HEKAYATENAB.BLOGFA.COM
حکایت های ایرانیحکایت های ایرانی -
http://hekayatenab.blogfa.com/
حکایت های ایرانی -
http://hekayatenab.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
0.6 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
19
SSL
EXTERNAL LINKS
19
SITE IP
209.126.116.165
LOAD TIME
0.641 sec
SCORE
6.2
حکایت های ایرانی | hekayatenab.blogfa.com Reviews
https://hekayatenab.blogfa.com
حکایت های ایرانی -
hekayatenab.blogfa.com
حکایت های ایرانی
http://www.hekayatenab.blogfa.com/archive.aspx
سلام من فاطمه. هستم از استان اصفهان شهرستان. به خودم مربوطه متولد ساله.13 هستم من بچه تکم به قوله معروف یکی یدونه خلو دیوونه من یه بچه ی قد ویدنده خوش اخلاق با معرفت وشیطوووووون اما همیشه خوش اخلاق نیستم بعضی وقتا اعصابمو میرزند بهم بعضیاااااااااااا.
حکایت های ایرانی - نامه یک پسر بچه مسيحي به خدا
http://www.hekayatenab.blogfa.com/post-4.aspx
نامه یک پسر بچه مسيحي به خدا. کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. البته بابی پسر خیلی شری بود و همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟ مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده. اسم من بابی هست. من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی. اسم من بابیه و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم. لطفا واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده. اسم من بابی هست. سلام م...
حکایت های ایرانی - شب امتحان
http://www.hekayatenab.blogfa.com/post-2.aspx
شبنم: عزیزم دیگه گریه نکن. من و شهره هم فقط ۷ ۸ دور تونستیم بخونیم! از بس گریه کردی چشمات کوچیک شده! گریه نکن دیگه. فکر کردن به این مسائل که می دونم سخته، فایده ای نداره و مشکلی رو حل نمی کنه. لاله: نمی دونم. چرا چند روزیه که مثل قدیم دلم به درس نمیره. مثلا امروز صبح، ساعت ۷:۳۰بیدار شدم. باورت میشه؟ در همین حال، صدای جیغ و شیون از واحد مجاور به گوش می رسد. شبنم و لاله خیلی استرس داشتن! دختری به نام فرشته با اضطراب وارد اتاق شود. شبنم: چی شده فرشته؟ شبنم: لابد به خودش خیلی سخت گرفته. زود باشید، ببریمش دکتر.
حکایت های ایرانی
http://www.hekayatenab.blogfa.com/9003.aspx
نامه یک پسر بچه مسيحي به خدا. نوشته شده در دوشنبه شانزدهم خرداد ۱۳۹۰ساعت 19:29 توسط فاطمه. سلام من فاطمه. هستم از استان اصفهان شهرستان. به خودم مربوطه متولد ساله.13 هستم من بچه تکم به قوله معروف یکی یدونه خلو دیوونه من یه بچه ی قد ویدنده خوش اخلاق با معرفت وشیطوووووون اما همیشه خوش اخلاق نیستم بعضی وقتا اعصابمو میرزند بهم بعضیاااااااااااا.
حکایت های ایرانی - دفتر مشق سارا
http://www.hekayatenab.blogfa.com/post-3.aspx
معلم عصبی دفتر رو روی میز كوبید و داد زد: سارا . دخترك خودش رو جمع و جور كرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم كشید و با صدای لرزان گفت: بله خانوم؟ معلم كه از عصبانیت شقیقه هاش رو می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترك خیره شد و داد زد:. چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نكن؟ فردا مادرت رومیاری مدرسه می خوام درمورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت كنم! دخترك چونه ی لرزونش رو جمع كرد. بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت:. معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت: بشین سارا .
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
19
دسته گل هایی که من به آب میدم
http://www.parnian7rang70.blogfa.com/1392/09
دسته گل هایی که من به آب میدم. میخواستم دسته گل آب ندم.نشد. پارسال این وقتا یادتونه؟ قرار بود دنیا تموم بشه! قرار بود ما سال 2013 رو نبینیم؟ یه سریا که رفتن پناهگاه! اصلا مگه میشه تا اون نخواد؟ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۲/۰۹/۲۷ساعت 9:31 توسط مهدیه. بازم من اومدم کاشان. منو ولم میکنند کاشان پیدا میشم.هههه! دانشگاه به معنای واقعی کلمه برام جهنم شده. بلاخره مدرک رو گرفتم. مدرک که نه. یه برگه کاغذ! برم بذارم دم سماور آب جوش بخورم( البته تابستون باید بذارم دم کوزه! دوبار بهش گفتم به روی خودش نیوورد و ادامه داد.
دسته گل هایی که من به آب میدم - سال 92
http://www.parnian7rang70.blogfa.com/category/2
دسته گل هایی که من به آب میدم. میخواستم دسته گل آب ندم.نشد. تا چایی رسیدم به روزی 3. سخت بود ولی شد! نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۲/۱۱/۳۰ساعت 10:40 توسط مهدیه. مداد مشکی نرم پررنگ. رفتم یه مداد مشکی نرم پررنگ. خریدم واسه کنکور ارشد که یه دفعه. داوطلب گرامی به دلیل شرایط جوی نامناسب آزمون کارشناسی ارشد به هفته بعد موکول شد. یه هفته وقت دارم بخونم. یکی نیست ب من بگه دختر! ارشد اسم نوشتنت چی بود؟ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۲/۱۱/۱۶ساعت 8:41 توسط مهدیه. زنگیدم به فاطمه ( دوستم ک از اول ابتدایی با هم بودیم.). بازم م...
دسته گل هایی که من به آب میدم
http://www.parnian7rang70.blogfa.com/1392/08
دسته گل هایی که من به آب میدم. میخواستم دسته گل آب ندم.نشد. اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلا. وقتی هوای شهر نفس گیر مبشود. با روضه ی حسین نفس تازه میکنیم. نوشته شده در شنبه ۱۳۹۲/۰۸/۱۸ساعت 10:10 توسط مهدیه. دیگه از فردا تا یکشنبه صبح مال خودمم. تو این دو هفته پوستم کنده شد. هفته قبل که اینور اونور. این هفته اما همش دنبال تحقیق. تحقیق برای کار جدید. زنگیدن بهم که بیا جلسه توجیهی. 3تا سوال دادن گفتن یکی رو ج بدید.بعد پاور کنید.بعد بدید به ما.بعد ازش دفاع کنید. نا امید تو محل کارم بودم که آقای انصاری اومد.
دسته گل هایی که من به آب میدم - چسب حرارتی
http://www.parnian7rang70.blogfa.com/post/137
دسته گل هایی که من به آب میدم. میخواستم دسته گل آب ندم.نشد. دیروز بچه ها کلاس خلاقیت داشتن. با مقوا و چسب حرارتی شکلای جدید میساختن. که یه دفعه صدای جیغ یکی شون رفت بالا. بدو بدو رفتم بالا سرش. اول فکر کردم خدایی نکرده چیزی نیشش زده. تا اینکه دیدم چسب حرارتی داغ ریخته روی پاش.اون بنده خدا هم شلوارک پوشیده بود. دیگه به هزار دردسر و جیغ و فریاد پماد سوختگی زدیم رو پاش. نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۴/۰۵/۰۷ساعت 12:13 توسط مهدیه. گفته بودم به سراغ من اگر میایی نرم و آهسته بیا. چینی نازک تنهاییم ترک برداشت!
دسته گل هایی که من به آب میدم - استخدامی آموزش و پرورش
http://www.parnian7rang70.blogfa.com/post/138
دسته گل هایی که من به آب میدم. میخواستم دسته گل آب ندم.نشد. استخدامی آموزش و پرورش. استخدامی آموزش و پرورش هم اعلام شد. رشته منو شهر خودمون نمیخواست. مامانم میگه رشته قحط بود رفتی این رشته؟ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۴/۰۵/۱۶ساعت 10:39 توسط مهدیه. گفته بودم به سراغ من اگر میایی نرم و آهسته بیا. چینی نازک تنهاییم ترک برداشت! حال من چینی بند زن از کجا بیاورم. اگر چیزی لب پر شد دور ریختنی میشود. کاری به کار عشق ندارم. من هیچ چیز و هیچ کس را دیگر. در این زمانه دوست ندارم. این روزگار چشم ندارد من و تو را یک روز.
دسته گل هایی که من به آب میدم - تصادف
http://www.parnian7rang70.blogfa.com/post/131
دسته گل هایی که من به آب میدم. میخواستم دسته گل آب ندم.نشد. پشت فرمون ماشین بودم. کسی سوار ماشین نبود. خیابون ها هم خلوت بود. همه خونه ها شون بودند. منم داشتم میرفتم خونه که ناهار بخورم و برم سر جلسه امتحان. ضبط میخوند.(من و تو دیگه تنها نیستیم چونکه.خدا با ما نشسته چای مینوشه). هرچی پامو روی پدال ترمز فشار دادم فایده نداشت. ماشین توی سراشیبی بود. هی سرعت بیشتر میشد. ترسیده بودم و نمیدونستم چیکار کنم. فرمون قفل کرده بود. ترمز دستی رو کشیدم که. خدایا شکرت خواب بودم! چینی نازک تنهاییم ترک برداشت!
دسته گل هایی که من به آب میدم - با خودم دعوا دارم امروز
http://www.parnian7rang70.blogfa.com/post/139
دسته گل هایی که من به آب میدم. میخواستم دسته گل آب ندم.نشد. با خودم دعوا دارم امروز. امروز قرار بود ساعت 8:30با بچه های کلاس بریم اردو. صبح پا شدم همه کارا رو ردیف کردم. از قبل هم مرخصی گرفته بودم ک امروز حال اساسی بکنم. ساعت 5 دقیقه به 8 از خونه زدم بیرون و رفتم سر خیابون و منتظر اتوبوس ک برم پیش بچه ها. تا ساعت 8:30 نه اتوبوس اومد نه تاکسی. بچه ها هم زنگ زدن ک خیلی منتظر شدیم نیومدی ما رفتیم. منم دیگه با اعصاب تمام خورد برگشتم خونه. دیگه سر کار هم نرفتم. امروزو گذاشتم برا خودم. کاری به کار عشق ندارم.
دسته گل هایی که من به آب میدم - میخاستم برم دیگه نیام
http://www.parnian7rang70.blogfa.com/post/135
دسته گل هایی که من به آب میدم. میخواستم دسته گل آب ندم.نشد. میخاستم برم دیگه نیام. بعد از اتفاقایی ک برا بلاگفا افتاد گفتم دیگه نمیام. اعصابمو خورد کرده بود 2 ماه خرابی! دیگه وقتی اولین پستو گذاشتم و دیدم کلی از خاطره هام رفت ک بدتر. رفتم بلاگ اونجا یه وبلاگ ساختم. ولی زد به دلیل در خواست مهاجرت زیاد از بلاگفا فعلا امکان پذیر نیست. الان خوشحالم ک همینجام. وقتی روز اولی ک وبلاگو ساختم یادم میاد. وقتی تک تک روزها هنوز در ذهنم هستن. شاید باید پاک می شدن. سال 93 بدترین سال عمرم بود. خاطرات بد از اینجا پاک شد.
دسته گل هایی که من به آب میدم
http://www.parnian7rang70.blogfa.com/1392/07
دسته گل هایی که من به آب میدم. میخواستم دسته گل آب ندم.نشد. اسم وبلاگمو باید عوض کنم. چون دیگه از دانشجوی بد بخت بودن رها شدم. بی پول هستم. پس بتید بی پول همچنان جزءش باشه. بی کار نیستم پس حذف میشه. سیب زمینی هم که.خودتون قیمتش رو بهتر از من میدونید.دیگه خوراک پولداراست! بهم بگید چی بذارم اسم اینجا رو. شاید همون اسمی که شما بگید رو بذارم. فقط مثل الان باید طولانی باشه. و خوشگل و جذاب! نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۲/۰۷/۳۰ساعت 9:34 توسط مهدیه. کارت دانشجویی رو گرفتن. باید یه هفته دیگه دوباره برگردم. منطقه کویری...
دسته گل هایی که من به آب میدم - مداد مشکی نرم پررنگ
http://www.parnian7rang70.blogfa.com/post/133
دسته گل هایی که من به آب میدم. میخواستم دسته گل آب ندم.نشد. مداد مشکی نرم پررنگ. رفتم یه مداد مشکی نرم پررنگ. خریدم واسه کنکور ارشد که یه دفعه. داوطلب گرامی به دلیل شرایط جوی نامناسب آزمون کارشناسی ارشد به هفته بعد موکول شد. یه هفته وقت دارم بخونم. یکی نیست ب من بگه دختر! ارشد اسم نوشتنت چی بود؟ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۲/۱۱/۱۶ساعت 8:41 توسط مهدیه. گفته بودم به سراغ من اگر میایی نرم و آهسته بیا. چینی نازک تنهاییم ترک برداشت! حال من چینی بند زن از کجا بیاورم. اگر چیزی لب پر شد دور ریختنی میشود.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
19
حكايات الفرن | منتجات مولينکس | وصفات طبخ بالصور
إني مدين لك بكل ما وصلت إليه و ما أرجو أن أصل إليه من الرفعة إلى أمي الملاك". بعد نجاح المواسم الثلاثة السابقة، تعود حكايات الفرن هذا الربيع للإحتفال بالأمهات في يومهن ، تقديرا لحب هن اللامتناهي! يهدف هذا الموسم إلى تكريم الأمهات وشكرهن على كل تضحياتهن من خلال التعبير عن حبنا الكبير لهن ومدى أهميتهن في حياتنا! يسرنا الإعلان عن الرابحتين في مسابقتنا! فازتا بعجانة ماسترشيف غورميه من مولينكس بعد مشاركتهما في مسابقة عيد الأم على موقع حكايات الفرن! تابعونا للمزيد من المسابقات! إشتركي في نشرتنا الإخبارية.
حکایت مجنون
هزارسال گذشت ازحکایت مجنون هنوزمردم صحرانشین سیه پوشند. دل تنگ فاطمه . . . غسل نشاط کنید *! تا کی به ما اجازه رفتن نمیدهند . . . چه شد کربلای من. پاسخ شش ماه قبل رهبر انقلاب به اظهارات شب گذشته اوباما. یا امام رضا . نگاه شهیدان به انتخاب ماست. 35 روز عاشقی . چرا دلم نکند تب؟ بعد از دوماه گریه چه شد کربلای من. داریم با حسین حسین پیر میشویم ،خوشحال از این جوانی ازدست داده ایم. سلام بر شبهای قدر. من از انتهای جنون آمدم(ارمیا). دریا لباس خاکی پدرم بود. از برهوت تا ملکوت (طهورا). بسم رب المهدی المنتظر. از برا...
حکایت من
گذری بر دل نوشته های سمیرا . یلدا دخترک شب های سرد و پ ر سوز پاییز. به پیشواز ش رفت. کالسکه ی نقره گون زمستان. با چرخ هایی از یخ های بلورین. و اسب هایی به سپیدی برف. آرام آرام نزدیک شد. بانویی با جامه ای سپید و روشن. عشوه کنان و خرامان خرامان. از کالسکه پیاده شد. پرسیدم ش بانو تو کیستی؟ نگاه خسته و مهربانش را به چ شم های پ ر ز اشتیاقم دوخت. و لبخندی زد و گفت. آنگاه مرا در آغوش فشرد و آهسته در گوشم خواند :. زین پس همچون دی صبور باش. و همچو بهمن آرام. و چون اسفند عاشق. روزها آمدند و رفتند. و سال ها گذشت.
hekayatemanozendegim.blogfa.com
حکایت من و زندگیم
حکایت من و زندگیم. از همون روزی که شروع کردم به نوشتم دلایل خاص خودمو داشتم و فکر نمیکردم که یه روزی اینجا این همه دوست خوب پیدا کنم که بشن محرمم و این همه باهاشون احساس نزدیکی کنم. امروز اما اگر تصمیم دارم به ننوشتن بازهم دلایل خاص خودشو داره که انقدر برام محکم هست که باعث بشه از فضایی که اینهمه بهش خو گرفتم.جدا بشم. وبلاگ من برام محاسن و معایبی داشت.من اینجا کلی یاد گرفتم و کلی دوست خوب پیدا کردم که تا همیشه برام هستن و دوسشون دارم.ولی باعث شد که عقب بیوفتم از یه سری برنامه هایی که داشتم.
حکایت منتظـــــــــــــــــــر
انتظار پیچکی تاب خورده بر شاخ و برگ تن آدمی است.این است حکایت منتظر. آقاي مهرباني ها سلام. یادت هست که گفتی همه چیز داری ولی تنهایی؟ نه بابای خوبم وقتی تنهایی، هیچ نداری! چرا نمی گویی که چه شده که اینقدر سردی، اینقدر تلخی و اینقدر ساکت؟ چرا نمی گویی چه غمی است که ماه ها و سال ها را از پی ات دویده تا مبادا سر به بالین آرامش بگذاری و رویا ببافی؟ به تو نگفتم اما هر بار که می خوانم ات، اشک ام سرازیر می شود. آخر انصاف داشته باش! دل نازک تر از آن ام که غم تو را ببینم و بی تاب نوازش ات نشوم. آقای پاکی ها سلام.
حکایت های ایرانی
یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت : شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید. من که نمی خواهم موشک هوا کنم . می خواهم در روستایمان معلم شوم. نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۰ساعت 19:41 توسط فاطمه. حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه. گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه. گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم. گفت: یعنی دارم میمیرم دیگه. نوشته شده در دوشنبه نوزدهم دی ۱۳۹۰ساعت 12:50 توسط فاطمه. نوشته شده در دوشنبه پنجم دی ۱۳۹۰ساعت 13:41 توسط فاطمه. سلام من...
حکایت های شیرین
یک زوج در اوایل 60 سالگی، در یک رستوران دنج رمانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودند. یک زن جادوگر که از آنجا می گذشت وارد رستوران شد و سر میز آنها رفت و گفت: آه شما زوجی مثال زدنی هستید و درتمام این مدت به هم وفادارموندید ، برای همین هرکدام از شما می تواند آرزویی کند و من با کمک دانشی که دارم آن را بر آورده کنم! خانم گفت:وای خدای من! من می خواهم به همراه همسر عزیزم، دور دنیا سفر کنم. جادوگر وردی خواند و ناگهان :دو بلیط خطوط مسافربری قطر ایرویز در دستان زن ظاهر شد. ادامه ي مطلب : . ميگويند...
حکایت های علما
شرح حال علمای فرزانه. جنایات وحابیت درطول تاریخ. جنایات وهابیت در طول تاریخ. قتل و غارت وه ابی ان در منطقه نجد:. الف: کشتار مسلمانان و قطع نخلها و غارت مغازهها:. ابن بشر عثمان بن عبد الل ه، مورخ آل سعود در باره آغاز دعوت وه ابی ت. نوشته شده در چهارشنبه نهم فروردین 1391ساعت 21:1 توسط محمدروستایی. شخصیت معنوی علامه مجلسی(ره). شاگرد گرانقدر او سيد نعمت الل ه جزائرى در مورد استاد خود گفته است:علامه هيچگاه از ياد خدا غافل نبود و تمام اعمالش را با قصد قربت انجام مىداد. زندگینامه ایت الله بهجت. آیت الله العظمی ...
hekayateordibehesht.blogfa.com
حکایت اردیبهشت
با نگاهی هرچند گذرا بر قیام امام حسین (ع) و به تاکید آن حضرت ، مسیر نهضت عاشورا همان روش و سیره درابلاغ رسالت نبی مکرم اسلام(ص) می باشد. نهضتی که با استفاده از عناصر صبر و مدارا، دوری از هوا و هوس و جاه طلبی، استقامت در برابر آزارها و سختیها و وادار کردن انسانها به باز اندیشی و .و با نگاهی فراگیرمنجر به احیای دین رسول خدا گردید. در یک باز بینی تاریخی ریشه های قیام عاشورا را می توان از زمان رحلت رسول خدا و ماجرای جانشینی آن حضرت تا پایان خلافت کوتاه امیرالمومنین (ع) و دوران امامت امام حسن (ع) جستجو نمود.
حکایتهای رتکی
به حکایتهای رتکی خوش آمدید. نوشته شده در چهارشنبه دهم اردیبهشت 1393ساعت 22:25 توسط مهدی. من عاشق محمد (ص) هستم. نوشته شده در سه شنبه هفتم بهمن 1393ساعت 8:3 توسط مهدی. نوشته شده در سه شنبه نهم دی 1393ساعت 10:0 توسط مهدی. پسري همرا پدرش در كوهستان پياده روي ميكردند كه ناگهان پسر به زمين ميخورد وآسيب ميبيند،وناخودآگاه فرياد ميزند. باتعجب صداي تكرار را از كوهستان ميشنود آآآآآآآه. پسر باكنجكاوي فرياد ميزند تو كي هستي؟ صدا پاسخ ميدهد تو كي هستي؟ سپس با صداي بلند در كوهستان فرياد ميزند ستايشت ميكنم. یا هر از هر...
حکایت سبز
دفاع حسنخمینی از مدیریت جاسبی. دفاع حسنخمینی از مدیریت جاسبی. به گزارش 598 به نقل از مهر، حجت الاسلام سیدحسن خمینی از اعضای هیات امنای دانشگاه آزاد اسلامی در مراسم تودیع و معارفه روسای جدید و قدیم دانشگاه آزاد اسلامی با تقدیر و تشکر از خدمات ۳۰ ساله عبدالله جاسبی در دانشگاه آزاد اسلامی گفت: چه خوشمان بیاید چه بدمان بیاید دانشگاه آزاد بدون نام جاسبی قابل تحلیل و بازیابی نیست و همت جاسبی موجب ایجاد چنین مجموعه ای شده است. به گفته این عضو هیات امنای دانشگاه مدرک گرایی فاجعه ای بر فضای علمی کشور شده است.