gamkhune.mihanblog.com

soltanzadeh.blogfa.com

زمزمه سکوت... - رویا های کاغذی

http://www.soltanzadeh.blogfa.com/post-77.aspx

وقتی باختن را بردم. وقتی از احساس باز ایستادم و به اندیشیدن پرداختم. رویاهای کاغذی ام را به پیک نیک فرستادم. باد ترانه ای زمزمه میکرد. رویا هایم دورش را گرفتند. باد تند شد هر لحظه تند تر. قهقهه می زد و تاب می خورد. رویاهایم در بازوان نیرومندش پیچ وتاب می خوردند و به فراموشی می اندیشیدند. آنها می دانستند قلبم تاب کشیدن بار شادی شان را ندارد. کم کم بی تفاوتی هایم کنارم امدند. و من غروب حرص هایم را دیدم. و به قلبم سپردم که دیگر. جنین رویا را در خود نپروراند.

soltanzadeh.blogfa.com

زمزمه سکوت... - شفاعت

http://www.soltanzadeh.blogfa.com/post-68.aspx

شب شب تنهایی و تاریکی و بی تابی بود. لحظه ها برایش سنگین وکند می گذشتند. روزگار برایش موجودی موذی و بدچهره بود که هردم او را بیشتر می چزاند. چهره بیمار نوجوانش لحظه ای از نظرش دور نمی شد. با پاهای لرزان بی هدف می رفت تا این که به خانه ای رسید که در و دیوارش با پرچم های سیاه. پوشیده بود و نام عباس بیشتر از هر اسمی به چشم می خورد.وارد خانه شد با این که اقلیت. مذهبی بود با عزاداران هم ناله شد و پابه پای آنها ضجه زد. نیمه های شب بود که به خانه برگشت. فقط نام عباس را صدا می زند تو می دانی عباس کیست؟

soltanzadeh.blogfa.com

زمزمه سکوت...

http://www.soltanzadeh.blogfa.com/9109.aspx

علم بهتر است یا ثروت؟ معلم گفت:چرا انشایت را نمی خوانی؟ شاگرد دستش را روی گلویش می گذارد و با صدای لرزان می گوید: آخر این رد نمی شود! دارم خفه می شوم. این همیشه بامن است. وقتی برای ننوشتن تکالیفم به علت تمام شدن برگه های سفید دفترچه تنبیه می شوم. وقتی برای نداشتن بالا پوشی گرم همیشه مریض حال کنج خانه می افتم و انضباطم کم می شود. وقتی برای نداشتن کفش کتانی همیشه از بازی فوتبال محروم می شوم. وقتی برای همه نداشته ها تحقیر می شوم. شما بگویید کدام بهتر است؟ شب شب تنهایی و تاریکی و بی تابی بود. آقایی با قد و ق...

soltanzadeh.blogfa.com

زمزمه سکوت... - زندگی نیم نگاهیست به یک روز قشنگ

http://www.soltanzadeh.blogfa.com/post-76.aspx

زندگی نیم نگاهیست به یک روز قشنگ. اگر قرار باشد از نو شروع کنم. سر شارتر از اینم باشم. لحظه هایم را دوست تر بدارم. نقص هایم را نپوشانم. بی چتر زیر باران بروم. به اشتباهاتم لبخند بزنم. سکوت ها را با دقت گوش دهم. دیروزهای سرد را در اجاق بریزم. تماشای غروب را از دست ندهم. مشکلات تخیلی ام را پشت در بگذارم. باید ها و نباید ها را بجوم. فنجانی از واژه های زیبا سر کشم. زندگی را همین دم می سازد. نوشته شده در شنبه بیستم مهر ۱۳۹۲ساعت 21:27 توسط محبوبه سلطان زاده.

soltanzadeh.blogfa.com

زمزمه سکوت...

http://www.soltanzadeh.blogfa.com/9201.aspx

تو که به ادمی نظم و اگاهی می بخشی و می آموزی آشتی و دوستی را. چه آزمایش سختی است! آن زمان که در برابرمان می ایستی و فرمان بخشش می دهی. وقتی سوز تابستان چشم و دل را می سوزاند. وقتی زردی پاییز غم و اندوه را به رخمان می کشد. وقتی سپیدی زمستان دلهامان را سخت و سرد می کند. به لبخند شکوفه هایت قسم. شکوه این عشق را از ما دریغ نکن. نوشته شده در پنجشنبه یکم فروردین ۱۳۹۲ساعت 17:13 توسط محبوبه سلطان زاده.

soltanzadeh.blogfa.com

زمزمه سکوت...

http://www.soltanzadeh.blogfa.com/9209.aspx

وقتی باختن را بردم. وقتی از احساس باز ایستادم و به اندیشیدن پرداختم. رویاهای کاغذی ام را به پیک نیک فرستادم. باد ترانه ای زمزمه میکرد. رویا هایم دورش را گرفتند. باد تند شد هر لحظه تند تر. قهقهه می زد و تاب می خورد. رویاهایم در بازوان نیرومندش پیچ وتاب می خوردند و به فراموشی می اندیشیدند. آنها می دانستند قلبم تاب کشیدن بار شادی شان را ندارد. کم کم بی تفاوتی هایم کنارم امدند. و من غروب حرص هایم را دیدم. و به قلبم سپردم که دیگر. جنین رویا را در خود نپروراند.

soltanzadeh.blogfa.com

زمزمه سکوت... - بهار

http://www.soltanzadeh.blogfa.com/post-72.aspx

تو که به ادمی نظم و اگاهی می بخشی و می آموزی آشتی و دوستی را. چه آزمایش سختی است! آن زمان که در برابرمان می ایستی و فرمان بخشش می دهی. وقتی سوز تابستان چشم و دل را می سوزاند. وقتی زردی پاییز غم و اندوه را به رخمان می کشد. وقتی سپیدی زمستان دلهامان را سخت و سرد می کند. به لبخند شکوفه هایت قسم. شکوه این عشق را از ما دریغ نکن. نوشته شده در پنجشنبه یکم فروردین ۱۳۹۲ساعت 17:13 توسط محبوبه سلطان زاده.

soltanzadeh.blogfa.com

زمزمه سکوت... - تنها سفر کن

http://www.soltanzadeh.blogfa.com/post-71.aspx

مانند کرگدن تنها سفر کن. کرگدن سمبل مسافر است. این کلام بوداست. او می گوید:اگر با کسی در زندگی همسفر شوی انس می بندی و هر پیوندی. به گسستن تبدیل می شود و گسستن به رنج می انجامد.با دلسوزی یاران و انس به آنها از مقصد. غافل می مانی.هرگز دست خود را به دست نجات بخشی ندهید و خود منجی خود باشید.کسی که. به کسی دیگر نیازمند است همواره ضعیف و نیازمند خواهد ماند و به ازادی نمی رسد. همسفر با خود نبر چون از همراهی مهر پدید می آید و از مهر رنج و از رنج بغض و از بغض اشک و از اشک. آه و از آه حسرت و پشیمانی.

soltanzadeh.blogfa.com

زمزمه سکوت...

http://www.soltanzadeh.blogfa.com/9204.aspx

گاه پر از غرورم غروری از جنس کوه. گاه پر از خیالم خیالی پر ز اندوه. گاه پر از تحمل تحملی بی دلیل. گاه اسیر قیاس قیاسی پر ز تردید. من و خیال و احساس هر روز روی نیمکت جدا از این حقایق حقایق تلخ و سرد. نشستیم و سرودیم سرودی از محبت. یه وقت دیدیم به ناگاه . پیام این سرودو رو شونه شون نشوندند. اونا رفتند دور دور. محبتو نشوندند تو باغچه ای پر از یاس. نوشته شده در یکشنبه سی ام تیر ۱۳۹۲ساعت 19:21 توسط محبوبه سلطان زاده. روزی پول شلنگ اندازان در کوچه و خیابان پرسه می زد به شخصی برخورد و مقابل او ایستاد و گفت:.

soltanzadeh.blogfa.com

زمزمه سکوت... - دلارام

http://www.soltanzadeh.blogfa.com/post-70.aspx

عشقی و دردی و تقاضایی هست که اگر صد هزار عالم ملک او شود او آرام نیابد. این خلق به تفصیل در هر پیشه ای و صنعتی و منصبی و تحصیل نجوم و طب و غیر ذالک می کنند. آرام نمی گیرند.زیرا آنچه مقصود است به دست نیامده است. آخر معشوق را "دلارام" می گویند.یعنی که دل به می ارام گیرد. این جمله خوشی ها و مقصودها چون نردبانی است و چون پایه های نردبان جای اقامت و ماندن نیست. از بهر گذشتن است. خوشا او که زودتر بیدار و واقف گردد تا راه دراز بر او کوتاه شود و در این پایه های نردبان عمر خود را. ضایع نکند.( فیه ما فیه).