13890409.blogfa.com

bita-m.blogfa.com

بهار دل ها

http://www.bita-m.blogfa.com/89084.aspx

امروز حرفای دلمو مینویسم. حسب حال این روزای من. بعد از 12 سال جون کندن و درس. خوندن در دوران دبستان راهنمایی و دبیرستان میرسیم به کنکور. یه ازمون ۴ ساعته که تمام. زحمات ۱۲ سالت تو اون خلاصه میشه و اگه خوش شانس باشی قبول. میشی و ۴سالم که با. پایان نامه و این حرفا میشه ۵سال میشی یه مهندس معماری. وحالا بازار کار مناسب که بعد از کلی زحمت و پرس و جو و پارتی بازی و اشنایی دادن. در یه شرکت معتبرو شروع می کنی به کار اول با ذوق و علاقه و از خود. گذشتگی وبعد کم کم متوجه. به روی خودت نمیاری و ادامه می دی. و سرزنش س...

bita-m.blogfa.com

بهار دل ها

http://www.bita-m.blogfa.com/89014.aspx

پسر بچه شروری بود که دیگران را با سخنان زشتش خیلی ناراحت می کرد.روزی پدرش جعبه ای پر از میخ به او داد و کفت: هر بار کسی را با حر فهایت ازردی یکی از این میخ ها را به دیوار طویله بکوب و بعد از هر روز تعداد انها را کم کن. او هر روز میخ هایی که می کوبید کمتر می شد تا یک روز که دیگر میخی نکوبید. این بار پدرش از او خواست که هر بارتوانست بابت حرفهایش از کسی عذر خواهی کند یک میخ از دیوار بیرون بکشد. روزها گذشت تا اینکه یک روز پسرک با خوشحالی به پدر گفت: پدر امروز تمام میخ ها را بیرون کشیدم! نوشته شده در 89/01/24.

sharbatestan.blogfa.com

شربتستان

http://www.sharbatestan.blogfa.com/9108.aspx

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ بى وفا حالا که من افتادهام از پا چرا؟ نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی. سنگدل این زودتر مى خواستی، حالا چرا؟ عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست. من که یک امروز مهمان توام، فردا چرا؟ نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم. دیگر اکنون با جوانان ناز کن، با ما چرا؟ ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت. این قدر با بخت خواب آلود، لالا چرا؟ آسمان چون شمع مشتاقان پریشان می کند. در شگفتم من نمى پاشد زهم دنیا چرا؟ شهریارا بی حبیب خود نمى کردی سفر. حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنست.

sharbatestan.blogfa.com

شربتستان

http://www.sharbatestan.blogfa.com/9109.aspx

دلا شبها نمی نالی به زاری. سر راحت به بالين می گذاری. تو صاحب درد بودی، ناله سر کن. خبر از درد بی دردی نداری. بنال ای دل که رنجت شادمانی ست. بمير ای دل که مرگت زندگانی ست. مباد آن دم که چنگ نغمه سازت. ز دردی بر نينگيزد نوایی. مباد آن دم که عود تار و پودت. نسوزد در هوای آشنایی. دلی خواهم که از او درد خيزد. بسوزد، عشق ورزد، اشک ريزد. به فريادی سکوت جانگزا را. به هم زن، در دل شب، های هو کن. وگر يارای فريادت نمانده ست. چو مينا گريه پنهان در گلو کن. صفای خاطر دلها ز درد است. دل بی درد همچون گور سرد است.

sharbatestan.blogfa.com

شربتستان

http://www.sharbatestan.blogfa.com/9112.aspx

نی غلطم در دل ما بودهای. دوش ز هجر تو جفا دیدهام. ای که تو سلطان وفا بودهای. آه که من دوش چهسان بودهام! آه که تو دوش که را بودهای! رشک برم کاش قبا بودمی. چونکه در آغوش قبا بودهای. ز هر ه ندارم که بگویم ترا. بی من بیچاره کجا بودهای؟ تیزتر از باد صبا بودهای. بیتو مرا رنج و بلا بند کرد. باش که تو بند بلا بودهای. رنگ رخ خوب تو آخ ر گ واست. در حرم لطف خدا بودهای! رنگ تو داری، که ز ر نگ جهان. پاکی و همرنگ بقا بودهای. رنگ تو عکس کسیست. تو ز همه رنگ جدا بودهای. نوشته شده در سه شنبه 15 اسفند1391ساعت 9:34 توسط حمید.

sharbatestan.blogfa.com

شربتستان - حافظ

http://www.sharbatestan.blogfa.com/post-83.aspx

مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو. جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو. غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی. نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو. هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش. که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو. رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم. هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو. روان گوشه گیران را جبینش طرفه گلزاریست. که بر طرف سمن زارش همیگردد چمان ابرو. دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی. که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو.

sharbatestan.blogfa.com

شربتستان

http://www.sharbatestan.blogfa.com/9201.aspx

سرمست شد نگارم، بنگر به نرگسانش. مستانه شد حدیثش، پیچیده شد زبانش. گه می فتد ازین سو، گه می فتد از آن سو. آن کس که مست گردد، خود این ب و د نشانش. چشمش بلای مستان، ما را از او مترسان. من مستم و نترسم از چوب شحنگانش. ای عشق، الله الله، سرمست شد شهنشه. برجه، بگیر زلفش، درک ش در این میانش. اندیشه ای که آید در دل، ز یار گوید. جان بر سرش فشانم پر زر کنم دهانش. آن روی گلستانش و آن بلبل بیانش. و آن شیوه هاش، یا رب، تا با کی است آنش؟ این صورتش بهانه ست، او نور آسمان است. بگذر ز نقش و صورت، جانش خوش است، جانش.

sharbatestan.blogfa.com

شربتستان - غلامحسین عمرانی

http://www.sharbatestan.blogfa.com/post-106.aspx

خوشا بهار که پیغام آشتی با اوست. نظر کنید که هنگام آشتی با اوست. خوشا طلیعه نوروز خانگی یاران. خوشا طلیعه که فرجام آشتی با اوست. حدیث باد به گوش درخت اگر گفتی. به هوش باش که خود نام آشتی با اوست. شکوفه بر سر پیمان خویش میمان د. و جشن ساده ایام آشتی با اوست. به رسم گل نچشیدی اگر حرامت باد. شراب وصل که انجام آشتی با اوست. میان عهد تو و من اگر خلاف افتد. خوشا نسیم که اعلام آشتی با اوست. نوشته شده در دوشنبه 5 فروردین1392ساعت 22:1 توسط سایه. اگر مايل به تبادل لينک هستید، لطفا من را با عنوان:. تمام نا تمام من.

sharbatestan.blogfa.com

شربتستان - مولانا

http://www.sharbatestan.blogfa.com/post-107.aspx

سرمست شد نگارم، بنگر به نرگسانش. مستانه شد حدیثش، پیچیده شد زبانش. گه می فتد ازین سو، گه می فتد از آن سو. آن کس که مست گردد، خود این ب و د نشانش. چشمش بلای مستان، ما را از او مترسان. من مستم و نترسم از چوب شحنگانش. ای عشق، الله الله، سرمست شد شهنشه. برجه، بگیر زلفش، درک ش در این میانش. اندیشه ای که آید در دل، ز یار گوید. جان بر سرش فشانم پر زر کنم دهانش. آن روی گلستانش و آن بلبل بیانش. و آن شیوه هاش، یا رب، تا با کی است آنش؟ این صورتش بهانه ست، او نور آسمان است. بگذر ز نقش و صورت، جانش خوش است، جانش.

sharbatestan.blogfa.com

شربتستان - شهریار

http://www.sharbatestan.blogfa.com/post-109.aspx

يار و همسر نگرفتم كه گرو بود سرم. تو شدی مادر و من با همه پيری پسرم. تو جگر گوشه هم از شير بريدی و هنوز. من بيچاره همان عاشق خونين جگرم. خون دل ميخورم و چشم نظربازم جام. جرمم اينست كه صاحبدل و صاحبنظرم. من كه با عشق نراندم به جوانیهوسی. هوس عشق و جوانی ست به پيرانه سرم. پدرت گوهر خود تا به زر و سيم فروخت. پدر عشق بسوزد كه درآمد پدرم. عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر. عجبا هيچ نيرزيد كه بی سيم و زرم. هنرم كاش گره بند زر و سيمم بود. كه ببازار تو كاری نگشود از هنرم. سيزده را همه عالم بدر امروز از شهر.