maaghdaee.blogspot.com
پیاده رو: May 2010
http://maaghdaee.blogspot.com/2010_05_01_archive.html
Sunday, May 30, 2010. نمی خواهم چیزی بنویسم یا حرفی بزنم. انگار این کلمه شدن ها، جریان اتفاقی که باید بیفتد را تند تر یا کند تر می کند. فقط می خواهم که همه وجودم چشم باشد و نگاه کنم و فکر و فکر و فکر، و آرام و آرام تر. ء. Labels: ، امروز من، تجربه. Saturday, May 29, 2010. نفَس ِ سازی. تنظیم کنی، کم کم صدایی که از سوراخ های سازت خارج می شه، یه حالتی به خودش می گیره. بعد کم کم به تو هم حالت می ده. میزان اول، میزان دوم، از اون نا آراومی فاصله می گیری. Labels: امروز من، ساز. Wednesday, May 26, 2010. هرچه فکر...
maaghdaee.blogspot.com
پیاده رو: یادم بماند
http://maaghdaee.blogspot.com/2011/07/blog-post.html
Monday, July 4, 2011. تا دیروز، من، نه آن وقتی که لاک نارنجی پررنگ را با دست چپ روی ناخن های راست می زدم، نه آن وقتی که ردیف های منظم و پشت سرهم برلیان ها را روی انگشتم نگاه می کردم، نه آن وقتی. July 9, 2011 at 12:12 PM. باورم نمی شه هنوز مرضیه.ه. این گونه باورم نمیشه که انگار یه دوره از زندگی خودم که داره تموم میشه. نمی دونم چه طوری حسم رو بگم.ه. July 9, 2011 at 12:15 PM. Arezu am. smam too blogspot fargh mikone, dastan male saalhaa pish e. bayad beram dorostesh konam :). به جاهایی که سر می زنم.
maaghdaee.blogspot.com
پیاده رو: دوباره سفر
http://maaghdaee.blogspot.com/2011/09/blog-post.html
Wednesday, September 21, 2011. اشکالی نداره که مادر پدر آدم نفهمن که چرا ما قرار با کابینت ساز و نصّاب و خیاط رو باید عقب بندازیم و سه روز توی این هوای ابری و بارونی بریم مازیچال، و دلمون هم غش و ضعف بره تا به اون جنگل های خیس و نمدار برسیم. اشکالی نداره که.که از دیدن 2 کیلو بادمجان و گوجه فرنگی و این سیب زمینی های گرد و زیبا و لیمو ترشا، خون مادر خانواده (ظاهرا) به جوش بیاد امروز. Labels: سفر، روزگار جوانی. Subscribe to: Post Comments (Atom). به جاهایی که سر می زنم. آنهایی که می خوانم شان. و ردپاهای سبک...
maaghdaee.blogspot.com
پیاده رو: {....}
http://maaghdaee.blogspot.com/2011/01/blog-post.html
Saturday, January 8, 2011. اتل و متل،. زندگی خوبه وُ مِهربونه. عطر و بوش هَمین،. غَم وشاااادی،. کوچیک و بُزرگِمونه. Subscribe to: Post Comments (Atom). به جاهایی که سر می زنم. Icebreakers, Fun Games, Group Activities. آنهایی که می خوانم شان. هنوز ایستاده در زیر باران. چهاردهم آذر نود و پنج. شبدر چهارپری در انتظار چیده شدن است. گفتم برات سبزی خشک هام پروانه گذاشته اند. در سایه درخت سیب. روز خوبی است. همین واقعیت ساده اشک به چشمان آدم میآورد. برای خاطر کتابها. من و جهاد مغنیه و حسین سخا!
maaghdaee.blogspot.com
پیاده رو: June 2010
http://maaghdaee.blogspot.com/2010_06_01_archive.html
Tuesday, June 29, 2010. بوی زندگی می آید. لطفا زیر اجاق را کم کنید! برگشته ام باز به دبستان. بازهم: اجازه خانوم می شه ما بریم اب بخوریم؟ خانوم ما با این هم گروهی نمی شیم! خانوم می شه ما گروه 3 نفری بشیم؟ آخه خانوم ما تازه باهم دوست شدیم! خانوم می شه ما یه دقیقه بریم حیاط؟ لیوان مونو دم آبخوری جا گذاشتیم. باز صندلی های رنگی، یاز دخترک هایی که یه روسری با عکس میکی موس بیخ گلوشون گره زدن، باز سوال و سوال و سوال، و وقتی به وجد می آن دیگه تویی که شگفت زده می شی خانوم معلم! حرف بزنی؟ که از سوسیو-ساینس. Saturda...
maaghdaee.blogspot.com
پیاده رو: تعمیم و فراکسیون
http://maaghdaee.blogspot.com/2011/01/blog-post_19.html
Wednesday, January 19, 2011. بزرگترین قابلیتی که من دارم قابلیت تعمیم ه. مثلا وقتی یه حرف نابجایی می زنم و حال یه رفیقیو خراب می کنم، فکر می کنم همیشه. من همین جوری بوده ام و همیشه. حرفای نابجا زده ام. هر. جایی و پیش هر. کسی و تو ذهنم اون وقت دنبال نمونه های دیگه ش می گردم. و پیدا می شه. و مشکل اینجاست که پیدا می شه! و می بینم خیلی هم نادر نبوده خب.اوه! پس یه جای کار می لنگه حتما. و فکرش می پیچه تو مغزم. و می ره توو، توو تر.و چه زلزله ای. ابنیه ی "من" آوار می شه. از ضعیف نمایی بدم میاد. خودم باور نمی کنم.
maaghdaee.blogspot.com
پیاده رو: فارغ التحصیلی
http://maaghdaee.blogspot.com/2011/01/blog-post_8165.html
Tuesday, January 11, 2011. که دیگه دانشجوی این خراب شده نباشم. دوهفته مونده که دیگه تو این دانشکده نیام و برم و هیچ و پوچ. دلم می خواد بکشم بیرون و یه نفس راحت. بعد ببینم که تو چه مسمومیتی دارن زندگی می کنن آقایون و خانوما.ء. تموم می شه 6بهمن. دوتا امتحان باقی مونده رو می دم، و باید متن پایان نامه رو یه جاهاییش رو پوش بدم و یه جاهایی ش رو دوباره بنویسم. نامرده هرکی تا 6 بهمن قال همه رو یه جا نکنده باشه. Subscribe to: Post Comments (Atom). به جاهایی که سر می زنم. Icebreakers, Fun Games, Group Activities.
maaghdaee.blogspot.com
پیاده رو: January 2011
http://maaghdaee.blogspot.com/2011_01_01_archive.html
Wednesday, January 19, 2011. بزرگترین قابلیتی که من دارم قابلیت تعمیم ه. مثلا وقتی یه حرف نابجایی می زنم و حال یه رفیقیو خراب می کنم، فکر می کنم همیشه. من همین جوری بوده ام و همیشه. حرفای نابجا زده ام. هر. جایی و پیش هر. کسی و تو ذهنم اون وقت دنبال نمونه های دیگه ش می گردم. و پیدا می شه. و مشکل اینجاست که پیدا می شه! و می بینم خیلی هم نادر نبوده خب.اوه! پس یه جای کار می لنگه حتما. و فکرش می پیچه تو مغزم. و می ره توو، توو تر.و چه زلزله ای. ابنیه ی "من" آوار می شه. از ضعیف نمایی بدم میاد. خودم باور نمی کنم.
maaghdaee.blogspot.com
پیاده رو: December 2010
http://maaghdaee.blogspot.com/2010_12_01_archive.html
Wednesday, December 29, 2010. کلافه م. مثل یک کلاف واقعا. مامان میاد تو و عاجزانه خواهشانه می خواد برم فیس بوک و عکسای کی کی رو نشون ش بدم، ببینه عکسای "مهمونی اون شب! رو گذاشته. (خاطره یک ماهه.) می رم توی اُل فِرِندز، می گردم دنبال اسمش.خدایا نیست. توی لیست من بود قبلا.این عکسای کوچولو رو هم که چشم آدم نمی بینه. اُه. اینجاست.فامیلی ش رو عوض کرده. [.]فامیلی شوهرشه. اُه. نمی دونم ربطش به هم چیه؟ روی صفحه ش توی همون فیس بوکِ(.)نوشته. Tonight,flying to lovely Paris". کیک،لبو و ژله بستنی. بهش می گم. الان...
maaghdaee.blogspot.com
پیاده رو: July 2010
http://maaghdaee.blogspot.com/2010_07_01_archive.html
Saturday, July 31, 2010. می گذرد و می گذراند، یا بهتر است بگویم: صفر حدّی. شاخ چند تا قول را شکستم. رفتم سراغ استاد و پروژه ی معوقه ی لیسانس کذایی. دفتر انجمن و جلسه بنرهای باغ وحش، داراباد ، و پیش جلسه روز یوز و بازی هایش. رشد و پی گیری مطلب های شماره یک و دوی دانش آموز. یادداشت جلسه های مدرسه نورا. گروه بندی ها و تکیل فرم پروژه های فرزانگان. یاد حرف مائده ی کوچک می افتم همش امروز،که شُل ش کن، خودش راه می افته. چهره م شبیه استیصاله. و بی کتابم. یعنی بی احساس به کتابم! Labels: صفر حدّی. کمکشان می کنم که ...