GHESEYESETARE20.PERSIANBLOG.IR
قصه های ستارهقصه های ستاره
http://gheseyesetare20.persianblog.ir/
قصه های ستاره
http://gheseyesetare20.persianblog.ir/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Thursday
LOAD TIME
2 seconds
16x16
32x32
PAGES IN
THIS WEBSITE
0
SSL
EXTERNAL LINKS
21
SITE IP
46.224.2.182
LOAD TIME
2.016 sec
SCORE
6.2
قصه های ستاره | gheseyesetare20.persianblog.ir Reviews
https://gheseyesetare20.persianblog.ir
قصه های ستاره
عشق و دوست داشتن - حقيقت گمشده
http://ravaanii.persianblog.ir/post/107
عشق و دوست داشتن. متن زیر از کتاب ارزشمند دکتر شریعتی (هبوط در کویر) است. عشق یک جوشش کور است. و پیوندی از سر نابینایی،. دوست داشتن پیوندی خودآگاه. واز روی بصیرت روشن و زلال. عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و. هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است،. دوست داشتن از روح طلوع می کند و. تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد. عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست،. و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر میگذارد. دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند. عشق طوفانی ومتلاطم است،. و جنون چیزی جز خرابی. ومیخواه...
... - حقيقت گمشده
http://ravaanii.persianblog.ir/post/106
People are just as happy as they make up their minds to be". یا به قول خودمون، خواستن توانستن است! درباره : نمی دونم والا. یه کسی که دنبال حقیقته, یا کسی که حقیقت رو تعریف می کنه, یا کسی که حقیقتو گم کرده, یا یه چیزی تو همین مایه ها ! پروفایل مدیر : آرمان حقیقت. عصبانیت و عشق : . باز هم تاوان، باز هم حادثه، باز هم قربانی. عشق و دوست داشتن. جهان زیر سیگاری من است.
حقيقت گمشده
http://ravaanii.persianblog.ir/1388/12
عصبانیت و عشق : . عصبانیت و عشق : . مرد درحال تمیز کردن اتومبیل تازه خود بود که متوجه شد پسر 4 ساله اش تکه سنگی برداشته و بر وری ماشین خط می اندازد. مرد با عصبانیت دست کودک را گرفت و چندین مرتبه ضربات محکمی بر دستان کودک زد بدون اینکه متوجه آچاری که در دستش بود شد. در بیمارستان کودک به دلیل شکستگی های فراوان انگشتان دست خود را از دست داد. وقتی کودک پدرخود را دید با چشمانی آکنده از درد از او پرسید : پدر انگشتان من کی دوباره رشد می کنند؟ روز بعد مرد خودکشی کرد. عصبانیت و عشق محدودیتی ندارند.
عصبانیت و عشق ::.. - حقيقت گمشده
http://ravaanii.persianblog.ir/post/112
عصبانیت و عشق : . عصبانیت و عشق : . مرد درحال تمیز کردن اتومبیل تازه خود بود که متوجه شد پسر 4 ساله اش تکه سنگی برداشته و بر وری ماشین خط می اندازد. مرد با عصبانیت دست کودک را گرفت و چندین مرتبه ضربات محکمی بر دستان کودک زد بدون اینکه متوجه آچاری که در دستش بود شد. در بیمارستان کودک به دلیل شکستگی های فراوان انگشتان دست خود را از دست داد. وقتی کودک پدرخود را دید با چشمانی آکنده از درد از او پرسید : پدر انگشتان من کی دوباره رشد می کنند؟ روز بعد مرد خودکشی کرد. عصبانیت و عشق محدودیتی ندارند.
حقيقت گمشده
http://ravaanii.persianblog.ir/1387/11
باز هم تاوان، باز هم حادثه، باز هم قربانی. مدتها بود می خواستم بنویسم، اما مطلبی پیدا نمی کردم. تا 2 روز قبل که سرانجام . یکشنبه 27 بهمن 1387. ساعت 6 بعد از ظهر. بعد از ساعت ها آزمایش و آموزش، هواپیمای ایران 140، (به قول بعضی ها) ساخت میهن اسلامی باز هم حادثه آفرید و باز هم قربانی گرفت تا باز هم تاوان چیزی را بپردازیم که شایسته ما نیست! هواپیمایی که به قول همان بعضی ها با استانداردهای ایرباس برابری میکند! خلبان شهید محمد مختاری ،. خلبان شهید ابوافضل صبوری ،. خلبان شهید حسین مهدوی ،. عصبانیت و عشق : .
حقيقت گمشده
http://ravaanii.persianblog.ir/1387/4
It will take just 37 seconds to read this and change your thinking. Two men, both seriously ill, occupied the same hospital room. One man was allowed to sit up in his bed for an hour each afternoon to help drain the fluid from his lungs. His bed was next to the room's only window. The other man had to spend all his time flat on his back. The men talked for hours on end. The window overlooked a park with a lovely lake. One warm afternoon, the man by the window described a parade passing by. Although the o...
حقيقت گمشده
http://ravaanii.persianblog.ir/archive
عناوین مطالب وبلاگ "حقيقت گمشده". 1588;نبه ۱ بهمن ۱۳٩٠. 1588;نبه ۳٠ مهر ۱۳٩٠. 1583;وشنبه ۱ شهریور ۱۳۸٩. 1740;کشنبه ۱۳ تیر ۱۳۸٩. عصبانیت و عشق : . 1580;معه ۱٤ اسفند ۱۳۸۸. 1587;هشنبه ٢۸ مهر ۱۳۸۸. باز هم تاوان، باز هم حادثه، باز هم قربانی. 1670;هارشنبه ۳٠ بهمن ۱۳۸٧. 1587;هشنبه ٢٥ تیر ۱۳۸٧. عشق و دوست داشتن. 1580;معه ۳۱ خرداد ۱۳۸٧. 1670;هارشنبه ٢٢ خرداد ۱۳۸٧. 1587;هشنبه ٢٧ آذر ۱۳۸٦. 1662;نجشنبه ۸ آذر ۱۳۸٦. جمعه ٢ آذر ۱۳۸٦. مفسد فی الارض ام. فصل سی و يکم. فصل بيست و نهم. فصل بيست و هشتم. 1587;ه‌...
حقيقت گمشده
http://ravaanii.persianblog.ir/1387/3
عشق و دوست داشتن. متن زیر از کتاب ارزشمند دکتر شریعتی (هبوط در کویر) است. عشق یک جوشش کور است. و پیوندی از سر نابینایی،. دوست داشتن پیوندی خودآگاه. واز روی بصیرت روشن و زلال. عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و. هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است،. دوست داشتن از روح طلوع می کند و. تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد. عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست،. و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر میگذارد. دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند. عشق طوفانی ومتلاطم است،. و جنون چیزی جز خرابی. ومیخواه...
حقيقت گمشده
http://ravaanii.persianblog.ir/1390/11
از قدیم گفتن که از هر چیزی که بدت بیاد به سرت میاد. تا اونجایی که می تونستم سعی کردم که از چیزی بدم نیاد، ولی یه چیز هست که اصلا طاقتشو ندارم و به شدت هم بیزارم ازش. از شانس بد همیشه هم همه کارا و برنامه هام به همون نقطه ای می رسن که اصلا دوستش ندارم. نمی دونم چرا، ولی همیشه همین جوریه. همیشه کارام به جایی می رسن که باید به انتظار یه حادثه یا همچین چیزی بشینم. کاری که معمولا توانشو ندارم! حالا هم دوباره رسیدم به همین نقطه دوست نداشتنی. ولی واقعا واسم سواله. چرا همیشه یه اتفاق تکراری میفته؟
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
21
قصه ی من
ولی واقعا دمت گرم. بهتر از این نمیتونستی برام پیش بیاری . شاید همین یه جمله کفایت کنه:. پدر شدنت مبارک . چهارشنبه شانزدهم بهمن 1392 ] [ 1:10 ] [ من ] . فقط در همین حد بگم که کماکان حال و روزم مثل قبله . یعنی دریغ از یخورده کم شدن این احساس بی سرانجام. تهش خدا قراره با این حس من چیکار کنه؟ قراره منو به نتایج خاصی برسونه؟ قراره دیگه هیچ حس قشنگی رو مثل این تجربه نکنم؟ یا قراره های متعدد دیگه؟ پنجشنبه نوزدهم دی 1392 ] [ 1:43 ] [ من ] . یعنی آسایش به من نیومده! امشب اومدن عید دیدنی . این پستم یجور غره. ولی خ...
ای شمعها بسوزید
دلگیرم از پنج حرف الفبا. بگو تو هم یادته. تو بودی و من و شروع یه رابطه. گفتی توی قلبت جام ثابته. گفتی عشقم مرحم دل بی تابته. بگو تو هم یادته. گفتم همونیم که تا ابد یارته. توی این رابطه. همیشه کنارته. بگو تو هم یادته. بگو توی قلبت کسی جامو نگرفته. دلم شده پر از حرف های نگفته. به تو فکر میکنم هفت روز هفته. نمی دونی خیلی وقته. می خوام بهت بگم بی تو بودن خیلی سخته. خیلی وقته میخوام ببینمت خیلی وقته. از رفتن تو گذشته خیلی وقته. دیگه چیزی نمی خوام ازت. دیگه حرفی ندارم فقط یادت بمونه. دیگه چیزی نمی خوام ازت.
gheseyemavakhoda.mihanblog.com
قصه ما و خدا
قصه ما و خدا. سلام،ما آمده ایم که . شنبه 14 مرداد 1391 : نویسنده : ریحانه. یادمون باشه که خدایی داریم که خیلی مهربونه، هوامونو داره، خاطرمونو خیلی میخواد، آنقدر که. بهترین بنده هاش به سختی افتادن برای اینکه ما راه رو پیدا کنیم و گمراه نشیم، همۀ عالم رو. بسیج کرده برای ما، ودر مقابل ازمون بندگی خواسته فقط بندگی خودش، اونم برای خودمونه،. یادمون باشه ما با خدا یه قصه داشتیم، یه قصه داریم، یه روزی، یه جایی، یه قولی دادیم، گفتیم. انگار فراموش کردیم، انگار فراموش می کنیم، مدام برای خودمون قصه می سازیم. پبروزی ...
بانوی بارانی
درد من این است که عاشق رد عبور یک عابر شده ام. تاريخ شنبه سیزدهم دی ۱۳۹۳ساعت 23:58 نويسنده پریا. تو انتخاب من نبودی. در این وانفسای شلوغ. در این زندگی بی اعتبار. باید به یکی گقت پریشانی خود را. واژه ها درد را نمي فهمند . . . حرف هایی که از دل، سر میروند. دختری با چشم های کودکی من.
چه روزایی که گذشت...
چه روزایی که گذشت. کاش می دانستی چقدر دلم بهانه ی تو رو میگیره هر روز. کاش می دانستی چقدر دلم هوای با تو بودن کرده. کاش می دانستی چقدر دلم از این روزهای سرد بی تو بودن گرفته. کاش می دانستی چقدر دلم برای ضرب آهنگ قدمهایت. گرمی نفسهایت ، مهربانی صدایت تنگ شده. کاش می دانستی چقدر دلواپس تو ام. کاش می دانستی چقدر تنهام ، چقدر خسته ام. و چقدر به حضور سبزت محتاجم. و همیشه از خودم می پرسم این همه که من به تو فکر می کنم. تو هم به من فکر می کنی؟ پنجشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۴ ] [ 11:48 ] [ هستی. ] . شدن همیشه تو آب.
gheseyesetare20.persianblog.ir
قصه های ستاره
کمتراز ۲۰ دقیقه خواب بودم که یه دفعه از شدت درد سینه به خودم پیچیدم.نمی دونستم چی شده؟ اونقدر شدت درد زیاد بود که قدرت تجزیه تحلیلم رو از دست داده بوده بودم.خواستم از جام بلند شم ولی نتونستم ، نفسم در نمی اومد. با صدای ناله ای که خودمم به زور می شنیدم مامانم رو صدا کردم.کوچکترین حرکتی فشار رو چند برار می کرد طوری که می خواستم قلبم رو از سینه در بیارم. مامان با وحشت اومد بالا سرم و وقتی منو دید کم مونده بود غش کنه. گفت: آخه وقتی نمی زنم خوشم میاد! آنگاه زنی که کودکی در آغوش داشت گفت : ای پيامبر جويای کمال...
همه قصه تنهایی من
همه قصه تنهایی من. دل نوشته های لحظه های تنهایی. کوتاه بود، کوتاه تر از هر آنچه بتوان تصور کرد به کوتاهی نیم روز آفتابی در زمستان طولانی،برفی و یخ زده آب تمام حوض های شهر غبار گرفته خاکستری. آمد، اما آمدنش رنگ و بویی از جنس تمام خستگی ها بود. برف که نمی آمد غوغایی به پا می شد از دود دودکش ها در آسمان که تنوره می کشیدند به رخ آسمان خاکستری. اینجا سکوت بود، سکوتی از جنس هیایو. و بالاخره آمد از پیچ کوچه که پیچید، می شد دید که به اندازه هزار سال زندگی کرده است. هزار سال به اندازه یک روز برفی زمستانی. بدون هی...
دهکده ی تنهایی
كد موسيقي براي وبلاگ. دل شکستن هنر نیست. امشب دلم برایت تنگ شده به اندازه تمام بی احساسیت. به اندازه تمام لحظاتی که به من فکر نمی کنی. به اندازه تمام شب هایی که با حرف هایت آزرده ام کرده ای. به اندازه تمام وعده وعید های دروغی ات. آری دلم برایت تنگ شده. به اندازه تکه های قلب شکسته ام. دیگر سمت من نیا. نه اینکه نمیخواهم.نه. میترسم لبه های تیز تکه های قلب شکسته ام زخمی ات کند. نوشته شده در سه شنبه سوم اردیبهشت 1392ساعت 11:32 توسط دل شکسته. اگه خیال تو همش باهام نیس. خلوتمو چرا خراب می کنن؟ واسه ی برف زمستون.
قصـــه ی تنهایی ما
قصه ی تنهایی ما. نوشته شده توسط شیوا : جمعه دهم مرداد 1393. ﭼﻪ ﻟﺬﺗﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﺻﺒﺢ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺸﯽ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﯾﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﻪ ﺁﯾﻨﻪ ﯼ ﺍﺗﺎﻕ ﭼﺴﺒﯿﺪﻩ ﺷﺪﻩ : ﺳﻼﻡ ﺩﻟﯿﻞ ﺯﻧﺪﮔﯽ! ﺻﺒﺢ ﻗﺸﻨﮕﺖ ﺑﺨﯿﺮ . ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﺑﺮﯼ ﺳﺮ ﮐﺎﺭ ﭼﻤﺪﻭﻥ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯾﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺳﻔﺮ ﭼﻤﺪﻭﻥ ﻧﺒﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻠﯿﻘﻪ ﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺮﺍﻡ ﻟﺒﺎﺱ ﺑﺰﺍﺭﯼ ﺷﺐ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺩﺍﺭﯾﻢ . ﻧﻤﯽ ﮔﻢ ﮐﺠﺎ ﮐﻪ ﻏﺎﻓﻠﮕﯿﺮ ﺷﯽ! ﺭﺍﺳﺘﯽ . ﻗﺮﺑﻮﻥ ﭼﺸﻤﺎﺕ ﺑﺮﻡ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﻣﺘﻌﺠﺒﻪ ﻭ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﺍﮔﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩﻡ ﺟﯿﻎ ﻣﯽ ﺯﺩﯼ ﺑﻐﻠﻢ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﭘﺲ ﻟﻄﻘﺎ ﺟﯿﻎ ﻭ ﺑﻐﻞ ﻭ ﯾﻪ ﺑﻮﺱ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺰﺍﺭ ﺗﺎ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺗﺤﻮﯾﻠﻢ ﺑﺪﯼ! نوشته شده توسط شیوا : جمعه دهم مرداد 1393. 1575;ب&...
کلید شهره قلب
من همه ی قصه هام قصه ی توست اگه غمگینه اونم از غصه ی توست. خوشحالم.خوشحالم از اینکه فردا بازهم کنارمه.خوشحالتر از اونم چون دیگه چیزی واسه پایان دوریمون نمونده.خدایا ازت ممنونم. عجب موجود سخت جانی ست دل. هزار بار تنگ میشود. میمیرد و باز هم برایت میتپد. نوشته شده در ۸۹/۱۲/۰۲ساعت 3:0 توسط خط منحنی. من همه حرف های خوب رو ، از لب های تو شنیدم. خود خورشید رو می دیدم. من با اون رعد نگاهت ، خودمو زدم سوزوندم. خودمو هر جوری که بود به نگاه تو رسوندم. ذره ذره ی وجودم ، روی خاک تو می ریزه. من دارم میام کنارت. وقتي ب...
*•ღ☆ஜ گمشده ی تقدیر ஜ☆ღ•*
ღ ஜ گمشده ی تقدیر ஜ ღ *. در خیال تو به سر بردن اگر هست گناه . با خبر باش که من غرق گناهم شب و روز. پرسيد که چرا دير کرده است؟ نکند دل ديگري اورا اسير کرده است؟ نوشته شده در یکشنبه بیست و نهم مرداد 1391ساعت 11:44 توسط مهدیس. ღ ஜ happy birthday ஜ ღ *. نوشته شده در دوشنبه شانزدهم آبان 1390ساعت 8:52 توسط مهدیس. می دونم این بار غیبتم طولانی شد ولی دلیلم موجهه! حسابی چسبیدم به درس! یک سال پیشتون نیستم وتنها خواهشم اینه که. خیلی واسم دعا کنید. که فقط یک سال طول بکشه یه رشته ی خوب(ترجیحا داروسازی! مواظب خودتون ب...