araha.blogfa.com
سوشیانت - با تو هستم خدا
http://www.araha.blogfa.com/post-14.aspx
با تو هستم خدا. از فانيگاه تماس مي گيرم. همان تهي كوله بار زبان دراز مدعي. همان كه روزي در ميان كلافه هاي ابر براي خلقتش خاكي را برداشتي و از خود در او دميدي دو جنس مختلف خاك و روح. همان كه روزي تمام عالم سجده شد در برابر روحش. همان كه روزي بر سترگ كائنات عالم ايستاده بود و مي ديد كه تمام دنيا يك روح است يك سلول در هم جاري در هم غلطان. وقتي آمدم. افسوس. هويتم را گم كردم. انگار جايي جا مانده باشد. اوايل بهانه تراشي مي كردم كه من هبوط زده ام اينجا وسيله ندارم اينجا فراموشخانه است و. و نهايتا من شدم خاك.
araha.blogfa.com
سوشیانت - خيال موسي
http://www.araha.blogfa.com/post-7.aspx
اين روزها كه مي گذرد بيشتر به اين مي انديشم. به اين كه تو سامري بودي و عشق به تو گوساله سامري. موساي من به غار رفته بود و از من عهد ستانده بود كه تا بازگشتش فقط خدا را بپرستم. بازگشت موسي طول كشيد. به اندازه تمام عمرم. هنوز هم نيامده است. هارون هم وادي مرا ترك گفته بود. تو كه آمدي خيال كردم موساي من است كه خرامان خرامان مي آيد . دلم به سمت تو كوچيد. و نفهميد كه تو سامري هستي. گوساله اي درست كردي و هجمه اي از خيالات باطل در آن گنجاندي. من شدم گوساله پرست. نمي دانستم گوساله سامري را در هر دلي ميشود بنا كرد.
araha.blogfa.com
سوشیانت -
http://www.araha.blogfa.com/post-19.aspx
در گوش باد زمزمه می کنم. باد در دشت می پیچد، افسانه سالهای دراز انتظاری نمناک بر بالهای باد سوار می شود و تا دور دست من می آید. در حضورت غرق شده ام. عبورت را بوییده ام. نه آنگونه که دیگران تو را سخت می دانند. دسترسی به تو را محال. و دور از من. نه آنگونه که دیگران تو را در آخرین روز موعود بر محملی از انتظار می بینند. نه آنگونه که دیگران تو را در لابه لای مکانها و زمانها، در دورترین نقطه تاریخ می بینند. در همین کناره های زندگی. میان همین بادی که در دشت می پیچد. در کنار همین پسرک پادوی رنگ پریده و ژولیده.
araha.blogfa.com
سوشیانت - برای تو که نقاش عشق بودی
http://www.araha.blogfa.com/post-22.aspx
برای تو که نقاش عشق بودی. آمدنم را می گویم. تو که نقاش عشق بودی. رنگ ریختی بر بوم دنیا. پیش زمینه عشق بود. عشق بود چون تو بودی. و عشق را که تپنده در میان اولین ذرات بوم هستی بود. عدم بود و دیگر هیچ. انگار عدم عین هستی بود. عدم در تو جاری بود و تو در عدم. از عدم جوشید و تار و پودی ساخت. تار و پود هستی. و بر رویش رنگ در رنگ هستی را نقش زدی. من در کنار بودم. رنگهای هستی مرا فریفت. رنگ سیاه را کم رنگ دیدم. قلب هستی را تپنده دیدم از عشق. و پا به عرصه هستی گذاشتم. برای تو که نقاش عشق بودی. نفس اول را که میکشیدم.
araha.blogfa.com
سوشیانت - چشمان بی فروغ
http://www.araha.blogfa.com/post-31.aspx
امروز یک شنبه است. یک شنبه ها انگار هیچ قرابتی با تو ندارند. دو روز بعد از روز انتظار انگار اصلا یک روز بی خودی است یک روزی که معلوم نیست وسط کوچه های هفته از جان مردم چه می خواهد کش می آید و طولانی می شود. دقایق یکشنبه انگار گربه ای است که در صلاه تابستان روی خاک زیر سایه درختان لمیده است. بی حال و بی رمق چشمم بر دقایق بی خودی ساعت می افتد. ساعات پایانی روز کی از راه می رسد؟ بی رمقتر از هر روز در خیابانهای بی حاشیه تهران زیر آفتاب سوزان راه می روم. رهگذران بی رمقتر از من از دقایق یکشنبه می گذرند.
araha.blogfa.com
سوشیانت - مطالبه...
http://www.araha.blogfa.com/post-29.aspx
پریشان می شوم در باد. صدایت میکنم و نسیمی بر چرده ام نرم می نوازد. خیس می شود گونه هایم دلم تنگ است. آه می کشم صدایم می لرزد بغض دارم. حقی است از ما بر گردن تو. تمام این مسیر پر خوف و خطر طی شد بی اینکه حست کنیم. حتی یک ذره اشتشمام. حقی است از ما بر گردنت. ه: هجر و هجر و هجر. شیعه یاور عصر هجران هجر. چه کنیم ما با این دلهای وامانده و با فراق رویت؟ چه کنیم با حقی که از ما بر گردن توست. تویی که حبیب الهی. تویی که رحمه للعالمینی. مطالبه دارم از تو. در حال تو را می خواهم. طلبم را که می پردازد؟
araha.blogfa.com
سوشیانت -
http://www.araha.blogfa.com/post-18.aspx
این روزها که می گذرد. بیشتر ازهمیشه بوی خاک می دهم. باران بر پنجره روحم می خورد و روحم نمناک میشود. نمپره ای از روحم بر خاک وجودم عطر هستی را سیال می کند. انگار بوی خاک نم خورده می آید. دقایقم که میگذرد هر لحظه بیشتر به رجعت به خاک نزدیک می شوم. دنبال چه می گردم؟ او در من است. همینجا میان سلول سلول بدنم . کافی است که نمپره ای از روح در سلولهای خاکی جاری شود. دستهای خاکی ام را روی هم می گذارم و می گویم:. انا لله و انا الیه راجعون. نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم خرداد ۱۳۹۱ساعت 10:41 توسط راهی.
araha.blogfa.com
سوشیانت - جوشش خون حسین علیه السلام
http://www.araha.blogfa.com/post-23.aspx
جوشش خون حسین علیه السلام. اشکهای شیعه را میگویم. این نه اشک است، که جوشش خون توست. که در چشمهای ما نم نم بر آتش دل سوزان ولی عصر میریزد. روزی که آن دل نازنین در فشار است. خیمه را می گویم. اشکهای شیعه را میگویم. و هنوز خیمه گاه می سوزد. در پس زمانهای بسیار. هنوز حیران جوشش خونیم. دستمان را بگیر و آموزه ات را در گوش جانمان دوباره بخوان. نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم آذر ۱۳۹۲ساعت 12:4 توسط راهی. Design By : Night Melody. جدیدترین و بهترین ها در JALAL S.G.H. سلام و درود بر آقا امام زمان (عج).
araha.blogfa.com
سوشیانت - صدف هستی
http://www.araha.blogfa.com/post-21.aspx
میگویند صدفی است که از کون و مکان بیرون است. می گویند دری است که میان هفتاد دریای نیلگون در میان پیچه های موج پنهان است. می گویند هاله ای است که بعد از عبور سیاهچاله ها فراسوی زمان می بینی اش. آنهم اگر بصیرت داشته باشی. می گویند نوری است که در لاخورشیدی می درخشد. ولی من می گویم. نفسی است که از هرم سینه ات خارج میشود. نگاهی است که از عابری دلسوزانه بر خود خیره می بینی. دستی است که هنگام نامرادی برای گرفتن دستهایت به سویت دراز می شود. و دعایش درهایی است که در اوج بی کسی ات برایت باز می شوند.
araha.blogfa.com
سوشیانت - آیا تو نیز می توانی؟
http://www.araha.blogfa.com/post-26.aspx
آیا تو نیز می توانی؟ این روزها انگار سرخی قربانی درخشان تر می شود. روزهای قربانی کردن است. مگر رسم حسین علیه السلام این نبود که در مذبح عشق عزیزترینهایش را قربانی کند؟ راستی تو می توانی؟ می توانی عزیزترینهایت را در طبق اخلاص بگذاری و بروی در محضرش راست بایستی ، لبخند بزنی ، قربانی کنی و زینب وار بگویی من جز زیبایی چیزی نمی بینم؟ راز امام حسین علیه السلام و اهل بیتش. اینکه عزیزترینهایشان خیلی کوچکتر از عزیزی بود که برایش قربانی می کردند. پس چه بهتر که عزیزترینها را پیشکش کنند. هر چه عزیزتر بهتر.