shaeretamamshode.blogfa.com
...شاعر ِ تمام شده...شاعر ِ تمام شده - و این منم... زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد
http://shaeretamamshode.blogfa.com/
...شاعر ِ تمام شده - و این منم... زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد
http://shaeretamamshode.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
0.2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
17
SSL
EXTERNAL LINKS
34
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.188 sec
SCORE
6.2
...شاعر ِ تمام شده | shaeretamamshode.blogfa.com Reviews
https://shaeretamamshode.blogfa.com
...شاعر ِ تمام شده - و این منم... زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد
shaeretamamshode.blogfa.com
...شاعر ِ تمام شده - دوگانگی
http://www.shaeretamamshode.blogfa.com/post/14
و این منم. زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد. اینکه همیشه احساس کنی تو دونفر هستی. برای پنهان کردن نفر بیگانه ات به دفترچه ات پناه ببری. و یک فضای مجازی به نام وبلاگ.اما هیچکس آن دفترچه را نمی خواند. هیچکس وجود ندارد که تو را. من دو نفرم . نفر بیگانه ام به این موزیک ها گوش میکند. نفر بیگانه ام شعر می نویسد. شعر که نه. ولی گاهی می نویسد.نفر بیگانه ام در پیاده روهای سرد و پر از برگ قدم می زند و به زمین خیره می شود. و آهنگهایی گوش میدهد که برای کسی جالب نیست. نفر بیگانه ام تنهاست. و غمگین. از تو که دور می شوم.
...شاعر ِ تمام شده - شعری از روشنک بی گناه
http://www.shaeretamamshode.blogfa.com/post/7
و این منم. زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد. شعری از روشنک بی گناه. میخواهم جواب هیچ تلفنی را ندهم. تمام قرارهایم را به هم بزنم. تمام قول هایم. چمدانی کوچک بردارم با اشیایی که یادی را به یاد نمی آورند. بگذرم از خیابان های کور. تاجاده ی کمربندی. تا پلی که زیر آن رودها نامشان را فراموش می کنند. چشمانم را ببندم و با نوک انگشتانم خوابم را کنار بزنم. دریا در شکن خط سوم است. پشت لنگرهای دل نگران. می شکافم راه را و . نامم را فراموش می کنم. نوشته شده در پنجشنبه دوم خرداد ۱۳۹۲ساعت 11:17 توسط ساحل. از تو که دور می شوم.
...شاعر ِ تمام شده - روزهای سرد زمستان... و تلخ...
http://www.shaeretamamshode.blogfa.com/post/13
و این منم. زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد. روزهای سرد زمستان. و تلخ. یک روز سرد زمستانی . وقتی که دارم Eleni Karaindrou گوش میدهم. پشت میز کارم. دلم بسیار گرفته و غمگین است.احساس عمیق تنهایی. تنها نه به این معنا که هیچکس وجود ندارد. بلکه به این معنا که با وجود همه ی انسانها هیچکس حرف تو را نفهمد. دلم هنوز گرفته. پشت این میز سفید. یک لیوان چای روبرویم . دلم برای خواهرم تنگ است. تنها برای او. مجسمه ساز کوچولوی من که میدانم روزی مجسمه سازی بزرگ میشود. و یکرنگ. پشیمانم که همه را مثل خودم می بینم.
...شاعر ِ تمام شده - فراموشی....
http://www.shaeretamamshode.blogfa.com/post/12
و این منم. زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد. دلم موزیک های تند با نعره های تند. در اتوبوس و پیاده رو های پاییزی تنها را میخواست. و کشتن چند خاطره که از آن .تنها. سه قطره خون بر روی تی شرت سفیدم باقی مانده. و فراموشی و خواب.در آن بن بست که نامش را نمیدانم. چهار روز و چهار شب. به اندازه ی یک قرن دانه های اشکهای شور. کافی بود. در بستری عریان. تنها با نگاهی مبهوت و خطوط دستهایی. که بر قلبی کشیده می شد. روبروی آن برج عظیم و حروف سربی لبهایت. بگذار فراموش کنم تو چه کردی. Design By : Night Melody. طعم گس یک رابطه.
...شاعر ِ تمام شده - كيست كه بداند...
http://www.shaeretamamshode.blogfa.com/post/5
و این منم. زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد. امروز چگونه فرو ريختم. با ديدن كسي كه. تنها، لباسش شبيه تو بود. نوشته شده در دوشنبه هجدهم دی ۱۳۹۱ساعت 14:52 توسط ساحل. Design By : Night Melody. از تو که دور می شوم. گاهی اتوبان هم بن بست است! من رودخانه ای را می شناسم. که با دریا قهر است. فریادهای یک روح مقدس. طعم گس یک رابطه. بامداد سیاه - شعر پست مدرن. سلولهای مرده ی یک مرد. سایه- فصل سکوت بره ها. قالب های نایت ملودی. Design by : Night Melody. موسیقی لایت در وبلاگ.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
17
ماهی های طلایی - ابهامی کلاسیک
http://mahihaytalay.blogfa.com/tag/ابهامی-کلاسیک
من به بودنت امیدوارم. ماندنت را به خودت امید بده. بعضی وقتها آدمهای پیدا میشوند. فقط برای این که تنهای ات را به ر خت بکشند. آن را کش میدهند. و تو هر بار چروک میخوری. مبادا آینه ای برابر درونت بگذارند. با این همه گرگ چه میکنی؟ ورق خورده در ۹۱/۰۸/۳۰ زمان از دست رفته 4:11 تنهای های از ماکوندو. به کشف یخ میروم. به تشیع جنازه خودم نگاه میکنم. و خودم را گم میکنم لای دست و بال مورچه ها. اینجا سالهاست باران میبارد. بی چتر عاشق تو میشوم. با هم در ماکوندو میمانیم. از نسل خاکی ها. دويست و چهل و دو.
ماهی های طلایی
http://mahihaytalay.blogfa.com/1393/05
به تو که نگاه میکنم یاد پنجره می افتم. و بعد یاد قفل که خورده است. به تنهایی هایم و این شیشه ی دو جداره ی لعنتی. روز دیگر روز نیست. به هیچ کجا نمیشود. که رسیدن را وقتی ترجمه میکنم همان معنای نبودن میدهد. حالا همه دردها به جای خود. ولم نمیکند بودن و نبودن خدا. هرچه نبودنش پررنگتر میشود ایمانم می افتد به راه. افقی از عمود است . همه چیز از نگاه شروع نمیشود که. از گاه شروع میشود. از همین کوچه ی پایینتر از نبودنت. که دل گرفته به گاه میزند. گاه گاه شب است بی روز. و من به پنجره نگاه میکنم. اصلا همه چیز از تو.
ماهی های طلایی - روز از نو
http://mahihaytalay.blogfa.com/post/92/روز-از-نو-
به تو که نگاه میکنم یاد پنجره می افتم. و بعد یاد قفل که خورده است. به تنهایی هایم و این شیشه ی دو جداره ی لعنتی. روز دیگر روز نیست. به هیچ کجا نمیشود. که رسیدن را وقتی ترجمه میکنم همان معنای نبودن میدهد. حالا همه دردها به جای خود. ولم نمیکند بودن و نبودن خدا. هرچه نبودنش پررنگتر میشود ایمانم می افتد به راه. افقی از عمود است . همه چیز از نگاه شروع نمیشود که. از گاه شروع میشود. از همین کوچه ی پایینتر از نبودنت. که دل گرفته به گاه میزند. گاه گاه شب است بی روز. و من به پنجره نگاه میکنم. اصلا همه چیز از تو.
ماهی های طلایی
http://mahihaytalay.blogfa.com/1393/08
هذیانهایی که رانده میشوند بر پیادرو. چ کسی جواب گوی این حجم بزرگ از توهم است این خیانت شناور و دستهایی که بو میدهند، مگر میشود ساخت یا نه سوخت با پنجره ایی چشم چران به خیابان و چراخ قرمز که سبز نمیشود این گلدان با این هوای نیم خیز از رفتن، نه! دیگر دل خوش نیستم هرگز نخواهم بود که تو، بگذار برانم که چ دل شکستنیست من. هذیانهایی که لبم حباب وار بیرون میراند خون را. ورق خورده در ۹۳/۰۸/۲۸ زمان از دست رفته 2:34 تنهای های از ماکوندو. به کشف یخ میروم. به تشیع جنازه خودم نگاه میکنم. اینجا سالهاست باران میبارد.
ماهی های طلایی - ..
http://mahihaytalay.blogfa.com/post/86/-
من نمرده ام هنوز زنده ام. گرچه انتظاری در من به وقوع نمیپیوندد. هنوز حباب از دهانم جاریست به جز کلام. ورق خورده در ۹۲/۰۳/۲۸ زمان از دست رفته 18:27 تنهای های از ماکوندو. به کشف یخ میروم. به تشیع جنازه خودم نگاه میکنم. و خودم را گم میکنم لای دست و بال مورچه ها. اینجا سالهاست باران میبارد. بی چتر عاشق تو میشوم. با هم در ماکوندو میمانیم. از نسل خاکی ها. دويست و چهل و دو. باور تلخ و خاکستری. تا انتهاي پريشاني باد. حرف های نگفته این دیار. و پرسه های که تا ادامه میروند. روزهای کودکی را زودگذراندم که چه؟
ماهی های طلایی - هوا سرد است
http://mahihaytalay.blogfa.com/post/89/هوا-سرد-است
ماری بزرگ چنبره زده بر پیشانی این خانه ی موهوم و زهر میشوم . زهر . زهر و درد، این لذت عظیم مرا رقم زده به اسم خود که برگشتن . آه برگشتن واقع گرایانه دردناک و من سرخ شده ام از رنج که دلم تراوش خون است خیابانها را، خانه را و اتاق را که دسمال سفید زندگیم هرگز آغشته نشد به چیزی که تداعی من باشد، نمیدانم ! این گلوی سرخ از درد مینالد که خون بیرون آورده ام دلم را. به من برس. که رسیدنت درد را التیام است مرا. چ سرابیست اکنون و من نمیدانستم که تشنه ام. به کشف یخ میروم. به تشیع جنازه خودم نگاه میکنم. از نسل خاکی ها.
ماهی های طلایی - پیچ جاده یعنی دور
http://mahihaytalay.blogfa.com/post/88/پیچ-جاده-یعنی-دور
پیچ جاده یعنی دور. و دستهایم سمبل شهری که نمیشناسم. و پرده ی چشمهایم رودی که شنا نکرده ام. پیدا شده ام با پیچ و بی تو. و اساطیر در من تیر میزند گذشته را و آب. که آب این مایع منحرف بگذار نیفتد از دهانم. که ماهی صبورتر است. در گفتمان اندیشمندان به دور خیره شده ام. و تو که نامفهوم س ر خورده ای بر. و دنبالت میکنم در اساطیری تعبیر نشده. در شهری که نمیشناسم. و خیابانهای که نقطه سر خط من بود. آغاز و پایان بود. و تفنگ در پیچ جاده نزدیک به. در سرم انفجار بود. که تو یعنی دیگر نیستم. و افسار گسیخته خط میزنم.
ماهی های طلایی
http://mahihaytalay.blogfa.com/1392/06
ماری بزرگ چنبره زده بر پیشانی این خانه ی موهوم و زهر میشوم . زهر . زهر و درد، این لذت عظیم مرا رقم زده به اسم خود که برگشتن . آه برگشتن واقع گرایانه دردناک و من سرخ شده ام از رنج که دلم تراوش خون است خیابانها را، خانه را و اتاق را که دسمال سفید زندگیم هرگز آغشته نشد به چیزی که تداعی من باشد، نمیدانم ! این گلوی سرخ از درد مینالد که خون بیرون آورده ام دلم را. به من برس. که رسیدنت درد را التیام است مرا. چ سرابیست اکنون و من نمیدانستم که تشنه ام. به کشف یخ میروم. به تشیع جنازه خودم نگاه میکنم. از نسل خاکی ها.
ماهی های طلایی
http://mahihaytalay.blogfa.com/1392/04
وقتی عاشق میشوی دنیا رنگش هم عجیب میشود. عشق یک خاصیت نیست، هیچ چیز نیست. اما خود هیچ بودن همه چیز است. ورق خورده در ۹۲/۰۴/۱۹ زمان از دست رفته 1:50 تنهای های از ماکوندو. به کشف یخ میروم. به تشیع جنازه خودم نگاه میکنم. و خودم را گم میکنم لای دست و بال مورچه ها. اینجا سالهاست باران میبارد. بی چتر عاشق تو میشوم. با هم در ماکوندو میمانیم. از نسل خاکی ها. دويست و چهل و دو. باور تلخ و خاکستری. تا انتهاي پريشاني باد. حرف های نگفته این دیار. و پرسه های که تا ادامه میروند. روزهای کودکی را زودگذراندم که چه؟
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
34
شاعر شفق
این مجموعه ، تقدیم می شود به عشاق. دلنوشته های عاشقانه ای که در قالب شعر و احساس و خارج از زمان و مکان و موقعیت برای معشوقه ای زیبا بیان کرده ام. شعر هایی که در غروب سروده ام . شعرهایی که غمها و حسرتهای زندگی را با قلم احساس ، بر صفحه دل عشاق به تصویر می کشد . تصویری که شاید خیلی ها آن را حس و با آن زندگی می کنند . شاید خیلی ها مثل من باشند . کسی چه می داند؟ پایگاه اطلاع رسانی و خبری آذرشهر ( نیسانیوز). لیست تمام پیوند ها. دلنوشته های عاشقانه در غروب سرخ ( آثاری از مجموعه اشعار). یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۴.
قدم........گاه
قدم به قدم در پرتگاه خیال پرسه می زنم! عبور می کنم از این هزار باغ لم یزرع. تا از دریچه های دیوار، چشم هایم را نشان دهم. به کوچه هایی که مرز تعریف شده اند! وطنم را در مشت هایم گرفته ام. و نظاره می کنم. گام هایی را که از آبادی ها شروع می شوند و در مرز تمام! که ورود ممنوع را. با گام هایشان روی زمین کشیده اند! اما تنها تا دیروز! دلم را به عابری سپردم که شمارش گام هایش از مرز شروع می شد. و وطنم را می خواست! حالا نشسته ام در کنار. تنها رد پایی که مرز هم فراتر رفته است! و اخرین کلامم را. امروز شاعر برزخ است!
shaeresherhayebarani.blogfa.com
شاعر شعـــــــــــــــــــــر های بارانی
شاعر شعر های بارانی. چهارگانی - مژده ژیان. باران باريد و شعري در من دميد. من بودم و باراش شعر و عشق و اميد. فصل تازه اي از. تاریخ شنبه ۲ آذر۱۳۹۲ ساعت 10:9 به قلم مژده ژیان. چه داغ، چه سوزان است ظهر هاي تموز. تابستان، عاشقانه هاي شب كوتاهند. صبر بايد اين فصل بي باران را. تاریخ سه شنبه ۶ مرداد۱۳۹۴ ساعت 15:25 به قلم مژده ژیان. وقتی قطره ها از ابرها میریزند. عاشقها از باران نمی گریزند. تاریخ یکشنبه ۱۴ تیر۱۳۹۴ ساعت 16:47 به قلم مژده ژیان. بيا قسمت كنيم با هم. اميد را، صبر را. نمي شويد از زمين باران و سيل حتي ،.
روزنه ی شعر
دست نوشته های هانی شاعر صبح. دوشنبه سیزدهم بهمن ۱۳۹۳. تو از نی می زنی فریاد ای یار. من اما نی ندارم جز غمی یار. من و این حق حق و درد جدایی. شبم تا روز باشد بی صدایی. خوشا یک لحظه دیدار حضورت. به خوابم هم نمی آید وجودت. به جرم عاشقی خوابی ندارم. ز عالم جز پریشانی ندارم. شنیدم جمعه ای حق را بگویی. تو می آیی و هانی را بجویی؟ شدم در آرزویت لاغر و زار. کمک کن تا توانم با تو دیدار. بترسم بینمت بیهوش گردم. بترسم بی تو من خاموش گردم. تمنای وصالت خواهدم کشت. همه جانم وجود لایق توست. پنجشنبه بیست و پنجم دی ۱۳۹۳.
سنگ صبور
حالا کلاج و دنده یک،هری.برو لطفا. له کن تموم خاطراتو زیر ماشینت. له کن برو.لعنت به من.لعنت به احساسم. لعنت به این مردونگی و دست سنگینت. توو دنیای من مردا فراوونن. این حلقه یعنی تا تهش مال خودت بودم. لعنت به این برگ سه جلد و تف به این امضا. مال خودت بودی و پامال خودت بودم. از اولش هرچی که شد گفتم خیالی نیست. راستی هنوزم یادته من دختر تیرم؟ مثل همون روزای اول ساکتم اما. هر جا غرورم بشکنه حالت رو میگیرم. هریبرو اما نگو میری که برگردی. حتی به بوی پیرهنت حس بدی دارم. هر بوسه ای از دید من بوی عرق میده.
...شاعر ِ تمام شده
و این منم. زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد. آمدن و رفتن آدم ها. مثل این موزیک ملایم می ماند. بی آنکه بخواهند زخمی بر قلبت بر جای می گذارند. و تو نمی فهمی. تا آن زمان که در این موزیک به خواب می روی. و چشمانت را گشوده ای. در اتاق تاریک و تنهایی خودت. مثل این موزیک .a simple mistake. نوشته شده در یکشنبه چهاردهم دی 1393ساعت 20:55 توسط ساحل. ما بی چرا زندگانیم. بازهم بگو سیگار خوب نیست. نکش. این شبها فقط هادی پاکزاد. آرام که نه. ولی قدری .نمیدانم. امید کوچکی که خیلی ها اینگونه اند. این یه شعر نیست. حالا گنجیشکک...
عاشقانه به انتظارت مینشینم
عاشقانه به انتظارت مینشینم. Saturday, May 14, 2005. دوستان عزیزم از درودیوار اینجا خسته شدم. و تصمیم گرفتم یه خونه تکونی اساسی کنم بنابراین تو پرشین بلاگ با کمک یکی از دوستان عزیزم یه وبلاگ جدید ساختم. که آدرسش ینه: www.akharinmashoogh.persianblog.com. امیدوارم که باز خم به من سر بزنید. Posted by taraneh @ 6:23 AM. Friday, May 13, 2005. دوست دارم قد صدای گیتار قد همین ترانه های بیدار. با توام ای ساکت هم آرزو از رو لبات مهر سکوت و بردار. ستاره شو تو این شب سوت وکور نعره بزن عشق و تو گام دیدار. قصه عشق من ...
شـــــــــــاعـــــــر تنــــــــهـــــا
صفحه ی تلخ نوشته های شاعر تنها. لبخند درد ناکت برایم تصویری از بهشت است بانم. احمقانه ترین عشق عالم ! پدر تو فرشته ی بی بال و استوار زمینی . تو نیستی پس نباید ! گله دارم سهراب ، گله . :(. روز فرشته های زمینی مبارک. دلم کمی خدا می خواهد. ღღ عشق و دلتنگی ღღ. ღღ قرار نبود . ღღ. ღღ نرگس تنها ღღ. خرید ساعت الیزابت,ساعت الیزابت با بند چرم,ساعت بند چرم الیزابت. گالري عکس هاي زیبا. ام پی تری پلیر. اس ام اس عاشقانه. خرید پستی لوازم آرایشی. ساعت بند چرم الیزابت. سلام به همه ی دوستای گلم . کمی داستان گونه است .
یک دختر پر از شعــ♥ــر!!!
یک دختر پر از شع ر! این روز ها بی مخاطب ترین شعرهارا مینویسم.بگذار دق کند عشق یکطرفه ام. دوستای خوبم نظری انتقادی داشتین. این پست مختص نظراته. یک دختر پر از شعر. شنبه سیزدهم تیر ۱۳۹۴. تو رویای بودن با تو بودم! ولی حق نداری وقتی من کنارتم دستتو تو جیبت بزاری. با یه اخم مردونه. من دیگه قهر نیودم! یکشنبه چهارم مرداد ۱۳۹۴. دیشب هیچ کس نفهمید با چه حالی خوابیدم. با یه دل شکسته! هیچ وقت نمیبخشمت عشقم که منو این همه عاشق کردی! یکشنبه چهارم مرداد ۱۳۹۴. مادر نازنینم.من هنوز همان دختر کوچولویت هستم! اسمم صبا ی حافظ.
Shae Revisteros
Es una empresa que maneja un personal altamente calificado dispuesto a satisfacer las necesidades de pequeñas y grandes empresas a nivel nacional. Nos caracterizamos por ser una empresa responsable y rápida en el tiempo de entrega a nuestros clientes Estamos ubicados en la Ciudad de Cali Para mayores informes Favor contactar Con uno de nuestros asesores por cualquiera de nuestros medios de contacto. Serán atendidos con el mayor de los gustos y como usted se lo merece!
عشق ابدی
عشق یعنی محو در دنیای او / / عشق یعنی مرگ با رویای او. به دادم می رسی؟ خسته ام از این همه حسرت ، به دادم می رسی؟ ر سته ام از این همه نفرت ، به دادم می رسی؟ گوییا سیل غمم ، دارد از این جا می رود. بس کن آخر این همه هجرت ، به دادم می رسی؟ هیچ آگه نیستم ، هجران تو بهر چه بود! تا نم ردم در غم و حیرت ، به دادم می رسی؟ بس کن این قهر وغضب ، عفو ازبزرگان است عزیز. تا بگیرد جان من عبرت ، به دادم می رسی؟ خوب می دانم تو هم در بند این عشق و غمی. تو بگو ، ا قرار کن م هرت ، به دادم می رسی؟ تا مهتابی کنی شام تار دلم را.
