتن است. یک لحظه اگر درد داشته باشد. درد بی توشه به آن دنیا رفتن نیست. به آن دنیا رفتن است. چون آن بیابان گرد که ناغافل. دست روی شانه هایش می گذارد. On March 12, 2012 at 9:39 pm Comments (3). 8212;...
znevis.blogfa.com
پارادوکس
http://www.znevis.blogfa.com/9404.aspx
آنچه نمیتوانم عکس کنم. هیچ چیزش شبیه داستانها و فیلمها نیست. وقتی کتاب میخوانی به فصلهای اینچنینی که میرسی، احتمالا سرعت خواندنات را بیشتر میکنی تا زودتر به فصل بعد برسی یا شاید گاهی بدون آنکه بخوانیاش فقط نگاهی گذرا میاندازی و سراغ ادامه قصه میروی. مشغول دیدن فیلم که باشی، وقتی شخصیت اول داستان مدت طولانی در خیابانها قدم میزند، موسیقی پسزمینه همراهیاش میکند. فیلم اگر از انواع مدرن باشد، شاید صدای ماشینها و بوقها حذف شود و او در سکوتی خالی و خلاءمانند - مثل فضا - پیش برود. دویدن هم به گذر زمان سرعت نمیده...
znevis.blogfa.com
پارادوکس
http://www.znevis.blogfa.com/9208.aspx
آنچه نمیتوانم عکس کنم. دفتر یادداشت های روزانه ام توی قفسه کتاب ها خاک گرفته است. اگر صفحاتش تاریخ نخورده بودند، یادم نمی آمد آخرین بار چه زمانی از آن استفاده کرده بودم؟ ورق می زنم، زمان را کمی پس و پیش می کنم، تاریخ ها را نگاه می کنم ولی نوشته ها را نمی خوانم! جرات خواندن شان را ندارم. یادم نمی آید چند ساله بودم و چه برنامه تلوزیونی بود؟ هر چه بود بین برنامه های کودک و نوجوان گنجانده شده بود! 12-13 ساله بودم. دنیا به خاطر من به وجود آمده بود و ذره ای شک نداشتم که هر کاری بخواهم می توانم انجام بدهم&#...
znevis.blogfa.com
پارادوکس
http://www.znevis.blogfa.com/9401.aspx
آنچه نمیتوانم عکس کنم. همدلانه نگاه میکند، نگاهاش دعوت به نشستن است. بارها و بارها در قدم زدنهای تمامنشدنی روزانه و شبانه از کنارش رد شدهام، اما هیچوقت نه من قصد نشستن داشتهام و نه او خواسته که بنشینم. میگویم: بعضی چیزها تمام شدنی نیستند، نقطه پایان ندارند. در بهترین حالت نقطه. سر خط. میپرسد: حالا کجای خطی؟ میگویم: نقطه کاما ادامه پاراگراف . خندهاش میگیرد. به هدفون اشاره میکند، یعنی به چه گوش میدهی؟ با شیطنت میگویم: صدای دل را میشنوی، صدای هدفون را نمیشنوی؟ میخندد. به موسیقی گوش میدهد. هر دو سکوت میکنیم.