zayesh.blogfa.com

s71d.blogfa.com

یک مُشت اراجیف - زنده ب گور

http://www.s71d.blogfa.com/post-275.aspx

یک م شت اراجیف. اراجیف نویسی های از انتهای شب یک آشفته ی عملی گیج مبهوت،که یک چینی نازک تنهایی دارد. وقتی نبود همین جوری بودم.خسته و بی علاقه ب هیج چیز.اما وقتی اومد با اینکه خیلی از بودنم باز هم بیزار بودم اما حداقل ب خاطر اینکه بود و کنارم داشتمش می تونستم تمام رنج بودنو ب جون بخرم. از خودم بدم میاد. باید ی فکری بکنم. یا جدنی برم و فرار کنم ازین زندگی. یا بالاخره ی فکری بکنم ک بتونم حداقل نفس بکشم. نوشته شده در ساعت توسط س. آدمی معمولی از انتهای. و طبیعتن چیزی جز اراجیف بلد نیستم بنویسم.

rahivaahi.blogfa.com

میــــــــــــــــم.عیـــــن! - ترس‌هايتان را به آدم‌ها بگوييد. شايد کسى پيدا شد که قهرمان زندگي‌تان باشد.

http://www.rahivaahi.blogfa.com/post-110.aspx

ترسهايتان را به آدمها بگوييد. شايد کسى پيدا شد که قهرمان زندگيتان باشد. همه آدمها از يک چيزى مىترسند، مهم نيست از چى و چقدر،. مهم اينه که همه يک ترسى دارن. و هزار تا يکى ديگه و هزار تا ترس ديگه. حالا يکهو يک آدمى سر و کلهش توى زندگى اون آدمى که از يک چيزى مىترسيد. واسه اولين جاى بلند رفتن همپاش ميشه. واسه اولين فرمون همراهش ميشه. واسه اولين آبتنى کنارشه. و هى کمکم اون ترس کمرنگ ميشه. حالا اون آدم مىرسه به قلهها،. همه آدمها از يک چيزى مىترسند. پيوست به آدمى که گلستان است و ابراهيم کرده است مرا.

rahivaahi.blogfa.com

میــــــــــــــــم.عیـــــن!

http://www.rahivaahi.blogfa.com/9107.aspx

بین خودشون اسمش رو گذاشته بودن درد بالا آوردن! وقتی ساعت هفت دوشنبه ی هر هفته می شه بهونه واسه اینکه از هر گوشه ی تهرون لنتی خودتو برسونی به دخترک. دخترکی که بود،وقتی هیچ کس نبود. که ک ش اومد لحظه ها و حالا باورش سخت بود اینهمه زیاد شدنش واست. که انگاری بوده از اول اول زنده گی ت. انگار بوده از موقعی که اومدی تو این دنیای کوفتی. که وقتی فکر میکنی یادت نمیاد اولش ک ی بوده. چند ساله.از ک ی؟ که شده یه تیکه از جون و تن و روح.:). پیوست شد به دختری که بوی لیموی تلخ میدهد. برچسبها: به آدم هام. بد شانسی که منم!

s71d.blogfa.com

یک مُشت اراجیف - اراجیف ِ شماره ی 112

http://www.s71d.blogfa.com/post-270.aspx

یک م شت اراجیف. اراجیف نویسی های از انتهای شب یک آشفته ی عملی گیج مبهوت،که یک چینی نازک تنهایی دارد. اراجیف شماره ی 112. می شنوم صدای خودم را. ک مدام می شود در سرم. آدمی معمولی از انتهای. و طبیعتن چیزی جز اراجیف بلد نیستم بنویسم. بین خودشون اسمش رو گذاشته بودندرد بالا آوردن. کاش نمی رسیدم اسپرمی که من بودم. گیج مبهوت بین بودن نبودن. آشفته گویی های یک عملی. چینی نازک تنهایی من.

rahivaahi.blogfa.com

میــــــــــــــــم.عیـــــن!

http://www.rahivaahi.blogfa.com/9106.aspx

تا من هستم سرطان لبخندت را نخواهد پژمرد. تاريخ ساعت نويسنده میم. این دیوار داره روز به روز بلند تر میشه. آجرایی که ریخته اون گوشه. دونه دونه آجرایی که سوار میشن رو هم. اشک جمع میشه تو چشمای دخترک. گردنشو باید کم کم بلند کنه که ببینه این دیوار داره به کجا می رسه. با لیوان لیوان آب بغضشو میده پایین. کاش یکی از دخترک بپرسه "چته؟ کاش همه تو سکوت نشینن دور میز و فقط صدای قاشق چنگال بیاد. کاش یکی از دخترک بپرسه "چرا اینقد آب میخوری؟ تاريخ ساعت نويسنده میم. من هنوز ندیدم کسی رفتن را بلد باشد و . بماند.

rahivaahi.blogfa.com

میــــــــــــــــم.عیـــــن!

http://www.rahivaahi.blogfa.com/9108.aspx

اسمش را گذاشته کارهای خزیدنی. از آن کارهایی که وقتی مینشینی پایش نمی فهمی ک ی خانه فرو می رود در تاریکی! از آن کارهایی که این آخری ها شده آرام و قرارم! از آن کارهایی که هر جا باشی میشود که نگاهت رو بدزدی از آدما و سرت رو بکنی توی لاک خودت! اسمش را گذاشته سرای سکوت. از آن سکوت هایی که من بهشان میگویم "عاشقانه". از آن سکوت هایی که بین هیاهوی زنده گی پر از آرامش است. از آن سکوت هایی که هیچ! اما پر از حس است. بوی اسپند که بیاید،هر موقه ی سال،تداعی محرم. محرم که باشد صدای پسرک مداح سر کوچه. اینکه اشک می شوم.

rahivaahi.blogfa.com

میــــــــــــــــم.عیـــــن!

http://www.rahivaahi.blogfa.com/9102.aspx

به پرواز روی دره اشتهای باز دارم. حس منزجر کننده ای است فریب خورده بودن. الصاق شد به آدمی که استاد بازی با واژه ها بود! برچسبها: به آدم هام. تاريخ ساعت نويسنده میم. قرمز همیشه عصری از عصرهای زمستان نیست. پام رو روی سومین پله که میذارم بوی شاش میزنه زیر دماغم،انگار که صدتا سیاه پوست اینجا زنده گی کردن و فقط یه توالت داشتن و بر حسب ضرورت کارهاشون رو همین گوشه کنار کردن و شاشیدن به در و دیوار همین جا! مسیر رو از حفظم،گمرک نباید برم و تا حالا هم نرفتم. نمایش گا ی لنتی،اگه پول داشتم میرفتم افق،چشمه،یساولی حتا!

rahivaahi.blogfa.com

میــــــــــــــــم.عیـــــن! - سعدى از دست خويشتن فرياد..

http://www.rahivaahi.blogfa.com/post-109.aspx

سعدى از دست خويشتن فرياد. ديشب، بين همون چند لحظهاى که چراغ اتاق رو خاموش کردم تا برسم به تخت. کلى سعى کردم پام روى چيزى نره که هى توى هفته مامان کف اتاق رو از لاى در نگاه کرده بود و. من هى سريع ماچش کرده بودم و وعده فردا جمع کردن اتاق رو بهاش داده بودم. دراز مىکشم روى تخت. ستارههاى شبتابى که نفيسه داده انگار پر نورتر از هرشبان. هواى خونه خوب بود، مطبوع، يه کم گرم دوست داشتنى حتی. ولى خودم قبل از خواب غرزنان گفتم: کى کولر رو خاموش کرده؟ تق تق دکمههاش رو زدم. فففففف صداى باد ميآمد حالا توی خونه.

s71d.blogfa.com

یک مُشت اراجیف - کس برنخاست هرگز اینگونه کینه جو،آسیمه سرب کشتن دشمن،این سان ک بسته ام کمر ب قتل خویشتن*

http://www.s71d.blogfa.com/post-268.aspx

یک م شت اراجیف. اراجیف نویسی های از انتهای شب یک آشفته ی عملی گیج مبهوت،که یک چینی نازک تنهایی دارد. کس برنخاست هرگز اینگونه کینه جو،آسیمه سرب کشتن دشمن،این سان ک بسته ام کمر ب قتل خویشتن*. فکر می کنیم ترسناک است زنده ب گور شدن. همه ی اعراب جاهل را که دخترانشان را زنده ب گور می کردن وحشی و دیوانه می خوانیم و خبر نداریم که همین حالا خیلی از ما زنده ب گور می شویم. گورهایی که خودمان با دست خودمان کندیم. خودمان بی آنکه بدانیم و بفهمیم خودمان را چال می کنیم. بالای سر گورمان زار می زنیم. قتل نفس از حمید مصدق.

s71d.blogfa.com

یک مُشت اراجیف

http://www.s71d.blogfa.com/9110.aspx

یک م شت اراجیف. اراجیف نویسی های از انتهای شب یک آشفته ی عملی گیج مبهوت،که یک چینی نازک تنهایی دارد. من ب سر وقت خدا می رفتم . . ! یکهو به خودت می آیی و می بینی پشت یک میز قلم به دست گرفته ای و روی سفیدی کاغذ چیزهایی می نویسی. از خودت دور می شوی،دور،خیلی دور،آن قدر که خودت را شبیه یک نقطه می بینی،شبیه نقطه ای که هیچ رنگی ندارد. می خواهی کتابخانه ت را بار یک چمدان کنی و به سفری دور بروی و عهد کنی تا همه ی کتاب ها را نخوانی بازنگردی. نمی شود که زن بود و آسان گذشت از همه ی اتقافات ساده. وقتی که زن باشی .