parandehkocholo.persianblog.ir

nazarkardeh.persianblog.ir

نظرکرده

http://nazarkardeh.persianblog.ir/1386/11/6

محمد و علیرضا با همسرانشون. پياده ميشوم دنيا نگهدار. گوگول های سراسر دنيا. ليست وبلاگ هاي فارسي. طراح قالب : ماكرومديا. لطفا براي مطالعه اين چند خط 10 دقيقه وقت بگذاريد . شيطان از جنس جن است و از آتش خلق شده است و قبل اين كه از بهشت رانده شود خدا را هفتاد هزار سال عبادت كرد، تا اين كه به مقام ملائكه رسيد. را از خاك آفريد و در آن روح دميد، به تمام ملائكه دستور داد كه بر آدم سجده كنند، همه سجده كردند غير از ابليس. شيطان به خدا گفت: من هفتاد هزار سال تو را عبادت كرده ام. آب را مي ريزد و مي گويد: من از تو بي...

nazarkardeh.persianblog.ir

بگذار خودم بلند شم ..... - نظرکرده

http://nazarkardeh.persianblog.ir/post/25

محمد و علیرضا با همسرانشون. پياده ميشوم دنيا نگهدار. گوگول های سراسر دنيا. ليست وبلاگ هاي فارسي. طراح قالب : ماكرومديا. بگذار خودم بلند شم . مردی ساعت های متوالی نشسته بود و به تلاش پروانه ای که برای خروج از پیله اش نگاه می کرد. پروانه توانست حفره ی کوچکی ایجاد کند اما بدنش بزرگ تر از آن بود که از حفره بگذرد. بعد از زمان درازی به نظر رسید که خسته شده و بی حرکت ماند. مرد تصمیم گرفت به پروانه کمک کند:. با دقت بقیه ی پیله را باز کرد و بی درنگ پروانه را آزاد کرد. اما هیچ اتفاقی نیفتاد . پيام هاي ديگران .

sibhayekal.blogsky.com

تخم - دل نوشته‌های یک پسر تنها

http://www.sibhayekal.blogsky.com/1388/03/19/post-115

دل نوشتههای یک پسر تنها. به سراغ من اگر میآیید! نرم و آهسته بیایید! من جوجه ای هستم که در این تخم زندگی میکنم. اما نمی خواهم بیرون بیام ، نمی خواهم از تخم بیرون بیایم. دائما مرغها قدقد میکنند و خروس ها همهاش التماس میکنند. اما من از تخم بیرون نمی آیم که نمی آیم. آن بیرون صحبت از جنگ است و آلودگی. داتد و فریاد مردم است و غرش هواپیماها. این است که میخواهم همین جا بمانم جایی که امن و گرم است. و من نمی خواهم از تخم بیرون بیایم. سهشنبه 19 خرداد 1388 ساعت 04:11 ب.ظ توسط: من. عجل یا مهدی (عج). به کجا چنین شتابان.

sibhayekal.blogsky.com

دل نوشته‌های یک پسر تنها

http://www.sibhayekal.blogsky.com/1388/04/05/post-116

دل نوشتههای یک پسر تنها. به سراغ من اگر میآیید! نرم و آهسته بیایید! از درد سخن گفتن. و از درد شنیدن. از مردم بی درد. خودش درد بزرگی است . جمعه 5 تیر 1388 ساعت 07:17 ب.ظ توسط: من. عجل یا مهدی (عج). به کجا چنین شتابان. اینجا پرنده ای لانه کرده. بهای یک سنت . چند یادداشت زیبا از دکتر شریعتی. آهای با توام ای من. نظر سنجی سازمان ملل. برگشتم اما خسته . اشک شوق . یک داستان واقعی . من فراری تمام پادگان های زمینم! حس عاشقانه دل بستن. او می آید . چرخ و فلک . چرخ فلک . باد ما را با خود خواهد برد . نشان عشق و شیدایی.

sibhayekal.blogsky.com

یک ساعت ویژه - دل نوشته‌های یک پسر تنها

http://www.sibhayekal.blogsky.com/1388/05/28/post-125

دل نوشتههای یک پسر تنها. به سراغ من اگر میآیید! نرم و آهسته بیایید! مردی دیروقت خسته از کار به خانه برگشت. دم در پسر پنج ساله اش را دید که در انتظار او بود. یک سئوال از شما بپرسم؟ بله حتمآ. چه سئوالی؟ شما برای هرساعت کار چقدر پول می گیرید؟ مرد با ناراحتی پاسخ داد:. این به تو ارتباطی ندارد. چرا چنین سئوالی میکنی؟ اگر باید بدانی بسیار خوب می گویم : 20 دلار. پسر کوچک در حالی که سرش پائین بود آه کشید. بعد به مرد نگاه کرد و گفت :. میشود 10 دلار به من قرض بدهید؟ مرد عصبانی شد و گفت :. نه پدر ، بیدارم. پسر کوچو...

sibhayekal.blogsky.com

محراب - دل نوشته‌های یک پسر تنها

http://www.sibhayekal.blogsky.com/1388/04/07/post-117

دل نوشتههای یک پسر تنها. به سراغ من اگر میآیید! نرم و آهسته بیایید! توی اون زمان که موبدان هم جز طبقه ی اشراف بودند. زمانی که روحانیان نیز نه با زور بلکه به اسم خدای دروغین خودساخته ی خود مردم را فریب می دهند. مردی ظهور می کند. مردی که نان جو می خورد و شبها را روی حصیرتا به صبح می گذراند. مردی که خود را جز اشراف نمی داند. مردی که فرهنگ جدیدی را می آورد. مردی که دم از جایگاه اشرافی برای بزرگان دین نمی زند. مردی که محراب را می آورد. تا خود را گم نکند. و خدمتگذار مردم است نه . عجل یا مهدی (عج). بهای یک سنت .

sibhayekal.blogsky.com

شب تنهایی - دل نوشته‌های یک پسر تنها

http://www.sibhayekal.blogsky.com/1388/01/31/post-113

دل نوشتههای یک پسر تنها. به سراغ من اگر میآیید! نرم و آهسته بیایید! گوش کن دورترین مرغ جهان می خواند. شب سلیس است و یکدست و باز. و صدا دار ترین شاخه فصل ماه را می شنوند. در فانوس به دست و در اسراف نسیم. گوش کن جاده صدا می زند از دور قدمهای تو را. چشم تو زینت تاریکی نیست. پلکها را بتکان کفش به پا کن و بیا. و بیا تا جایی که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد. و زمان روی کلوخی بنشیند با تو. و مزامیر شب اندام تو را مثل یک قطعه آواز به خود جذب کنند. پارسایی است در آن جا که تو را خواهد گفت. عجل یا مهدی (عج).

sibhayekal.blogsky.com

انتظار - دل نوشته‌های یک پسر تنها

http://www.sibhayekal.blogsky.com/1388/05/14/post-123

دل نوشتههای یک پسر تنها. به سراغ من اگر میآیید! نرم و آهسته بیایید! که مهر یگانه گلی را به خانه دلم مهمان کرده ام. به گمانم اگر هر شب آبش دهم گلم را زودتر خواهم دید. زیبای من دیگر به اندازه کافی سرد شده است. که بگوییم فصل روییدن گل نرگس آمده. کمتر از گرمای صفا و صمیمیت ها می توان خبر گرفت. تا کی از پس گذشتن هر ابری دلم برای دیدنت بلرزد. جان بی قرار من سپیده دمان در عطش شنیدن یک علیک بر سلامم. دلنشین بود اگر صوت حزینی مناجات گونه برایم زمزمه می کرد. و مرا به بالا بلایی گرفتار می آورد. ای کاش باران ببارد .

sibhayekal.blogsky.com

دنیا - دل نوشته‌های یک پسر تنها

http://www.sibhayekal.blogsky.com/1388/06/24/post-128

دل نوشتههای یک پسر تنها. به سراغ من اگر میآیید! نرم و آهسته بیایید! بر سر گور کشیشی. در کلیسای وست مینستر نوشته شده است :. کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم . بزرگتر که شدم متوجه شدم. دنیا خیلی بزرگ است. من باید انگلستان را تغییر دهم . بعد ها دنیا را هم بزرک دیدم. و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم . در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم . اینک که در آستانه مرگ هستم. می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم ،. شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم! عجل یا مهدی (عج). به کجا چنین شتابان.

sibhayekal.blogsky.com

اینجا هم همینطور - دل نوشته‌های یک پسر تنها

http://www.sibhayekal.blogsky.com/1388/08/23/post-130

دل نوشتههای یک پسر تنها. به سراغ من اگر میآیید! نرم و آهسته بیایید! پیرمرد روی نیمکت نشسته بود. و کلاهش را روی سرش کشیده بود. و استراحت میکرد. سواری نزدیک شد و از او پرسید:. مردم این شهر چه جور آدمهاییند؟ پیرمرد پرسید: مردم شهر تو چه جوریند؟ پیرمرد گفت: اینجا هم همینطور. بعد از چند ساعت سوار دیگری نزدیک شد. و همین سؤال را پرسید. پیرمرد باز هم از او پرسید :مردم شهر تو چه جوریند؟ پیرمرد گفت: اینجا هم همینطور! شنبه 23 آبان 1388 ساعت 02:51 ب.ظ توسط: من. عجل یا مهدی (عج). به کجا چنین شتابان. بهای یک سنت .