badbadakesefid.blogfa.com
من میخوام برگردم به کودکیم...من میخوام برگردم به کودکیم... -
http://badbadakesefid.blogfa.com/
من میخوام برگردم به کودکیم... -
http://badbadakesefid.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Tuesday
LOAD TIME
0.5 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
19
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.454 sec
SCORE
6.2
من میخوام برگردم به کودکیم... | badbadakesefid.blogfa.com Reviews
https://badbadakesefid.blogfa.com
من میخوام برگردم به کودکیم... -
من میخوام برگردم به کودکیم... - اکبر رادی اهسته به گل سرخ پیوست
http://www.badbadakesefid.blogfa.com/post-28.aspx
من میخوام برگردم به کودکیم. اکبر رادی اهسته به گل سرخ پیوست. استاد اکبر رادی هنرمند عزیز کشورمان صبح امروز در سن ۶۸سالگی در بیمارستان پارس درگذشت.علت فوت ایشان ابتلا به سرطان بود که از ۴ سال پیش تحت درمان بودند. اما صبح امروز پیش از رسیدن به اتاق عمل درگذشت.پیکر ان مرحوم ساعت ۸:۳۰ صبح روز جمعه ۷ دی ماه از مقابل تالار وحدت به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا تشییع می شود. روحش شاد و یادش گرامی. نوشته شده در چهارشنبه ۵ دی۱۳۸۶ساعت ۱۳:۱ بعد از ظهر توسط فرانک فروتن. من می خوام بر گردم به کودکیم.
من میخوام برگردم به کودکیم... -
http://www.badbadakesefid.blogfa.com/post-30.aspx
من میخوام برگردم به کودکیم. اعتراض در قالب شوخی یا تمسخر شخصیتها؟ نمایش "یک سمفونی ناکوک" به کارگردانی آتیلا پسیانی در تالار مولوی روی صحنه. است و به دنیای تئاتر تجربی و اختلاف نظرهایی میپردازد که در این حوزه بین. صاحبنظران و کارگردانان مختلف تئاتر وجود دارد. به گزارش خبرنگار مهر، سالهاست برخی کارگردانان و کارشناسان تئاتر تجربی و فعالیتهای کارگاه. را حرکتی شبهروشنفکری مینامند و برخی مواقع مخالفتهایی شدید نیز با آن دارند. در این. روز تئاتری در دنیا میدانند. بر این عقیدهاند که. بازیگر هم در این راستا باشد.
من میخوام برگردم به کودکیم... - اخرین پست 86
http://www.badbadakesefid.blogfa.com/post-46.aspx
من میخوام برگردم به کودکیم. خیلی دوست داشتم پیش از پایان سال ۸۶ یه پست قشنگ بذارم اما ذهنم از واژه و حرف خالیه خالیه. اما به هر حال می نویسم تا در اخرین روز سال وبلاگم رو اپ کرده باشم که یه وقت غصه نخوره و با دلخوری سال جدید رو اغاز نکنه. نوشتن این پست با شما:. دوست د اشتید امسال. ۳)مگه سال ۸۷ چه بدی داره، همین بود. دلهایتان به سر سبزی بهار. نوشته شده در چهارشنبه ۲۹ اسفند۱۳۸۶ساعت ۱۲:۱۶ بعد از ظهر توسط فرانک فروتن. من می خوام بر گردم به کودکیم. دیگه چی کم و کسری نداری؟ من باید برگردم به کودکی.
من میخوام برگردم به کودکیم... - چه درونم تنهاست
http://www.badbadakesefid.blogfa.com/post-51.aspx
من میخوام برگردم به کودکیم. مدت هاست که دیگه به وبلاگم سر نمیزنم. نمیدونم چرا. اما امروز یعنی امشب یهو دلم واسش تنگ شده. اصلا دلم برای گذشته م دوستام خاطره هام همه و همه تنگ شد. چقدر اهلی کردن سخته . واقعا چرا بعضی ادما اجازه نمی دن اهلیشون کنی؟ یعنی همه گل ها خودپسندن؟ پس چرا بازهم من می خوام مسئول یه گل خودپسندباشم؟ کاش گل من هم مسئول من بود. کاش کاش کاش . کاش کاش های ادمی تموم می شد. و چون مغازه ای نیست که در آن دوست بفروشند ادم ها مانده اند بی دوست. من می خوام بر گردم به کودکیم. آرتام نیک مرام(خط خطی).
من میخوام برگردم به کودکیم...
http://www.badbadakesefid.blogfa.com/archive.aspx
من میخوام برگردم به کودکیم. من می خوام بر گردم به کودکیم. دیگه چی کم و کسری نداری؟ من باید برگردم به کودکی. تا که با چرخ خیال وصله نور بدوزم به پیراهن شب!
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
خواب سفید -
http://www.khabsefid.blogfa.com/post-7.aspx
با اجازه ی مهدیه و نوید که اول نوبت اونا بود.). چند وقته که خوابهام خیلی عجیب و غیر عادی و شدیدا شیرین شدن. اونقدر شیرین که دلم نمیخواد بیدارشم. چند وقته که بیداریم خیلی عجیب و غیر عادی و شدیدا تلخ شده. اونقدر تلخ که دلم میخواد همش بخوابم. ساعت خوابم هم خیلی کم شده (از ۵ صبح تا ۸ صبح) و شاید همین دلیل شیرینتر شدن خوابهامه. چون اون ۳ ساعت در شبانه روز رو زندگی نمیکنم و این زندگی نکردن عجیب دلچسبه. توی این ۳ ساعتی که زندگی نمیکنم، هر کار که دلم بخواد میکنم، هر جور که بخوام رفتار میکنم. سايت شخصي محمد يعقوبي.
خواب سفید - حسِ پاييزيِ كيف آورِ عاشقانه ي من.
http://www.khabsefid.blogfa.com/post-9.aspx
حس پاييزي كيف آور عاشقانه ي من. توي تابستونه ولي يه حس دوست داشتني داره مثل اواسط پاييز. سرد، خلوت، يه ذره غمگين، زرد و پ ر از عشق.). يه حس لذت بخش داره، مثل باروني كه. خودم يكي از قطره هاش باشم. انقدر لذت بخشه كه از بيدار شدن ميترسم. انقدر لذت بخشه كه توي خواب مطمئنم كه دارم خواب ميبينم. انقدر لذت بخشه كه مثل زندگي هاي اين دنيا نيست. پ ر از رنگهاي گرمه ولي هوا سرده. يه سرماي دوست داشتني با يه عالمه شالگردن رنگي رنگي. پ ر از عشق و پ ر از آدمهاي دوست داشتني كه عاشقشونم. حضور خلوت انس(عباس معروفي).
خواب سفید - اردی بهشت
http://www.khabsefid.blogfa.com/post-11.aspx
توی یکی از کوچه های دهکده نیلوفر یا شاید هم یاسمن یا شاید یه کوچه ی دیگه به جز گلنار. خیلی تند میدوم، جوری که تا حالا ندوییدم و بعد از این هم نمیتونم. اگر یه موقع دیگه بود نفسم بند میومد و عرق میکردم ولی الان خیلی راحتم. انگار هیچ کاری انجام نمیدم. انگار دارم یک نفر دیگه رو در حال دویدن نگاه میکنم. یکی از درختهای چنار دو طرف خیابون اصلی دهکده. اونقدر بالا رفتم که نمیتونم پایین رو خوب ببینم. با سرعت و بدون مکث کردن. حتا وای نمیستم که نفس تازه کنم یا خستگی در کنم. این بالا نور خیلی زیاده. مثل یه عکس تار.
خواب سفید
http://www.khabsefid.blogfa.com/8710.aspx
من عاشق خوابیدن توی ماشینم. شب، توی اتوبان، بدون صدا، روی صندلی پشت ماشین. عاشق این مدل خوابیدنم. چند وقت پیش توی تاکسی بودم و پشت ترافیک. غروب خیلی بی دلیل غم انگیزی بود. داشتم بعد از مدتها میرفتم تئاتر و خیلی وقت داشتم و دیرم نشده بود. توی صندلی عقب تاکسی کنار پنجره نشسته بودم و داشتم بی هدف بیرون رو نگاه میکردم. مردم رو نگاه میکردم که همشون به خصوص مسافر صندلی جلو عجله داشتن. همه به جز من. حس خیلی خوبی بود که عجله نداشتم. مامانش هم که پشت فرمون بود هیچ توجهی بهش نداشت. اونها هم عجله نداشتن. و عاشق بی ...
خواب سفید
http://www.khabsefid.blogfa.com/8701.aspx
با اجازه ی مهدیه و نوید که اول نوبت اونا بود.). چند وقته که خوابهام خیلی عجیب و غیر عادی و شدیدا شیرین شدن. اونقدر شیرین که دلم نمیخواد بیدارشم. چند وقته که بیداریم خیلی عجیب و غیر عادی و شدیدا تلخ شده. اونقدر تلخ که دلم میخواد همش بخوابم. ساعت خوابم هم خیلی کم شده (از ۵ صبح تا ۸ صبح) و شاید همین دلیل شیرینتر شدن خوابهامه. چون اون ۳ ساعت در شبانه روز رو زندگی نمیکنم و این زندگی نکردن عجیب دلچسبه. توی این ۳ ساعتی که زندگی نمیکنم، هر کار که دلم بخواد میکنم، هر جور که بخوام رفتار میکنم. سايت شخصي محمد يعقوبي.
خواب سفید - خونه ی نعلی
http://www.khabsefid.blogfa.com/post-12.aspx
دیشب یک خواب خیلی واقعی دیدم. مثل زندگی. شب بود. س ر شب. پاییز بود و هوا یه کم سرد. خونه تاریک بود و روشنایی فقط از چند تا لامپ زرد دوست داشتنی تامین میشد که انعکاسشون توی. شیشه ی پنجره ها دلم رو میبرد. اولین بار بود که از انعکاس نور توی شیشه دلم ضعف میرفت. خونه پ ر از پنجره های بزرگ با پرده های توری سفید بود. خونه پ ر از حسهای کیف آور بود. خیلی آرامش داشتم. خونه مال من بود و اونجا (احتمالا) تنها زندگی میکردم. نه. یکی دیگه هم باهام زندگی میکرد که اون موقع. ولی نمیدونم (یادم نیست) که کی بود. دو سه نفر که ...
خواب سفید - صندلی عقب ماشین
http://www.khabsefid.blogfa.com/post-13.aspx
من عاشق خوابیدن توی ماشینم. شب، توی اتوبان، بدون صدا، روی صندلی پشت ماشین. عاشق این مدل خوابیدنم. چند وقت پیش توی تاکسی بودم و پشت ترافیک. غروب خیلی بی دلیل غم انگیزی بود. داشتم بعد از مدتها میرفتم تئاتر و خیلی وقت داشتم و دیرم نشده بود. توی صندلی عقب تاکسی کنار پنجره نشسته بودم و داشتم بی هدف بیرون رو نگاه میکردم. مردم رو نگاه میکردم که همشون به خصوص مسافر صندلی جلو عجله داشتن. همه به جز من. حس خیلی خوبی بود که عجله نداشتم. مامانش هم که پشت فرمون بود هیچ توجهی بهش نداشت. اونها هم عجله نداشتن. و عاشق بی ...
خواب سفید
http://www.khabsefid.blogfa.com/8705.aspx
آخه چرا همه خوب ها میرن؟ به سنگ شکیبایی عزیز نگاه کردم.دست کشیدم رو سنگش و گفتم:خسرو خان خوش بحالته ها! پیش استادت خوابیدی.کاش منم پیش تو خاک می شدم.همینجوری گریه می کردم و با هردوشون حرف می زدم.یکدفعه از دور صدای گریه اومد.همینجوری نزدیک تر می شد.برگشتم دیدم پرویز پرستویی با بی تابی داره میاد به سمت من.البته می دونستم که به خاطر من نمیاد.تا رسید خودش رو انداخت روی سنگ استاد و زار زار گریه می کرد.من رفتم براش آب آوردم.وقتی آروم شد بهش گفتم:آقای پرستویی؟ چرا هیچ خبری ندادند.چرا انقدر دیر؟ گاهي فرياد آخرين...
خواب سفید -
http://www.khabsefid.blogfa.com/post-14.aspx
بعد از دوازده یا سیزده سال بلاخره خواب پرواز دیدم. خواب دیدم که دارم توی هوا شنا میکنم. غورباقه. آروم و کم ارتفاع (شاید سه متر). اواخر بهار بود. توی دهکده بودم. همه جا سبز بود و هوا خنک. داشتم شنا-پرواز کنون برمیگشتم درکه. درکه پشت دهکده بود. چسبیده به فنسهای ته دهکده. میرفتم خونه ی پدر. عید بود و حلوا پزون برای عاشورا. خرمالو ها و گیلاسها میوه داده بودن. همه داشتن کار میکردن. همه لباسای رنگی پوشیده بودن و داشتن میخندیدن. روی حوض رو تخته گذاشته بودن و داشتن روش سفره ی هفت سین میچیدن. نوشته شده در سه شنبه...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
19
badbadakebinakh.persianblog.ir
بادبادک بی نخ
این وبلاگو برای دل خودم درست کردم. برای حضاری که همیشه غایبند. در نوشتن استعداد ندارم. از این کلمه های قلمبه سلمبه هم بلد نیستم. پس با خوندن چرت و پرتهای من وقتتونو هدر ندین. اراجیف جوشیده از مخ. در یک چشم بر هم زدن. اسمان هر کجا ایا همین رنگ است؟ خلوت من و ترانه. جز مرگ چه راهی؟ بیشه، باشگاه عاشقان ادبیات. ورود دوستان اشنایان و به خصوص فامیل ها ممنوع. نویسنده: ل.م - ۱۳٩۳/٢/۱۱. نویسنده: ل.م - ۱۳٩٢/۱٠/٢٠. I'm so tired of being here. Suppressed by all my childish fears. And if you have to leave. باعث میشه ...
حجاب وعفاف
این وبلاگ درباره ی مساله ایست که امروزه فکر دلسوزان جامعه را به خود مشغول کرده است. به نام خدا(پست ثابت). در این رگبار سهمگین نگاه چتر حجاب را فراموش نکن! نوشته شده در چهارشنبه 28 دی1390ساعت 8:0 بعد از ظهر توسط زهرا اصلان صفت. می دونیستید آدما مثل بادبادک خدا می مونن؟ دیدید راست می گم؟ نوشته شده در چهارشنبه 28 دی1390ساعت 4:12 بعد از ظهر توسط زهرا اصلان صفت. چند روایت درباره اهمیت حجاب در نظر فاطمه زهرا. حضرت موسی بن جعفر علیه السلام. از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام. امیرالمؤمنین علیه...
بادبادکِ من
امشب خیلی دلم گرفته. کاش کسی هم به اینجا سر میزد و میگفت وقتی دلش میگیره و هیچکدوم از دوستاشم حوصله و وقتشو ندارن چیکار میکنه? نوشته شده در یکشنبه نهم آذر 1393ساعت 22:55 توسط بادبادک خانم. و عصر هر جمعه که هر چیزی هر چیزی در خاطرم غروب می کند جز یاد چشم های تو. نیکی فیروزکوهی. نوشته شده در سه شنبه بیست و هفتم آبان 1393ساعت 12:33 توسط بادبادک خانم. نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم آبان 1393ساعت 20:18 توسط بادبادک خانم.
FRIENDSHIP WEB
یکی به دوستای قدیمیه گلم، یکی به برو بچی که تازه به ما پیوستن و یکی هم به اونایی که به طور ناگهانی. به وبلاگ خودشون سر میزنن. دلم براتون یه ذره شده، سعادت نداشتم زود تر از اینا در خدمدتون باشم ولی الان دست پر اومد. کلام آخر منه و بعد شعری که به عنوان حسن خطاب تقدیمتون میکنم. فقط اینو می تونم بهتون بگم که. برف ها داره کم کم آب میشه. شب داره ذره ذره آفتاب میشه. و من و تو آرزوهامون آروم آروم در طول راه مستجاب میشه. اینو مطمئن باش واسه سال 91، شک نکن سبزه ای که خدا داره به من و تو نشون میده از طبیعتش، نشونه.
بادبادک های رنگی
حالا تقریبا بعد از یک سال در یکی از خسته ترین بعداز ظهرهای روزهای زمستانی یکی از رنجورترین ماه هایی که گذراندم ،در حالی که فردا صبح دو عدد امتحان دارم ،تصمیم گرفتم نوشتن را دوباره شروع کنم . خواستم بنویسم از این یک سال. از همه ی چیزهایش . اما منصرف شدم چرا که هر چه و هرجور بود، روزهای خوب و بدش گذشت . حالا راند بعدی شروع شده . توی زندگی این دست و ان دست نکنید اگر تصمیم به کاری میگیرید بسم ال. گفته و دل به دریا بزنید! باید با کم و زیاد زندگی ساخت . من خسته ام . ولی خدا خیلی بزرگه . بزرگ. ياد گرفته ام ارام...
من میخوام برگردم به کودکیم...
من میخوام برگردم به کودکیم. مدت هاست که دیگه به وبلاگم سر نمیزنم. نمیدونم چرا. اما امروز یعنی امشب یهو دلم واسش تنگ شده. اصلا دلم برای گذشته م دوستام خاطره هام همه و همه تنگ شد. چقدر اهلی کردن سخته . واقعا چرا بعضی ادما اجازه نمی دن اهلیشون کنی؟ یعنی همه گل ها خودپسندن؟ پس چرا بازهم من می خوام مسئول یه گل خودپسندباشم؟ کاش گل من هم مسئول من بود. کاش کاش کاش . کاش کاش های ادمی تموم می شد. و چون مغازه ای نیست که در آن دوست بفروشند ادم ها مانده اند بی دوست. آن مرد در باران آمد. آن مرد در باران با ماشین امد.
بادبادك سپيد
شاید اگر این صندلیهای روبرو. این مدادنوشتههای کنار و گوشه. شاید اگر این فنجانهای داغ مجاور. این حلقههای عبوس جفت. و قاب عکسهای جفتتر. شاید اگر کتابها و گردبادهای تصویر. ذهنم را سلاخی نمیکردند. و غروبهای ابری پاییز نبودند. و قدمزدنهای پر خشخش پیادهرو. بگذار بسوزد، فدای این هوای پر از سلام. اگر رهایم میکردند اینها همه. شاید اگر خندهی چشمهایت فرصتی میداد. نوشته شده در پنجشنبه بیست و نهم تیر 1391ساعت 13:0 توسط مرتضي كريم پور. دست در دست هم. و قرص کامل ماه. اما آمده بودند که بمانند. و آوای جیرجیرکی موهوم را.
دختریـ با آبنباتـ سیاهـ
دختری با آبنبات سیاه. چقدر حس خوبی داره که آدرس اینجا رو نداری. جمعه بیست و هفتم مرداد ۱۳۹۱. دیگر جای خالیت را هیچ چیز پر نمیکند. نه سیگار نه عطرت نه باران. حتی خودت. هم جای خالیت را پر نمیکنی! با روز اول فرق دارد. شاید چون حالا " خودتان. نکند من تلخ بودم که فرهاد نشده زدی به بیراهه؟ از همان بیراهه هایی که تهش میخورد به ضمیر سوم شخص غایب؟ که حالا از ته دل حاضر. بودنش را حس میکنم. راستش را بخواهی از ته دل که نه. از سکوت گوش خراشت که تا مغز استخوانهایم را میلرزاند، میفهمم! یا حداقل مدام نگو! با دامن پف حري...
تنهاترین سیمرغ
گل از شاخه تابید خورشید وار. چو آغوش نوروز پیروز بخت. گشوده رخ و بازوان درخت. نوید امید است در باغ جهان. که هرگز نماند به جای. بهاران فرا میرسد پرسیدنی. سراسر همه مژده ی ایمنی. در این صبح فرخنده ی تابناک. که از زندگی دم زند جان خاک. بیا با دل و جان پاک. همه لحظه ها را به شادی سپار. نوایی هم آهنگ یاران برآر. بوی باران بوی سبزه بوی خاک. شاخه های شسته باران خورده پاک. آسمان آبی و ابر سپید. عطر نرگس رقص باد. نغمه ی شوق پرستوهای شاد. خلوت گرم کبوترهای مست. نرم نرمک میرسد اینک بهار. خوش به حال روزگار. روز میلا...
بادبادک هایم
پاره نوشته های طاهره محمودی. هر چند وقت یکبار که روزهاست جز. افشین توی قاب عزا و. خودم توی آینه ها، صورت آشنایی ندیده ام،شب که می خوابم آدم هایی دور در من بیدار می شوند و به د. یدنم می آیند: دوستان دبیرستان. یا هم بازی های محله ی قدیمی. هم کلاسی های راهنمایی. و گاهی دبستان. حتی بعض هاشان که توی بیداری کلا از ذهنم پاک شده بودند، به وضوح می آیند، با خال کوچکی کنار دماغ یا کرک های سیاه و ریز روی پیشانی. تاريخ : شنبه چهاردهم دی 1392 5:47 نویسنده : طاهره محمودی رحمت. که حرف زیادی ندارد. وقتی که می روی. تاريخ ...
badbadakhayebinakh.mihanblog.com
بادبادک های بی نخ
بادبادک های بی نخ. این وبلاگو به عشق استاد خوبم سید یوسف (وحید) فلکی زدم. این وبلاگو به عشق استاد خوبم سید یوسف (وحید) فلکی زدم. یادگاری از استاد فلکی. حکایت های ملا نصرالدین (1). اشعار کتاب مهمان قرن (11). اشعار استاد یوسوف (وحید)فلکی (11). لنگه کفش خود را قورت بده. وبلاگ ادبی (ساقی میخانه). فروش لوازم اصلی پراید. کسب درآمد از تبلیغات. تبدیل وبلاگ به سایت. ماجده دین پرستی (4). نظر شما درباره اشعار استاد چیست؟ سید یوسف (وحید) فلکی. اشعار سید یوسف فلکی. بازدید این ماه :. بازدید ماه قبل :. تعداد کل پست ها :.