dibasehrangiz.persianblog.ir

shabnamraei.persianblog.ir

عجيب است - رازهای اتاق کوچک من

http://shabnamraei.persianblog.ir/post/15

رازهای اتاق کوچک من. برای چیزی شبیه تو. بنام آنکه هميشه هست. از خود در عجبم . هيچ چيز عجيب نيست .اما من بس عجيبم. و از خود در عجبم . يک لحظه . . . وای . . . تنها يک لحظه . . . اما من بغضم را فرو خوردم. . . باور کن حتی قطره ای هم اشک نريختم . . . باور کن . . . باور می کنی؟ تعجب می کنم از خويشتنم که به اين راحتی تمام شرايط را برای زندگی جديد فراهم کرد و اينقدر زود همه چيز را تعريف کرد . حتی يک نقطه ی مبهم و نا مفهوم باقی نمامده است . شبنم اتاق سایت دانشگاه. شهری که تو نمی شناسی اش. پيام هاي ديگران .

dibasehrangiz.blogsky.com

قصه ای از بطن قلب عاشقم

http://www.dibasehrangiz.blogsky.com/page/16

قصه ای از بطن قلب عاشقم. هر نویسنده ای بزرگترین رویداد عصر خویش است . دوشنبه 29 مردادماه سال 1386. گذشته همیشه بر آینده ات خواهد نشست. بنام آنکه همیشه هست. اتاق کوچک من ساعت ۱۱ شب ۲۸/مرداد /۱۳۸۶. این را به خود نگیر. رازهای اتاق کوچک من. شاید به نام عشق. شعری از آن من. باز از خستگی ام می گویم . برای دخترانی که قربانی جهل اند). با نام عشق تو. شعری برای تو ). تصویری از قلب من. فیلم کوتاهی از زندگی. شعر سحرانگیز دیبا(اولین خانه من). روح خود را بشناس با بیانی دیگر از دیبا. قصه هایی از درون یک . . .

dibasehrangiz.blogsky.com

قصه ای از بطن قلب عاشقم

http://www.dibasehrangiz.blogsky.com/1386/12/07/post-8

قصه ای از بطن قلب عاشقم. هر نویسنده ای بزرگترین رویداد عصر خویش است . سهشنبه 7 اسفندماه سال 1386. باز از خستگی ام می گویم . من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد. روزها شور مرا می روبند. و شبان خسته تر از پیش به . . . باز هم می گویم. تا مبادا تو نفهمی. که دلم می خواهد. تو مرا درک کنی . شب دلم می خواهد. نه به هنگام خموشی -. که در این سمت شلوغ. من و تنهایی ناسالم و آزار گر روحی من. چشم از دیدن دنیای برون بربندیم . . . ،. تو به من می خندی . . . دوشنبه شب ساعتی وجود نداره. جایی که به زیاد موندنم علاقه ای نداری.

lahjeyetaraneh.persianblog.ir

تا نا كجاي بودن - تا نا كجاي بودن

http://lahjeyetaraneh.persianblog.ir/post/9

تا نا كجاي بودن. مطرح کردن مشکل فنی. تا نا كجاي بودن. تا نا كجاي بودن. شاعر تر از هميشه زيبا تر از ستاره. آسون تر از يه رويا پيدا شدي دوباره. با كوله باري از عشق خوش عطرو با طراوت. پيدا شدي عزيزم دل پاك و پر محبت. معنا گرفتم از تواي آشناي محبوب. ژرفا ترين نگاهم با تو قشنگه اي خوب. بيا دوباره با هم به عمق شب بتازيم. بي باك تر از هميشه به عشقمون بنازيم. مشتاق بوسه ي تو دلشادو پر ترنم. با تو چه پر غرورم سرشارم از تلاطم. مخصوص ترين تمنا براي با تو رفتن. تا آخرين ستاره تا نا كجايه بودن. پيام هاي ديگران .

shabnamraei.persianblog.ir

رازهای اتاق کوچک من

http://shabnamraei.persianblog.ir/post/19

رازهای اتاق کوچک من. برای چیزی شبیه تو. بنام آنکه هميشه هست. صدای زندگی اش را کسی نمی شنود .(نفس نمی کشد آيا؟ نگاه کن ببين باد را احساس می کنم که لا بلای تار موهايش می پيچد. و شرجی هوا که بر پوست گندمگون اندامش می نشيند و قطره قطره. می لغزد .دريا هوای شور تنفس . خورشيد اينجا هميشگی است . و پيکره ای که تنها تجربه ی زندگی اش نشستن روی صخره ای در فراسوی. درياست .پاهايی که هيچ اشتياقی برای برخاستن ندارند. و دريای نامتحرک طوفانی که امواجش هيچ گاه به ساحل نمی رسند. به نمايش گذاشته .). به نظاره می نشيند .

shabnamraei.persianblog.ir

رازهای اتاق کوچک من

http://shabnamraei.persianblog.ir/post/20

رازهای اتاق کوچک من. برای چیزی شبیه تو. بنام آنکه همیشه هست. آقا اینقدر که زاد و ولد زیاده . می شناسم کسائی رو که ده پونزده تا بچه دارن خاک تو سرش. آقا دیقه ای سه تا بچه کم نیست . سر و صدا خیلی زیاده . آقا آخه این مغز 250 گرمی مگه چقد می کشه؟ مگه چقد جا داره؟ الان دیگه همه ی بچه ها ماشین دارن. آقا واسه همینه که اینقد شلوغه دیگه . اما من خودم تا مجبور نشم از ماشین استفاده نمی کنم. یا مترو یا اتوبوس. شنبه / ظهر / 21/مرداد/1385). پيام هاي ديگران .

shabnamraei.persianblog.ir

نمی دانم. نميشناسم.نه تو را /نه خود را - رازهای اتاق کوچک من

http://shabnamraei.persianblog.ir/post/18

رازهای اتاق کوچک من. برای چیزی شبیه تو. نمی دانم. نميشناسم.نه تو را /نه خود را. بنام آنکه همیشه هست. هرگز تو را ندیده ام و نخواهم دید. ولی به تو ایمان دارم . می دانم که تو غمخوار منی . . . . هیچ گاه دردهایت را برایم بازگو نکرده ای. و دلم را نرنجانده ای. اما سال هاست که گوش هایت را برای شنیدن حرف هایم تیز کرده ای . با تو حرف می زنم در حالی که نمی دانم کیستی؟ با تو حرف می زنم در حالی که هیچ کس از راز من باخبر نیست. حتی شاخه ی تاکی که تا پنجره ی اتاقم. پیچیده و بالا آمده. او هم گوش هایش را مانند تو تیز کرده.

lahjeyetaraneh.persianblog.ir

تا نا كجاي بودن

http://lahjeyetaraneh.persianblog.ir/1385/4

تا نا كجاي بودن. مطرح کردن مشکل فنی. من مرددم که بگويم تو همصدای دلم باش. من مرددم که بگويم که در سکوتمو کنکاش. ميان غرور و شکستن در اين هوای چکيدن. غم آشنای دلم بود در اين ثبوت نديدن. از تو غوطه ور شدم از تو در اين شروع نمايش. سراسر از تو بودمو از تو در اين هوای ستايش. شکوه لحظه ی ديدار تو آمدی که بمانی. صحنه از حضور تو سرشار چشم مست آنچنانی. من از نگاه تو می ترسم که از قماش خياله. که از وجود ترانه که يک خياله محاله. من مرددم که بگويم تو همصدای دلم باش. من مرددم که بگويم که در سکوتمو کنکاش.

kholaseyebaran.persianblog.ir

بشنو از این صوفی سیاهپوش

http://kholaseyebaran.persianblog.ir/1386/7

بشنو از این صوفی سیاهپوش. تنهايى با دنياى ابجى سحر. بشنو از اين خموش (ساره). ابر و باد و مهتاب. نسترن و باران عزیز. ديبا و نوشته هاش. تنها بهانه اشك من. اشيانه ي شعر شيدا. ليست وبلاگ هاي فارسي. طراح قالب : ماكرومديا. سایه ی یه حادثه که یه عمر با منه. توی شهر آهنی داره خردم می کنه. رو تموم لحظه هام چتر سایه ی سیاس. خون وحشت تو رگه خسته ثانیه هاس. اما هم وحشت من گوش بده. تپش فاجعه با قلب منه. دستتو به من بده که حس کنیم. لحظه بزرگ فریاد زدنه. اگه بی صدا وتن خسته دارم جون می کنم. خورشید بزرگ قلب سرخ من.