darrolfonoon.blogspot.com

tabnevesht.blogspot.com

تب نوشت: March 2012

http://tabnevesht.blogspot.com/2012_03_01_archive.html

گرمم است و انگار تمام کلمات جهان در ذهنم تکان تکان می خورند و خودشان را به دیوارهای ذهنم می کوبند.گرمم است و تب دارم.تب گفتن.انگار کن که همان حرف سهراب باشد.تب دارم و دچار گرمی گفتارم. Thursday, March 22, 2012. All that can go wrong! Links to this post. Subscribe to: Posts (Atom). می نویسم از 13سالگی ام تا امروز.گاهی که حوصله دارم داستان کوتاه و روزهای بلند بی حوصلگی شعر. View my complete profile. Life Gone Into Reverse, Re-living Every Hurt. All that can go wrong!

tabnevesht.blogspot.com

تب نوشت: May 2012

http://tabnevesht.blogspot.com/2012_05_01_archive.html

گرمم است و انگار تمام کلمات جهان در ذهنم تکان تکان می خورند و خودشان را به دیوارهای ذهنم می کوبند.گرمم است و تب دارم.تب گفتن.انگار کن که همان حرف سهراب باشد.تب دارم و دچار گرمی گفتارم. Saturday, May 5, 2012. Words that jangle in your head! دهان های به هم آمده باز می شود. و فریاد هر دهان. فواره ی سرخی است. این رعشه ی وحشت نیست. تک تک یاخته های من اند. که قیام کرده اند. نشسته ام میان تشت خون. و دهان مهر و موم شده زخمهای کهنه ام را. بیست و نهم بهمن نود. Links to this post. Subscribe to: Posts (Atom).

tabnevesht.blogspot.com

تب نوشت: January 2011

http://tabnevesht.blogspot.com/2011_01_01_archive.html

گرمم است و انگار تمام کلمات جهان در ذهنم تکان تکان می خورند و خودشان را به دیوارهای ذهنم می کوبند.گرمم است و تب دارم.تب گفتن.انگار کن که همان حرف سهراب باشد.تب دارم و دچار گرمی گفتارم. Thursday, January 20, 2011. به یاد دویست و بیست غربی. گفته بودم که وقتی برف ببارد خواهم رفت. درست وقتی همه وسایل را در خانه جدید پیاده کردیم بارش برف شروع شد. ایستاده بودم در محوطه جلوی خانه جدید و به دانه های ریز برف نگاه می کردم. برف باریده بود و من رفته بودم. Links to this post. Monday, January 10, 2011. و فر کوچک سبزما...

tabnevesht.blogspot.com

تب نوشت: January 2012

http://tabnevesht.blogspot.com/2012_01_01_archive.html

گرمم است و انگار تمام کلمات جهان در ذهنم تکان تکان می خورند و خودشان را به دیوارهای ذهنم می کوبند.گرمم است و تب دارم.تب گفتن.انگار کن که همان حرف سهراب باشد.تب دارم و دچار گرمی گفتارم. Saturday, January 28, 2012. First of all, let me tell you that I am a survivor. I truly believe that and don't worry about me. Second, you are all aware of my empty love life or in my Aunt's words "the lack of love life! You also know (at least I hope you do! It is solely and truly because of Me. And (no surprise there!

tabnevesht.blogspot.com

تب نوشت: August 2011

http://tabnevesht.blogspot.com/2011_08_01_archive.html

گرمم است و انگار تمام کلمات جهان در ذهنم تکان تکان می خورند و خودشان را به دیوارهای ذهنم می کوبند.گرمم است و تب دارم.تب گفتن.انگار کن که همان حرف سهراب باشد.تب دارم و دچار گرمی گفتارم. Tuesday, August 23, 2011. و من چقدر دلم لک زده برای چندتا دیوانه ناب همنسل. از همانها که کله شان داغ است و انگار تمام هستی شان آتش گرفته و به سرعت و با شعله ای خیره کننده می سوزند. از همانها که با یک نگاه می فهمی شبهای طولانیست که نخوابیده اند و تمام وجودشان ذوق زایش است. عکس: مجسمه "مرد نی لبک زن" از کارهای بهمن محصص.

tabnevesht.blogspot.com

تب نوشت: June 2011

http://tabnevesht.blogspot.com/2011_06_01_archive.html

گرمم است و انگار تمام کلمات جهان در ذهنم تکان تکان می خورند و خودشان را به دیوارهای ذهنم می کوبند.گرمم است و تب دارم.تب گفتن.انگار کن که همان حرف سهراب باشد.تب دارم و دچار گرمی گفتارم. Tuesday, June 28, 2011. من دلم یک باغ می خواهد حتا اگر شبها از ترس تنهایی در یک همچین باغ دراندشتی خواب به چمهایم نیاید. آقا خیالتان را راحت کنم من یک باغ از گذشته می خواهم حتا اگر روحزده باشد! Links to this post. Subscribe to: Posts (Atom). View my complete profile. Life Gone Into Reverse, Re-living Every Hurt.

tabnevesht.blogspot.com

تب نوشت: February 2011

http://tabnevesht.blogspot.com/2011_02_01_archive.html

گرمم است و انگار تمام کلمات جهان در ذهنم تکان تکان می خورند و خودشان را به دیوارهای ذهنم می کوبند.گرمم است و تب دارم.تب گفتن.انگار کن که همان حرف سهراب باشد.تب دارم و دچار گرمی گفتارم. Tuesday, February 22, 2011. خط می کشم, خط های عمیق. دهان های مهر و موم شده باز می شوند. درد فریاد می کشند. چه کسی دهانها را. مسموم کرده است؟ هر دهان که بسته می شود. هزار دهان گشوده می شود. دوباره خط می کشم. و دهانهایی تازه باز می شوند. دهانهای تازه پر خون. هر ولی را جانشینی نشسته است. پاسدار تمام دردهای ناتمام. و جزء جزء من.

tabnevesht.blogspot.com

تب نوشت: June 2012

http://tabnevesht.blogspot.com/2012_06_01_archive.html

گرمم است و انگار تمام کلمات جهان در ذهنم تکان تکان می خورند و خودشان را به دیوارهای ذهنم می کوبند.گرمم است و تب دارم.تب گفتن.انگار کن که همان حرف سهراب باشد.تب دارم و دچار گرمی گفتارم. Saturday, June 9, 2012. مرغ روز بیدار است. من میان خواب می غلتم. واژه های رویا را. من به روی باز می خندم. وقت دردهای ساده ی روز. وقت دیگری برای رویا نیست. ایستاده روبروی آینه ام. من به تصویر خویش می نگرم. هستی ام شعله ور به خاطره ایست. من به یک معجزه می نگرم. بیست خرداد نود و یک. Links to this post. View my complete profile.

tabnevesht.blogspot.com

تب نوشت: December 2010

http://tabnevesht.blogspot.com/2010_12_01_archive.html

گرمم است و انگار تمام کلمات جهان در ذهنم تکان تکان می خورند و خودشان را به دیوارهای ذهنم می کوبند.گرمم است و تب دارم.تب گفتن.انگار کن که همان حرف سهراب باشد.تب دارم و دچار گرمی گفتارم. Monday, December 20, 2010. با آخرین برگهای زرد پاییز. با دو گله آتش خندان در چشمهایت. و برایم انار دان کرده آوردی. دور ناخونهای کشیده ات هنوز سرخ بود. نشستی و ذوق کوکانه ام را تماشا کردی. من دانه های انار را مزمزه می کردم. در گوشم قصه می گفتی. قصه دخترکانی که دلشان انار بود. و عاشق که می شدند. انار دلشان ترک برمی داشت.